Wednesday, January 03, 2007



در باره زبان تركی آذربایجان


رحیم رئیس‌نیا

چند نکته مقدماتی

زبان ارزنده ترین ثروتی است که ارزش های معنوی خلق را پاسداری می کند. برای مطالعه قانونمندی های ترقی و تکامل یک زبان، لازم است منشاء و فرآیندهای قومی مؤثر در شکل گیری خلقی که حامل زبان است، به طور همه جانبه مورد پژوهش قرار گیرد؛ زیرا که زبان مردم یک منطقه با تاریخ آنها پیوند دارد و همانگونه که تاریخ تشکیل یک خلق پیچیده است، تاریخ شکل گیری زبان آن نیز ساده نیست.

یک خلق معمولا" از درهم آمیزی عناصر مختلف قومی و قبیله ای در طی قرن ها تشکیل می یابد و یک زبان با آن که به صورت زبان واحد یک خلق درآید، مراحلی را از سر می گذراند و در نتیجه تأثیر حوادث اجتماعی _ تاریخی ادامه می یابد و از درهم جوشی عناصر زبانی طوایف و قبایل مختلف و همچنان در جریان قرن ها شکل می گیرد. بدیهی است که در این شکل گیری زبان تمام طوایف و قبایل یکسان و به یک نسبت تأثیر نمی گذارند. گاهی تنها زبان یکی از آنها و گاهی زبان دو سه تا از آنها مشترکا" اساس قرار می گیرد و زبان های دیگر به نسبت های مختلف در این فرایند شرکت می کنند و به تدریج تحلیل می روند و ای بسا که به باد فراموشی سپرده شوند. زمانی هم که زبانی بر زبان دیگر غالب می آید، زبان مغلوب معمولا" دهه ها و سده ها دوام می آورد و اگر هم از بین برود، عناصری از آن در زبان غالب برای خود جا باز کرده، باقی می ماند. وجود بعضی واژه های ایرانی الاصل در زبان آذربایجانی کنونی را که در فارسی کنونی وجود ندارند، بقایای زبان آذری مغلوب متروک دانسته اند.

برای تکمیل فرایند تشکیل خلق، پدید آمدن زبان مشترک دارای اهمیت خاصی است. تشکیل دولت آتروپاتن و پدید آمدن مناسبات اقتصادی و اجتماعی پردوام بین بخش های مختلف آذربایجان، به تعیین و تثبیت مرزهای تاریخی این سرزمین کمک کرد و مبارزات مشترک اهالی این خطه بر ضد دشمنان و پیدایش نشانه ها وجوه مشترک زیاد در زمینه فرهنگ مادی و معنوی و سرانجام نضج گیری زبان واحد، فرایند مزبور در این واحد جغرافیایی _ تاریخی را کامل کرد.

آثار و اسناد موجود درباره تاریخ زبان آذربایجان، به ویژه در رابطه با دوره پیش از آغاز کتابت، در این زبان اندک است و روی آثار و اسناد موجود هم، چنان که باید و شاید کارهای تحقیقی همه جانبه و بی طرفانه روشنگر انجام نگرفته است. این حقیقتی است که صاحب نظران متذکر آن شده اند و می شوند، بدین قرار:

واحد عادلوف : کارهای انجام گرفته برای تصویر منظره تمام نمای زبان دوره پیش از کتابت ناکافی است و به صراحت باید گفت که در زمینه پژوهش های مرحله پیش از کتابت خلاء بزرگی به چشم می خورد.1

محمد قاسموف : . . . مسئله منشاء و تشکیل زبان آذربایجان را در نظر بگیریم. این یکی از مسائلی است که در انتظار راه حل قطعی خود مانده است. چرا آثاری که به شرح مفصل و همه جانبه راه های تطور و تکامل زبان آذربایجان اختصاص داشته باشد، تاکنون تألیف نگردیده است؟. . . 2.

عبدالعلی کارنگ : "تحقیق ناقص و ظن ناروا و استنباط نادرست جمعی از متتبعین و نویسندگان باعث ابهام مطلب گردیده و دو عقیده مخالف و ناسازگار ظاهرا" مستند به وجود آورده است."

دو عقیده مخالف مذکور عبارتند از : 1 – زبان باستان آذربایجان ریشه هند و اروپائی داشته است. 2 – زبان اکثریت مردم آذربایجان از دیرباز داخل سیستم زبان های ترکی بوده است. گروهی از آن هایی که زبان باستان آذربایجان را دارای ریشه هند و اروپایی می دانند، استقرار زبان ترکی آذری یا آذربایجانی در این سرزمین را یک حادثه نامیمون موقتی می پندارند که نمی بایست رخ می داد و تاریخ استقرار این زبان را تا پنج _ شش و حتی دو _ سه سده اخیر پیش می آورند و برای دفع هر چه زودتر این عارضه موقتی چاره اندیشی ها می کنند و رهنمودها می دهند. اینان زبان های رایج در آذربایجان پیش از آمدن مادها را نیز نادیده می گیرند و از نظر دور می دارند که اگر ترکی زبانان مهاجر باشند، هند و اروپایی زبان ها نیز بومی این سرزمین نبوده اند. در این میان گروهی نیز وجود دارند که دگر گشت زبان در آذربایجان را به عنوان یک واقعیت عینی تاریخی قابل مطالعه می پذیرند و بر آن هستند که با پیروی از اصول واقع گرایی تاریخی و گردآوری و بررسی و تحلیل علمی آگاهی های پراکنده، می توان زمینه و جایگاه و مراحل فرایند پدیده مزبور را در سیر تاریخ این سرزمین روشن و تعیین کرد.

مناسبات دو قوم

امروزه کم ترین ملتی را می توان سراغ گرفت که طوایف و قبایل مهاجر در ترکیب قومی آن تأثیر نگذاشته باشند. اقوام و طوایف گوناگون از دیرباز در نتیجه عدم تکافوی مراتع موجود و کثرت نفوس و به قول راوندی "به حکم انبوهی خانه و تنگی چراخوار"4، یا انقلابات طبیعی و دگرگونی اوضاع اقلیمی و یا تحت فشار اقوام و نیروهای دیگر و . . . به دنبال یافتن فضای حیاتی مساعدتر و در هر صورت برای تأمین زندگی پای در راه های دور و دراز و گاه بی سرانجام مهاجرت گذاشته اند و ای بسا که بیش از یک بار به تغییر مسکن و میهن خود مجبور شده اند. از همین روست که امروزه تعیین میهن نخستین اقوام هند و اروپایی و نیز اورال و آلتایی از مسایل مورد اختلاف پژوهندگان است و بعید نیست که میهن های اولیه هند و اروپاییان و اورال و آلتاییان که اولی ها اجداد ایرانیان بوده اند و دومی ها نیاکان ترکان، به هم نزدیک بوده و حتی بین این اقوام مناسباتی وجود داشته است. حمید نطقی بعد از نقل پاره ای از اطلاعات موجود درباره میهن های ابتدایی اقوام ترک و ایرانی چنین نوشته است:
" با مقایسه این دو مورد، آیا سؤال قرابت های جغرافیایی و همسانی وطن های اصلی و خاستگاه های نخستین وسوسه انگیز نیست؟".5

حمید نطقی برخلاف آن هایی که روی دشمنی دو قوم ایرانی و تورانی تأکید می ورزند، "با امعان نظر دقیق تر به دست آوردهای دانشمندان و ژرف بینی در همان داستان ها که دستاویز کین توزی ها و دست افزار نژادپرستان است" به این نتیجه رسیده است که "پیوند برادری ترک و فارس چنان قدیمی و حقیقی و طبیعی است که به تدابیر سلطه جویانه و برتری جویانه . . . مطلقا" نیازی نیست."6

دوغان آوجی اوغلو هم براین عقیده است که "بین ایرانی و ترک ها از زمانهای بسیار قدیم مناسبات برقرار بوده است. فردوسی هرچه قدر هم در اثر معروف خود، شاهنامه، از جنگ ها و دشمنی بین دو گروه قومی سخن گفته باشد، مناسبات تنگاتنگ اقتصادی و فرهنگی بین ترکان و ایرانیان ادامه یافته و جنگ ها و یغماها مانع از آن نبوده است.7" جالب توجه است که تولستوف (76 – 1907 م.) که در زمینه باستان شناسی، قوم شناسی و تاریخ خلق های آسیای میانه پژوهش های زیادی کرده، برآنست که پدران اغوزها و بچنک ها محصول درهم آمیزی جوامع ترک _ مغول آمده از شرق در سده های دیرین، با جوامع ایرانی بوده اند.8

آبادی نشینی و کوچ نشینی

آن هایی که الفاظی چون بی فرهنگ و بی تمدن و وحشی و . . . را درباره ترکان به کار برده اند؛ گویا به تفاوت های زندگی آبادی نشینی و کوچ نشینی و تأثیر دوشیوه متفاوت زندگی برتمدن و فرهنگ توجه نداشته اند. حمید نطقی و عبدالکریم علی زاده، پژوهندگانی که از زوایای مختلف بر این مسئله نگریسته اند، در مورد چند و چون آن به نظر واحدی رسیده اند. از آن جایی که نوشته های هر دو محقق در موارد یاد شده مکمل هم به شمار می رود، قسمت هایی از آنها در این جا نقل می گردد:
"بدیهی است، کسانی که همه عمر در کوچ به سر می برند و بیش از سکنی در خانه ، بر زین اسب می نشینند، زندگیشان همواره در حرکت و شتاب و هجرت می گذرد. به جای کشاورزی به تربیت احشام و گله داری می پردازند. خانه شان را به صورت چادر از یک سوی جهان به سوی دیگر آن با خود می برند. بدیهی است، فرهنگ خود را دارند که با فرهنگ دهقانان قابل قیاس نیست. باورهایشان ساده و طبیعت گراست. به جای شهر در یوردها و اردوها زندگی می کنند. بیش از کتاب به شعر شفاهی می پردازند. شاعرانشان نیز همراه آنان سوار بر اسب و تیردان و کمان در پشت و قوپوز در کنار ماجراهای سفرهای دراز و رویدادهای مهم قوم خود را با آواز خود در حافظه ها نقش می زنند، عاری از تکلفند و به هنگام چاره جویی به جای ترفند اغلب مشت خود را به کار می گیرند. در دشمنی شمشیر را به زهر ترجیح می دهند.کم تر حیله گر و بیشتر خشنند. اگر از زیرزمین آثار فرهنگی کوچ نشینان به فراوانی شهرنشینان بیرون نمی آید، به علت همین تفاوت در جهان بینی و شرایط زندگی است. لکن علت این امر را در فقدان مطلق فرهنگ غنی نمی توان انگاشت. . . "9

علی زاده برای توجیه این مسئله که چرا دانشمندان ترک زبان آثار خود را _ در دوره بعد از اسلام _ به زبان عربی یا فارسی می نوشتند؛ می نویسد که عناصر نژادی ترک زبان و ایرانی زبان که از لحاظ منشاء از کهن ترین خلق ها به شمار می روند، از دیرباز نظام حاکم اقتصادی متفاوتی داشتند. "قبایل ایرانی زبان اساسا" زندگی حضری داشتند، در صورتی که قبایل ترک زبان اصولا" مشغول دام پروری و شکار بودند که با طرز زندگی کوچ نشینی رابطه ناگسستنی داشت. . . کوچ نشینان فاقد شرایطی بودند که آبادی نشینان برای رشد و ترقی فرهنگ داشتند. این نیز مربوط به نظام اقتصادی و طرز زندگی آنان بود. زندگی در صحرا، اقتصاد دام پروری، انتقال دایمی از محلی به محل دیگر، جنگ و جدال برای تصرف مراتع و شکارگاه ها، خصومت های قبیله ای و غیره مانع جدی رشد فرهنگ کوچ نشینان و یکی از علل اساسی عقب ماندگی فرهنگی آنان نسبت به آبادی نشینان بود. آبادی نشینان از دوران قدیم دارای الفبا بودند، در صورتی که کوچ نشینان به عللی که در بالا ذکر شد، در آن دوران الفبا نداشتند و برخلاف آبادی نشینان از خود کتابی به میراث نگذاشتند. لیکن برای مطالعه زندگی اقتصادی، تسلیحات و وسایلی که در تولید به کار می بردند، برای آشنایی انواع اصلی اشتغالات و کارهای روزانه آن ها از جمله شکار، صنایع ظریفه، رقص ها آلات موسیقی آنها و نیز برای شناخت عالم حیوانات و به دست آوردن اطلاعات مردم شناسی پیرامون حیات کوچ نشینان دام پرور مدارک مادی ذی قیمتی در دست داریم که آبادی نشینان نظیر آن ها را نداشتند. این مدارک عبارتند از تصاویر بی شمار که در روی سنگ ها کنده شده و متعلق به دوره های گوناگون است که از هزاران سال قبل از میلاد آغاز می گردد. این سنگ نوشته ها در بعضی از کشورهای آسیا، از جمله در آذربایجان و کشورهای هم جوار آن وجود دارند.10"

دانشمندانی چون برنشتام و گومیلف برخلاف آن هایی که هون ها _این نیاکان غالب ترکان بعدی _ را که از هزاره نخست ق – م. تا سده های 6 – 5 م. صاحب اپراتوری پهناوری بودند، وحشی و عقب مانده انگاشته اند، در پرتو پژوهش های خود به این نتیجه رسیده اند که "هون ها از نظر فرهنگی هم سطح خلق های دارای سطح بالای فرهنگ هم روزگار خود بوده اند."11 و اتحادیه طایفه ای آن ها در جریان تاریخ اروپا و آسیا و تشکل خلق های این قاره ها نقش کارساز داشته است. در مورد نقش مثبت اتحادیه های طایفه ای گوک ترک و خزر و . . . در تاریخ جهان نظرهایی ابراز شده است که بعضی از آنها در صفحات گذشته همین کتاب منعکس گردیده اند.12

کتابت

زینالوف در بحث از هون ها نوشته است که " از منابع چینی چنین برمی آید که آن ها با کتابت آشنا بوده اند و برای نگهداری حساب چهار پایان و اهالی و ثبت میزان مالیات دفترهایی داشته اند. اما متأسفانه نوشته ای از هون ها به دستمان نرسیده است. . . احتمال می توان داد که اساس الفبای رونی 13 را هونی تشکیل می داده است..."14.

یکی از معاصران آتیلا در خاطرات خود نوشته است که کاتبان هون متونی را که به زبان خود (ترکی) نوشته بوده اند، در حضور آتیلا برای او می خوانده اند. قفس اوغلو از این نوشته نتیجه گیری کرده است که هون ها در سده 4 م. خط خود را به اروپا برده اند.15

در یک منبع چینی هم آمده است که یک کتاب بودایی نوشته شده به زبان چینی برای ت،آ _ پوکاقان (78 – 572 م.) خاقان گوک ترک، به ترکی ترجمه شده است. در خاقانات خزر هم خطی برای نوشتن وجود داشته است. درباره وجود خط در بین اقوام و تیره های دیگر ترک نیز اطلاعاتی در دست است.16

از اثر زکریا رهتور17،تاریخ نگار سریانی اواسط سده 6م. چنین برمی آید که گروه هایی از هون ها بر اثر تبلیغات سریانی ها در اوایل سده 6م. به مسیحیت گرویده بودند و کاردست (گاردوسات)18، اسقف و فرهنگ پرور آلبانی، به همراه چند روحانی دیگر در حدود سال های 30 – 529م. برای تبلیغ مسیحیت از دروازه دربند گذشته، مدتی در میان هون ها و ساویرها به سر برد و در این مدت برای آنها الفبای مخصوصی اختراع و کتاب مقدس را به زبان هون ها ترجمه کرد. کاردست و همراهانش به احتمال زیاد با زبان هون ها از قبل آشنایی داشته اند، چه لازمه ترتیب دادن الفبا برای یک زبان و ترجمه کتاب به آن، آشنایی عمیق و همه جانبه با آن زبان است. اگر آثار نوشته شده به خط ابداعی کاردست به دست آید، سابقه آنها بیشتر از آثار مکتوب اورخون _ینی سئی خواهد بود.19

قدیمی ترین آثار مکتوب ترکی به دست آمده، کتیبه های اورخون و ینی سئی20 هستند که در فاصله سده های 5 تا 10م. نوشته شده اند21. این کتیبه ها در اطراف رودهای اورخون (جاری در مغولستان) و ینی سئی (جاری در سیبری) پراکنده اند.

بعضی از این کتیبه ها از سده 17 م. شناخته شده بودند، اما نخستین بار ویلهلم تامسون دانمارکی در سال 1893 م. موفق به گشودن راز خطوط آنها شد و یک سال بعد رادلوف آلمانی کتیبه های اورخون را خوانده، متون آنها را همراه ترجمه آلمانی منتشر کرد. در مورد منشاء این خط هنوز بین دانشمندان اتفاق نظر حاصل نشده است. بعضی اساس آن را خط رونی و بعضی دیگر آن را برگفته از حروف آرامی و یا حروف پهلوی که خود از آرامی گرفته شده است، دانسته اند. ن.آریستوف و گ. مالیتسکی22، رشید رحمتی آرات و احمد جعفر اوغلو منشاء این حروف را تمغاهای قدیمی ترک دانسته اند.

الفبای اورخون، در غرب نیز با اندک فرق هایی توسط بلغارها، خزرها، پچنک ها و مجارها مورد استفاده قرار گرفته است. از این اطلاعات چنین نتیجه گیری شده که این خط از خاور دور تا اروپای مرکزی انتشار یافته، بین توده های مختلف یک وسیله مشترک کتابت بوده است.23
بعضی از پژوهندگان با در نظر گرفتن شباهت این نوشته ها به نوشته های رونی اسکاندیناوی و ژرمنی 24 آنها را نوشته های رونی ترکی نامیده اند. اما ناگفته نماند که بین خط های رونی اروپایی و ترکی هیچ گونه پیوند تاریخی و زبانی وجود ندارد.

کتیبه های اورخون و ینی سئی از نظر مطالعه زبان های ترکی سده های پیش و بعد از اسلام و نیز از جهت این که حاوی اطلاعات تاریخی ارزنده ای درباره قبایل ترک زبان و نیز همسایگان ایرانی زبان آن ها هستند، از ارزش خاصی برخوردارند. از آن جایی که غالب این کتیبه دارای تاریخ نگارش نیستند، بعضی حدس زده اند که پاره ای از آنها در سده های نخستین میلادی نگارش یافته باشند. کتیبه های کناره های رودهای تالاس و سوجی، واقع در اطراف ینی سئی نمودار زبان سده های 6 _ 5م. هستند و کتیبه های اطراف اورخون در بردارنده نشانه هایی از زبان ترکی سده های 8 _ 7 م. می باشند. معروف ترین این کتیبه ها عبارتند از آنهایی که برگورهای تونیو _ قوق _ دولت مرد گوک ترک در گذشته در حدود 692 م.، گول تکین _ شاهزاده و یا خان زاده گوک ترک که در 732م. به قتل رسیده _ و بیلگه خاقان _ در گذشته در سال 734 م. _ نصب گردیده اند.25

در خط رونی ترکی سطور از بالا به پایین و از راست به چپ نوشته می شده است. پ.م. ملیورانسکی این خط را مناسب ترین خط برای نگارش زبان ترکی شمرده و بارتولد هم آن را قدیمی ترین الفبای ترکی به شمار آورده است.
از کتیبه های پراکنده در مناطق پهناور مغولستان و سیبری که در سده های مختلف به زبان های مختلف ترکی نوشته شده اند، چنین برمی آید که اساس این زبان ها، یعنی ساخت دستوری و اساس لغوی آن ها تا حدود زیادی یکسان است. ع. دمیرچی زاده اظهار نظر کرده است که " زبان نوشته های اورخون از جهت بعضی ویژگی های خود تا حدودی به گروه غربی زبان های ترکی قرابت و شباهت دارد و چنین به نظر می رسد که با زبان آذربایجانی دارای یک رشته اشتراکات و مختصات همانند باشد. البته از این مطالب نمی توان نتیجه گیری کرد که زبان آذربایجانی حتما" از زبان طایفه ای پدید آمده که اساس نوشته های اورخون را تشکیل می داده است. با این همه از جهاتی می توان گفت که زبان قبیله ای که اسا زبان عموم خلقی آذربایجان را تشکیل می داد، مخصوصا" زبان طایفه اغوز، به زبان کتیبه های اورخون بسیار نزدیک بوده است."26
قبل از آنکه در حدود سده 10 م. /4 ه. خط عربی برای نوشتن زبان های ترکی به کار گرفته شود، الفبای اویغوری در آسیای میانه در فاصله سده 5 م. تا 15م. متداول بوده است. این خط از خط سغدی گرفته و به زبان اویغوری تطبیق داده شده بود. آثار به دست آمده نوشته شده به الفبای اویغوری بیشتر از آثار نگاشته شده به خط رونی ترکی است27.

زبان

زبان پدیده ای است تکامل پذیر و تحول یاب و در اطراف خود تأثیر گذار و از اطراف خود تأثیر بردار. به قول کسروی " زمان و پیش آمدها در زبان کارگر افتد و این است هیچ زبانی همیشه به یک حال نماند و هر زمان رنگ دیگری به خود گیرد.28" البته تحول زبان به مانند هر پدیده اجتماعی دیگر بر اساس اصول و قواعدی است و مستقل از هوس های فردی صورت می گیرد و در جنبه های گوناگون آن چون صورت الفاظ و ترتیب کلمات در جمله و . . . تغییراتی حاصل می شود و حتی واژه هایی به تدریج از رواج می افتد و واژه ها و ترکیباتی نو بر اساس نیازهای اجتماعی ایجاد می شود29.

گوناگونی زبان ها نتیجه جریانات تاریخی متمادی و مرکب است. به عنوان مثال مکانیسم پدید آمدن چند زبان از یک منشاء و یا تشکیل چند زبان هم خانواده را چنین می توان توضیح داد :
بر اثر تقسیم جامعه نخستین به قبایل قبلی، پراکنده شدن آنان در اراضی پهناور و جدا افتادنشان از یکدیگر به علت کوچ ها و بعد مسافات و سستی روابط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی میان آن ها، هر قبیله یا گروهی از قبایل سرنوشت تاریخی متفاوتی پیدا می کند و بدین ترتیب شرایطی که وجود زبان واحد و مشترک را ضروری می سازد، مفقود می شود و در عین حال تفاوت های لهجه ای رشد می کند. شرایط متفاوت محیط جدید قبایل مهاجر از نظر ویژگی های قومی و فرهنگی و به ویژه زبانی نیز بر جریان رشد لهجه ها تأثیر تشدید کننده می گذارد و در نتیجه لهجه ها به زبان مستقل شدن گرایش پیدا می کنند، چه "هر چه زبان محاوره از لحاظ ترکیب لغوی بسیار استوار و از لحاظ قواعد دستوری حتی استوارتر است، ولی با این حال لایتغیر نیست.30" بدین گونه در جریان تشکیل و تلاشی پیاپی اتحادیه های قبیله ای در طی قرن ها و ادامه تجزیه و تطور لهجه ها و زبان ها، خانواده ای از زبان ها پدید می آید. پرویز خانلری اصطلاح خویشاوندی با هم خانوادگی در زبان شناسی را چنین معنی کرده است :
" دو یا چند زبان نتیجه تحول جداگانه و متفاوتی از یک زبان باشند که در زمان پیشین متداول بوده است. مجموعه این گونه زبان ها را یک خانواده زبان می خوانند.31"

برای تعیین حد فاصل بین دو زبان و تشخیص استقلال آن ها از یکدیگر یک میزان کلی پیشنهاد شده است و آن این که "هر گاه دو تن برای فهمیدن و فهماندن به مترجم محتاج شوند،باید گفت که دو زبان متفاوت به کار برده اند."32 اما با وجود تغییرات در چگونگی شیوه تلفظ و دیگرگونی ساختمان کلمات و در مواردی معانی آنها و . . . "نکته هایی اساسی در ساختمان هست که پایدار می ماند، یا تحول و تغییر آنها به طریقی انجام می گیرد که با روش تطبیقی می توان به صورت اصلی آن ها پی برد.33"

ارانسکی درباره پدید آمدن خانواده زبان های بومیان آمریکا از دانشمندی مطلبی نقل کرده است که نقلش در این جا روشنگر تواند بود :
"بومیان امریکای شمالی قبیله واحدی بودند که به تدریج در قاره پهناوری پراکنده شدند و قبیله هایی از آن مجزا و جدا شدند و به اقوام و گروه های قبایل مبدل گشتند و زبان های ایشان نیز تغییر کرد. به حدی که نه تنها یک قبیله زبان قبیله دیگر را نمی فهمید، بلکه کوچکترین اثری از وحدت بدوی زبان ها در السنه ایشان باقی نماند.34 " و ارانسکی این روندرا عمومیت بخشیده است: " بدیهی است، تصویری که از تطور زبان ها و تجزیه آنها به لهجه های گوناگون در بالا رسم شده ، تنها در مورد بومبان آمریکا صدق نمی کند، بلکه به طور کلی از ویژگی های جامعه عشیرتی است."35.

زبان های دنیا به چند خانواده تقسیم شده است که خانواده آلتایی یکی از آن هاست. زبان های وابسته به این خانواده عبارتند: از ترکی، چوواشی، مغولی، منچو، تونگوزی، کره ای و ..... ناگفته نماند که بعضی از زبان شناسان خانواده اورالی را نیز _ که شامل زبان های متداول در سیبری و زبان هایی چون فینو _ اقوری و . . . است _ به جهت قرابت ها و همانندی های موجود، با خانواده آلتایی یک خانواده به شمار آورده، آن را خانواده اورال و آلتایی است .36

همانطور که گذشت، اثر مکتوبی از ترکان که قدیمی تر از کتیبه های اورخون _ ینی سئی باشد، به دست نیامده است. ساخت متکامل دستوری و فونتیکی، وسعت دایره و غنای واژگان زبان های کتیبه ها نشان دهنده سابقه طولانی آن هاست. آفرینندگان آنها از هزاره های پیش از میلاد و در جریان راه پر فراز و نشیب زندگی کوچ نشینی با اقوام و زبان های دارای سیستم های مختلف تماس ها حاصل کرده، براساس نیازهای متنوع زندگی اجتماعی و تحت تأثیر عوامل جوراجور محیط های گوناگون و ارتباطات و تحولات و . . . بسیار، زبان های خود را در طی قرن ها ساختند. فرایند شکل گیری غالب حدود 25 زبان خویشاوند و در عین حال مستقل ترکی هم اکنون رایج در مناطق مختلف جهان، در فاصله سده های 10 تا 15 م. به انجام رسیده است. زبان هایی نیز در این مدت بر اثر عوامل مختلف و به تدریج از بین رفته و به زمره زبان های مرده دنیا پیوسته اند. بعضی زبان ها ممکن است آنقدر دستخوش تغییر و دگرگونی شوند که ساختمان دستوری و ذخیره اصلی واژگان و پایه خود، یعنی آن چه را که ماهیت ویژه آنها را تشکیل می دهد، از دست بدهند و دیگر نتوانند براساس قوانین داخلی خویش تکامل یابند. در این صورت می توان گفت که آن زبان جای به زبان دیگری سپرده است.

زبان های ترکی به چندین شاخه و شعبه تقسیم می شوند که ترکی آذربایجانی به گروه غربی خانواده زبان های ترکی وابسته است. منابع اصلی زبان های منسوب به شاخه غربی خانواده زبان های ترکی و از آن جمله زبان آذربایجانی عبارت بوده اند از: زبان های قبایل و طوایفی که به نام های ساک _ سکیف _ سکا ، گاس _ گاسپی _ گاسیت _ خزر37 ،سابیر _ سووار، هون _ گون؛ ترک _ تؤرک، غز _ اغوز، قبچاق قیچاق و . . . شناخته شده اند. اینان در سده های پیش از میلاد و نیز در نخستین هزاره میلادی در اطراف دریای خزر مسکن گزیده بودند. زبان آذربایجانی نیز به مانند دیگر زبان های وابسته به گروه غربی تحت تأثیر حوادث اجتماعی _ تاریخی پیچیده ای به صورت زبان واحد خلق تشکل یافته است. 38

-------------------------
یادداشت ها
1 – "تاریخ و منابع زبانمان"، هفته نامه ادبیات و هنر، 16 سپتامبر 1988،ص8
2 – مجله آذربایجان، ش 12 سال 1988، ص 168
3 – تاتی و هرزنی، ص 6.
4 – راحةالصدور، ص 86.
5 – " میثاق یزدانی" مجله وارلیق، خرداد و تیر 1364، ص7.
6 – همان، ص 4 در این مورد غیر از این مقاله به دو مقاله دیگر حمید نطقی تحت عناوین "دیباچه ای بر منشور شیطان" و "منشور شیطان" که در شماره های آذر و دی 1363 و بهمن و اسفند 1363 مجله وارلیق به چاپ رسیده اند، مراجعه شود.
7 – تاریخ ترکان، ج 3 ، ص 1106 .
8 – همان، ص 1107.
9 – میثاق یزدانی همان صص 9 – 18.
10 – دستور الکاتب فی تعیین المراتب، ج 2
11 – آثار باستانی مکتوب ترکی، ص 6.
12 – برای آگاهی از چند و چون تمدن و فرهنگ ترکان در دوره پیش از اسلام، ترک : فرهنگ ملی ترک، صص 296 – 189 و . . 13 – Roon , Runik
14 – آثار باستانی مکتوب ترکی، ص 6.
15 – فرهنگ ملی ترک، ص 284.
16 – همان، ص 78 – 284.
17 - Zacharia Rhetor
18 – Kardost (gardosat)
19 – مسایل زبان شناسی آذربایجان ، صص 45 و 74.
20 – Orkhon (orhon),Yenisei (Yenisey)
21 – در سال 1970 م. یک پیاله قره ای محتملا متعلق به سده 4 – 5 ق. م. در گوری در نزدیک ایسیک کول نیز کشف شده که در بردارنده یک نوشته دو سطری به خط اورخون است. فرهنگ ملی ترک، ص 285.
22 –N. Aristtou , G . mallitsky
23 – فرهنگ ملی ترک، ص 286.
24 – اقوام ژرمنی ابتدا از نوعی خط استفاده می کردند که از خط یونانی اقتباس گردیده بود و برای کندن کلمات به روی چوب به کار می رفت. این خط را رونی نامیده اند.
25 – برای کسب اطلاعات مفصل تر در این مورد، رک : سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، صص 44 – 31.
26 – تاریخ زبان ادبی آذربایجان، ص 33.
27 – درباره ترکی الویغوری و الفبای آن، رک، سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی، صص 52 – 44.
28- کاروند کسروی، ص 336.
29 – تاریخ زبان فارسی، ج 1 ، صص 107 – 100.
30- مقدمه فقه اللعه ایرانی، ص 136.
31- تاریخ زبان فارسی، ج1، ص 159.
32 – همان ص 145.
33 – همان ، ص 160
34 – مقدمه فقه العه ایرانی ، ص 136.
35 – همان
36 – سیری در تاریخ زبان و لهجه های ترکی ، صص 24 – 18.
37 – دمیرچی زاده اصل گاسپی و خزر را گاس = خاس (خاز ) دانسته و بر آنست که آنها با افزوده شدن دو علامت جمع پی و ار – که هر یک متعلق به زبانی جداگان بوده اند – به دو صورت مذکور در آمده اند و هر دو نام یک واحد هستند که در سواحل شمال و شمال غربی دریایی که نام های آن ها را به خود گرفته، زندگی می کرده اند. اما از اطلاعات موجود چنین برمی آید که کاسپی ها از قبایل آسیانی بوده اند و پیش از آمدن اقوام ایرانی زبان به فلات ایران، در کرانه های جنوبی دریای مازندران اقامت داشته اند ( تاریخ ماد،صص 124 و 179) در حالی که خزرها از اقوام ترک زبان بودند که در سواحل شمالی و شمال غربی همان دریا اقامت داشتند.
38 – تاریخ زبان ادبی آذربایجان، ص 48.


آرديني اوخويون- Ardını Oxuyun!