Sunday, May 28, 2006



سلجوقيان و زبان تركي

نويسنده: اردوغان مرچيل
نشريه Belleten
ش 248 ـ آوريل 2004

گاهي پشتيباني و حمايت حكمرانان ترك از زبان مادري خود، به سبب حاكميتي كه بر كشورهاي ديگرداشته اند، مورد شك و ترديد قرار ميگيرد. هرچند پاره اي از پژوهشگران معتقد هستند كه در دوره سلجوقيان زبان تركي در دربار و ارتش مورد استفاده قرار نميگرفته، تاكنون دلايل كافي كه مؤيد اين نظر باشد، عرضه نشده است.(1) برخي ديگر از پژوهشگران نيز كوشيده اند كه استفاده از زبان تركي را با آثار ادبي توجيه كنند.

در اين مقاله ضمن اشاره به اين كه تكلم به زبان تركي در دربار و ارتش سلجوقيان متداول بوده، به ايضاح مطلب خواهيم كوشيد. به نظر ميرسد كه اشاره به تداول زبان تركي نزد سلاطين غزنوي كه سلجوقيان ارتباط پيوسته‌اي با آنان داشتند و از سازمان و تشكيلات دولتي آنان متأثر ميشدند، مفيد فايده خواهد بود.

نخستين خبر از تكلم به زبان تركي در دوره غزنويان با سبكتگين (997ـ977)، بنيانگذار اين خاندان ارتباط دارد. يكي از روستائيان كه نخلستاني داشت، از فيلباني كه خرماهايش را گرفته و برده بود، شكايت پيش سبكتگين ميبرد و وي بلافاصله به آلتون تاش (خوارزمشاه) كه در كنارش بود، دستور ميدهد: «زه كمان را درآور، ابتدا به طرف فيل و سپس به سوي درخت برو و فيلبان را با اين زه بدار آويز.»(2)

سربازن سلطان محمود (1030ـ998) در يكي از جنگهاي خود با قراخانيان، تصنيفي را ترنم ميكردند كه «در ختن ساخته شده بود».(3)

سلطان مسعود (1040ـ1030) نيز گاهي فراميني را كه نميخواست همه بشنوند به زبان تركي صادر ميكرد.(4) وقتي ارتش غزنويان در جنگ دندانقان (1040) مغلوب شد و پراكنده گشت، مسعود به جنگ ادامه ميداد و نزديك بود كه به اسارت بيافتد. در اين اثنا يكي از مأموران دربار (جامه دار حاجب) به تركي گفته بود كه: «اگر سلطان به شتاب نرود، به دست دشمن خواهد افتاد.» سلطان پس از شنيدن اين اخطار به وخامت اوضاع پي ميبرد و ميدان جنگ را ترك ميكند.»(5)

احمد عبدالصمد وزير سلطان مسعود نيز با زبان تركي آشنايي داشت.(6)

سپهسالار غازي و اريارق از فرماندهان نامي دوره هاي سلطان محمود بودند و گاهي به ترتيب مجالس شرابخواري دست ميزدند و تركاني كه در آن مجالس حضور مييافتند به مدح اين دو فرمانده به زبان تركي دست مييازيدند.(7)

وقتي جنگ دندانقان با پيروزي به پايان رسيد، سلجوقيان كه ديگر به ثروت دست يافته بودند، دور هم گرد آمدند. غنايمي كه از جنگ به دست آورده بودند، حد و حصري نداشت و كسي نميتوانست در مقابلشان عرض اندام بكند. آنها به تركي ميگفتند كه «ما به اين كار موفق شديم.»(8)

يكي از دلايلي كه ثابت ميكند زبان تركي در دوره سلجوقيان مورد استفاده قرار ميگرفت، با ابراهيم ينال (فـ . 1059) ارتباط دارد. «قريش» از عقيلي ها و «دوبيش» از مزيدي ها كه دست همكاري به ارسلان بساسيري داده بودند، تقاضاي عفو از سلطان طغرل بيگ (1063ـ1038) كردند و چون با مخالفت ابراهيم ينال مواجه شدند، نامه اي به وزير عميدالملك نوشتند و از وي استمداد كردند. ابراهيم ينال كه از ماجرا مطلع شده بود، به تركي به وزير عميدالملك گفت: «آيا توانستي سلطان و اعراب را به صلح راضي كني؟ صلح ميان كساني اتفاق ميافتد كه در مرتبه و مقام مساوي قرار گرفته اند…» و پس از آن كه جواب وزير را گرفت، سخنش را چنين ادامه داد: «امروز به چادرت برو، استراحت كن و فردا به خدمت سلطان ميرسي.»(9)

وقتي طغرل بيگ روز 24 ژانويه 1058 با خليفه قائم بامرالله ملاقات كرد، خليفه خطاب به رئيس الرؤسا دستور داد كه طغرل بيگ در كنارش بنشيند و وزير كندري به خاطر ترجمه و توضيح مطالب سلطان در كنار طغرل جاي بگيرد. بدين ترتيب هر دو در جايي كه خواسته شده بود، نشستند. عميدالملك كندري سخن خليفه را عينا به سلطان ترجمه ميكرد.(10)

خليفه قائم بامرالله پس از رهايي از دست ارسلان بساسيري دوباره با طغرل بيگ ملاقات كرد (ژانويه 1060). در اين ديدار طغرل بيگ رشته بافته شده از ياقوت سرخ را كه به آل بويه تعلق داشت بيرون آورد و جلوي خليفه گذاشت؛ سپس 12 عدد مرواريد هشت گوشه بزرگ و ارزشمند را نيز بيرون آورد و گفت: «اينها هديه ارسلان خاتون هستند كه توسط من به شما فرستاده و از من خواسته است كه اميرالمؤمنين تسبيحي از اينها بسازد.» سلطان اين مطلب را به تركي به عميدالملك گفته و از او خواسته بود كه براي خليفه ترجمه كند.(11) از اين جا مستفاد ميشود كه عميدالملك به جز فارسي كه زبان مادريش بود با زبان تركي نيز آشنايي داشت.(12)

وقتي مؤلف كتاب «تفضيل الاتراك علي سائر الجناد» اثر خود را به عميدالملك ميدهد، از وي ميخواهد كه «آن را به تركي به طغرل بيگ تفسير و تشريح كند.»(12/الف)

آخرين مطلب در خصوص رواج زبان تركي در دوره طغرل بيگ با عروسي سلطان و سيده دختر خليفه ارتباط دارد(1063). در مراسم عروسي، دولتمردان سلجوقي و نزديكان سلطان ميرقصيدند و تصانيف تركي ترنم ميكردند.(13) به روايتي ديگر(14) سلطان نيز با اشراف ترك بپاخاسته و موافق با رسوم و عادتهاي خود رقصيده… و تصانيف تركي خوانده بود.

هرچند هنوز سند و مدركي در دست نيست كه نشان بدهد سلطان آلپ ارسلان (1072ـ1063) به زبان تركي تكلم ميكرده است، منابع مربوط به جنگ ملازگرد نشان ميدهد كه سلطان خطابه هايي به تركي داشته است. به عنوان مثال ابن اثير (15) مينويسد كه سلطان پيش از شروع جنگ، خطاب به سربازانش گفته بود: «من به خاطر رضاي خدا صبر كرده، وارد جنگ خواهم شد؛ اگر زنده بمانم، لطف حضرت پروردگار بر من است و اگر شهيد شوم، پسرم ملكشاه جانشين من خواهد بود.» معلوم نيست آلپ ارسلان در اين سخن و ديگر سخناني كه خطاب به سربازان و فرماندهانش ادا ميكرده و نيز در ديدار مشهوري(16) كه با رومانس ديوجانس، امپراتور بيزانس داشته از چه زباني استفاده ميكرده است؟

از ديگر سو وقتي «اوزها» و «پچنك ها» در جريان جنگ ملازگرد تركان سلجوقي را ديدند، از كلام و سر و وضعشان دريافتند كه از يك ريشه و تبار هستند و به سلجوقيان پيوستند.(17)

سلطان آلپ ارسلان در يك مجلس شرابخواري كه سياه مست افتاده بود، قتل محمود، امير حلب را ميخواهد و نظام الملك و همسر سلطان او را از اين كار مانع ميشوند.(18) معلوم نيست اين سه به چه زباني صحبت ميكرده اند؟ تحقيق لازم در اين خصوص ضرورت دارد.(19)

مكاتبات تركي سلطان ملكشاه (1092ـ1072) جالب توجه است. كمال الدين ابوالرضا فضل الله بن محمد، صاحب ديوان الانشاء يكي از نديمان اين سلطان بود. وي مورد توجه فوق العاده سلطان بود و پيوسته در التزام ركابش قرار داشت. روزي كمال الدين به سبب مانعي كه ايجاد شده بود، در خدمت سلطان حضور نداشت. سلطان به تركي به او مينويسد: «تو ميتواني بدون من بماني، ولي من نميتوانم بدون تو بمانم…» معلوم نيست سلطان كه نامه اش را به تركي نگاشته، چه الفبايي را به كار برده است؟ هرچند اين مطلب نيز بايد مورد بررسي قرار گيرد، ولي تحرير بعضي كلمات و جملات تركي با الفباي عربي در منابع، موضوع را تا اندازه اي تصريح ميكند.

محمد تاپار (1118ـ1105) يكي ديگر از سلاطين ترك است كه به زبان تركي تكلم ميكرده است. پس از قتل سلطان بركيارق (1104)، پسر او ملكشاه كه دوره طفوليت را ميگذرانيد، در بغداد به عنوان سلطان بر تخت نشست و امير اياز به اتابيگي او برگزيده شد. در همين اثنا محمود تاپار روي به بغداد گذاشت. اتابيگ اياز ضمن همراهي با محمد تاپار سلطنت او را به رسميت شناخت. اياز به ترتيب ضيافتي بزرگ دست زد و سلطان محمد تاپار را نيز بدان ضيافت دعوت كرد. ولي از تصادف ناميمون، در اين ضيافت بر اثر شوخي غلامان، يكي از كتّاب به يكي از نزديكان سلطان پناهنده شد. سلطان كه از اين مساله مشكوك شده بود، به زبان تركي به يكي از غلامان خود دستور داد كه مخفيانه پناهنده را مورد بازرسي بدني قرار بدهد.(25 فوريه 1105)(21).

تتش، سلطان سلاجقه سوريه (1095ـ1078) نيز يكي از سلاطين سلجوقي است كه به زبان تركي تكلم ميكرد. او كسي بود كه به خاطر دستيابي به حاكميت حلب با سليمان شاه، فاتح آناتولي جنگيده و در پايان اين جنگ (4 ژوئن 1086) او را كشته بود. تتش پس از تشخيص جسد وي به زبان تركي گفته بود: «ما به شما ظلم كرديم، شما را از خود دور ساختيم و بدين ترتيب هم ميكشيم.»(22)

در دوره سلطان سنجر (1157ـ1118) طوغان بيگ كه ريشه و منشاء تركي داشت و بدين جهت با زبان تركي آشنا بود… بر سلطان تأثير كرده و به عنوان وزير تعيين شده بود.(23) نظر ما درخصوص صحبت سلطان سنجر به زبان تركي با غزان چادرنشين در اثنايي كه در جشن آنان بسر ميبرد (1156ـ1153)، محتملا قرين صواب است.

ازتوجه به زبان تركي در دوره سلجوقيان عراق اطلاعي در دست نيست. مسعود با حمايت اتابيگ چاووش عليه برادرش سلطان محمود (1131ـ1118) قيام كرده بود. در اثناي جنگ وقتي چشم مسعود به محمود ميافتد، فرياد «ايجي ايجي» سر ميدهد (14 ژوئن 1120)(24). در منبع اين خبر آمده است كه «ايجي» در زبان تركي در مفهوم برادر بزرگ ميباشد.

ميتوان گفت كه در دوره سلجوقيان تركيه نيز زبان تركي مورد استفاده قرار ميگرفت. يكي از نمونه ها با حاجب زكريا ارتباط دارد. پس از مرگ سلطان سليمان شاه دوم (1204)، اميران سلجوقي براي اينكه غياث الدين كيخسرو را در تخت بنشانند، زكريا را به استانبول فرستادند. ابن بيبي(25) مينويسد: «حاجب زكريا در ملك روم (آناتولي) بر پنج زباني كه مردم تكلم ميكردند، حاكميت يافته و با ظرايف آن زبانها آشنا شده بود.» مسلما يكي از اين پنج زبان، تركي بايد باشد. يازيجي‌زاده(26) عبارت ابن بيبي را به شكل «به جز تركي و فارسي با پنج زباني كه در آناتولي و روم ايلي مورد استعمال داشت…» نقل كرده است. مرحوم پروفسور دكتر عثمان توران(27) مينويسد كه در اين دوره چهار زبان مورد تكلم را زبانهاي تركي، يوناني و ارمني و در كنار آنها زبان فارسي كه در شهرهاي بزرگ و محافل فرهنگي رواج داشت، تشكيل
ميدادند. وي درمورد زبان پنجم ترديد ميكند.

حادثه اي كه درمحاصره اخلاط از سوي سلطان جلال الدين خوارزمشاه رخ داد، وجود حداقل سه زبان
را تسجيل ميكند. پيرزني كه از اخلاط حضور سلطان جلال الدين رسيده بود، با زبانهاي عربي، تركي و ارمني آشنايي داشت.(28)

در دوره عزالدين كيكاووس اول (1219ـ1210) قلعه خانجين كه در اختيار ارامنه بود، مورد حمله نيروهاي سلطان قرار گرفت. عزالدين كيكاووس دستور جنگ صادر كرد و سربازان به تركي فرياد «اطلان، اطلان» سردادند. ابن بيبي(29) اين دستور سلطان را عينا با الفباي عربي به تركي نقل كرده است.

سلطان علاءالدين كيقباد اول (1237ـ1219) با سفيران جلال الدين خوارزمشاه كه به حضورش باريافته بودند، بدون توسل به مترجم صحبت كرده بود.(30) از بينيازي سلطان به مترجم، برميآيد كه محاوره وي با سفيران جلال الدين به تركي بوده است.(31) علاءالدين كيقباد به هنگام صحبت با ملك اشرف كه به همكاري عليه خوارزمشاه دست زده بود، وظيفه ترجمه را به امير كمال الدين كاميار محول كرده بود. همو بود كه(32) سخن ملك اشرف كه به عربي ادا ميشد را به تركي برميگرداند. ابن بيبي(33) در شرح فضايل سلطان علاءالدين كيقباد، از رباعيات وي نيز سخن به ميان ميآورد. يازيجي زاده(33) نيز ميافزايد: «هرچند كه تركي الاصل و سلطان غزان بود، در آن روزگاران كه خبري از شعر تركي نبود و از اقليم عجم آمده بود، اغلب اوقات شعر فارسي ميسرود.» بدين ترتيب يازيجي زاده حاكميت فارسي را در صحنه ادبيات تصديق و تأييد ميكند و ضمن اشاره به اينكه سلجوقيان تركي الاصل بوده اند، از تكلم آنان به تركي در پشت صحنه سخن به ميان ميآورد.

قليج ارسلان چهارم، سلطان سلجوقيان تركيه (1256ـ1257) به سبب عدم تفاهمي كه با معين الدين پروانه داشت، به وي گفته بود: «ايجي مستي يا مغشوشي؟»(35) واژه تركي «ايجي» كه در حوالي سال 1120 مورد استعمال يافته بود، بعدا پس از حدود يك قرن و نيم در آناتولي ادامه حيات داد و مورد استفاده قرار گرفت.

در دوره اي كه سلجوقيان تركيه دوره فروپاشي را طي ميكردند، گسترشي در مورد زبان تركي پديد آمد (1277). شكي نيست كه پس از حاكميت مغولان بر آناتولي و با ورود قبايل جديد تركمن به اين منطقه، بر تعداد ترك‌زبانان افزوده شد. علاءالدين سياوش (جمري) كه از حمايت تركمنان برخوردار شده بود، فرداي روزي كه بر تخت نشست، تصميمي مهم درمورد رسميت زبان تركي اتخاذ كرد (13 مه 1277)(36).

از سوي ديگر دليلي در دست است كه حكمرانان مغول حاكم بر آناتولي و مردم منطقه به زبان تركي صحبت ميكرده اند. گيخاتو (1295ـ1291) در منطقه ايلگين به يك روستايي كه گندم ميكاشت، كمك كرده و به تركي گفته بود: «يكي بيش اقجيا، يكي بيش اقجيا»(37).

به عنوان نتيجه ميتوان گفت:

در دوره سلجوقيان بزرگ تكلم در دربار و ارتش به زبان تركي بوده است.

در ميان ديوانسالاران نيز افرادي بودند كه به زبان تركي صحبت ميكردند.

زبان تركي در دوره سلجوقيان آسياي صغير نيز موجوديتش را ادامه داده، در دوره هاي بيگ نشيني و عثماني، زبان حاكم آسياي صغير شده بود.

پاورقيها:

1- M.A. Köymen: Büyük Selçuklu İmparatorluğu Tarihi, III, Alp Arslan ve Zamanı, Ankara 1992, s. 235; O. Turan, Selçuklular Tarihi ve Türk-İslâm Medeniyeti, Ankara 1965, s. 312, 318.
2ـ خواجه ابوالفضل محمدبن حسين بيهقي: تاريخ بيهقي (نشر غني ـ فياض) تهران 1324 شمسي، ص 450.
3- V. V. Barthold, Moğol İstilâsına Kadar Türkistan (Haz. H. D. Yıldız=, Ankara 1990, s. 292.
4ـ بيهقي: همان اثر، ص 163، 166 و 438.
5ـ همان اثر، ص 624. مقايسه كنيد با:
M.A. Köymen, Büyük Selçuklu İmparatorluğu Tarihi, I, Kuruluş Devri, Ankara 1979, s. 339.
6ـ همان اثر، ص 655.
7ـ همان اثر، ص 722.
8ـ همان اثر، ص 628. غني و فياض به نادرست بودن اين عبارت اشاره ميكنند، ص 628 (يادداشت شماره 5). كوي من (Kuruluş devrı, s.344) با استفاده از نشر سعيد نفيسي، بيهقي را عينا به شكل ما ترجمه كرده است.
9ـ براي اطلاع از مطالب مربوط به سلجوقيان و دوره سلطان طغرل بيگ در كتاب «مرآت الزمان في تاريخ الاعيان» ابن جوزي نگاه كنيد به:
Ali Sevim, Belgeler, Sayı: 22, Ankara 1997, s. 22.
10ـ همان اثر، ص 27. البنداري: زبده النصره و نخبه العصره (متن عربي، ص 14).
Kıvameddin Burslan, Irak ve Horasan Selçukluları Tarihi, İstanbul 1943, s.11.
11ـ نگاه كنيد به ابن جوزي؛ همان اثر، ص 52.
12ـ به نظر كوي من (Köymen) عميدالملك با زبانهاي فارسي، تركي و عربي و هندي آشنا بود.
Alp Arslan ve Zamanı, III, s. 157.
1/12ـ نگاه كنيد به:
Abbas Azzavî, “İbn Hassul'un Türkler Hakkında Bir Eseri", Türkçeye çeviren Şerefeddin Yaltkaya, Belleten sayı: 14-15 Ankara 1940, Arapça metin, sç 45, s. 247, 262.
13ـ نگاه كنيد به ابن جوزي؛ همان اثر، ص 83ـ82.
14ـ نگاه كنيد به:
Gregory Abu’l Farac (Bar Hebraeus), Abu'l Farac Tarihi, I, Trk.trc. Ömer R. Doğrul, Ankara 1987, s. 315. Krş. Turan, Selçuklular Tarihi, s. 94.; M. A. Köymen, Tuğrul Bey ve Zamanı, İstanbul 1976, s. 120.
15ـ نگاه كنيد به:
İslâm Tarihi, El-Kâmil Fi't-Târih Tercümesi, çvr. A. Özaydın, I cilt, İstanbul 1987, s. 71-72.
16ـ نگاه كنيد به:
İslâm Kaynaklarına göre Malazgirt Savaşı (metinle ve çevirileri), F. Sümer - A. Sevim, Ankara 1971.
17ـ نگاه كنيد به:
Urfalı Mateos Vekayi-Nâmesi (952-1136) ve Papaz Grigor'un Zeyli (1136-1162), Trk. Çvr. Hrant D. Andreasyan, Ankara 1962, s. 143. Krş. İ. Kafesoğlu, Malazgirt (Malazgirt muharebesi) mad., İA., s. 246.; Köymen, Alp Arslan ve Zamanı, III, s. 34.
18ـ نگاه كنيد به:
Biyografilerle Selçuklu Tarihi, İbnü'l-Adîm Bugyetü't-Taleb fî Tarihi Haleb (Seçmeler), çeviri notlar ve açıklamalar, Ali Sevim, Ankara 1982, s. 18.
19ـ نظام الملك با هزاران غلام ترك خود (نگاه كنيد به: ترجمه تركي ابن الاثير ص 123) چگونه صحبت ميكرد؟ باتوجه به اين مطلب و اينكه از دوره غزنويان به بعد در خدمت تركان بوده است، به احتمال قريب به يقين ميتوان گفت كه وي با زبان تركي آشنايي داشته است.
20ـ صدرالدين ابوالحسن علي بن ناصر بن علي الحسيني: اخبار الدولت السلجوقيه (نشر محمد اقبال، لاهور 1993، ص 89ـ68، ترجمه تركي نجاتي لوغال: آنكارا، 1943، ص 47). مقايسه كنيد با: Turan: Selçuklular Tarihi, 318
21ـ نگاه كنيد به: ابن الاثير (ترجمه تركي، ص 314). در مورد اين حادثه نگاه كنيد به:
A. Özaydın, Sultan Muhammed Tapar Devri Selçuklu Tarihi (498-511/1105-1118), Ankara 1990, s. 43.
22- A. Sevim, Suriye ve Filistin Selçukluları Tarihi, Ankara 1983, s. 124.
23ـ نگاه كنيد به سيف الدين حاجي بن نظام عقيلي: آثار الوزراء (نشر ميرجلال الدين حسيني ارموي ـ تهران: 1337 شمسي، ص 236؛ خواندمير: دستورالوزراء (نشر سعيد نفيسي ـ تهران: 1317 شمسي، ص 191). مقايسه كنيد با:
A. Taneri, “Büyük Selçuklu İmparatorluğu’nda Vezirlik”, TAD. V. Ankara 1970, s. 96.
24ـ نگاه كنيد به: اخبار (متن عربي) ص 97ـ96 و ترجمه تركي، ص 68؛ بنداري (متن عربي) ص 133ـ132)، ترجمه تركي، ص 127ـ126.
25ـ نگاه كنيد به: الاوامر العلائيه في الامور العلائيه (نشر ارزي) ـ آنكارا: 1956 جلد اول ص 77. ترجمه تركي (مرسل اوزترك) آنكارا، 1996 جلال الدين 97.
26ـ نگاه كنيد به:
M.Th. Houtsma, Recueil de Textes relatifs a'l’historie des Seljoucides, Histoire Des
27- Seldjoucides D'Asie Mineure D’Abres İbn-Bibi Texte Turc, III, Leiden 1902, s. 63.
28ـ نگاه كنيد به: محمد نسوي: سيرت جلال الدين منگبرني (نشر مجتبي مينوي)، تهران: 1344 شمسي، ص 208.
29ـ نگاه كنيد به: متن فارسي ص 166 و ترجمه تركي ص 382ـ381.
30ـ نگاه كنيد به: ابن بيبي، ص 376 (ترجمه تركي ص 382ـ381).
31ـ جلال الدين خوارزمشاه نيز تركي گوي بوده است، نسوي، ص 281.
32ـ نگاه كنيد به: ابن بيبي ص 387 (ترجمه تركي جلد اول ص 390)
33ـ نگاه كنيد به متن فارسي ص 228 (ترجمه تركي، ص 246)
34ـ نگاه كنيد به ص 216.
35ـ نگاه كنيد به: كريم الدين محمود بن محمد آقسرائي: مسامره الاخبار (نشر عثمان توران)، 1944، ص 85 و يادداشت 3؛ ترجمه تركي مرسل اوزترك، آنكارا 2000، ص 65. مقايسه كنيد با:
N. Kaymaz, Pervâne Mu'înü’d-Dîn Süleyman, Ankara 1970, s. 120.
36- E. Merçil, “Türkiye Selçukluları Devrinde Türkçe'nin Resmî Dil Olmasını Kim Kabul Etti:", Belleten, Sayı: 239, Ankara 2000, s. 51-57.
37ـ عثمان توران: مسامره الاخبار (مقدمه) ص 24.
F.N. Uzluk, Anadolu Selçukluları Devleti Tarihi, III, Ankara 1852, s. 80, Turan, Müsameret ül-Ahbâr, önsöz, s. 24.
--------------------------------------------------------------------------------

* . اين مقاله به دومين كنگره ملي ايران شناسي (تهران: 30 آذر ـ 3 دي 1383)عرضه شده است.


1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

جالب است که حدسی از روی فراسپ (دارنده اسبان فراوان)در باره نام قدیمی تخت سلیمان بدست آورده بودم با سندی در ده ده قورقود بدست آوردم اثبات شد.سارگون دوم پادشاه آشور در کنار دژ کولومیان (تخت سلیمان)کشته شد و از آن پس نام قلعه فراسپ (. افراسیاب) خوانده شد. در ده ده قورقود باسات (بس اسب)تپه گوز (چشم زخم زن) را میکشد و در کتب پهلوی به جای نام سارگون زئینیگو (چشم زخم زن) که از مملکت تازیان آمده بوده به دست افراسیاب کشته میشود. با تشکر(جواد مفرد)

2:47 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home