Sunday, May 28, 2006



زبان ترکی در دوره صفویه


بنام خدا

سده‌ی دهم هجری/ شانزدهم ميلادی با حادثه‌ی بزرگی در ايران همراه بود. در سال 907ق/ 1502م اسماعيل صفوی از خاندان شيخ صفی الدين اردبيلی، پس از 12 سال تلاش و از ميان بردن 50 حاکميت محلی، سرانجام در تبريز تاجگذاری کرد. او با محور قرار دادن مذهب تشيع، حکومتی يکپارچه و متمرکز ايجاد کرد.[1]

شاه اسماعيل به دو نکته‌ی اساسی توجه داشت: يکی مذهب تشيع و ديگری زبان ترکی. اولی پايه و اساس قدرت گيری خاندان صفويه بود و دومی عامل بسيج هواداران صفويه. در سپاهی که شاه اسماعيل برای اجرای اهدافش گردآورده بود، قبايل ترکی چون شاملو، استاجلو، تکه للو، روملو، افشار، ذوالقدر، قاجار و ارساق شرکت داشتند. اين قبايل در زمان شيخ حيدر پدر شاه اسماعيل، با نام قزلباشان معروف شدند. شيخ حيدر به هوادارانش دستور داده بود که کلاه سرخ رنگی دوازده تَرک به نشانه‌ی 12 امام بر سر بگذارند.

قزلباشان هسته‌ی اصلی سپاه شاه اسماعيل را تشکيل می‌دادند. عامل ارتباط معنوی و ظاهری شاه اسماعيل با مريدانش نيز زبان ترکی بود. با به قدرت شاه اسماعيل، زبان ترکی نيرويي دوباره گرفت. شاه اسماعيل خود به ترکی شعر می‌سرود و ختايي تخلص می‌کرد. قسمت مهم اشعار او در عشق امام علی (ع) و امامان شيعه است. در زمان شاه اسماعيل، قالب قوشما (دو بيتی 11 هجايي) به وسيله‌ی شاه اسماعيل و شعرای معاصر پايه گذاری و توسعه يافته بود. قوشما از وزن‌های هجايي معمول در میان اقوام ترک بوده است. هر قوشما 2 تا 5 بند بود. نمونه‌ای از قوشما:

هر کيم شئيخ صفوی‌نين امرينی توتماز
يورلور بو يولدا منزيله چاتماز

غئير ميللت اونا ائعتيبار ائتمه ز
جومله عيبادتين باشیدير توحيد

اشعار عاشقانه نيز با اوزان هجايي مانند قوشما، گرايلی (دو بيتی 8 هجايي) و باياتی (دوبيتی 7 هجايي) در همين زمان پديد آمد.[2] شاه اسماعيل خود غزل سرايي زبده بود. او از شاعران برجسته‌ی ترکی آذربايجانی است. نامه‌هايي که شاه اسماعيل برای پادشاهان عثمانی همچون سلطان مراد و سلطان سليم می‌نوشت، به زبان ترکی بودند.

زمانی که شاه اسماعيل تبريز را از سلطان مراد آغ قويونلو گرفت و عَلَم شيعه‌گری برافراشت، اديبان پارسی زبان دربار آغ قويونلو که عده‌ای از آنان سنّی متعصب بودند، به عثمانی رفتند. بدين ترتيب ادب ترکی از ادب پارسی پيشی گرفت. اين اديبان همچنان به کار ترويج زبان پارسی در عثمانی ادامه دادند. سلاطين عثمانی نامه‌های خود را برای شاه اسماعيل به فارسی می‌نگاشتند.[3] اغلب شاعران آذربايجان در دربار صفوی گردآمده بودند. حبيبی شاعر معروف متولد برگشاد، ملک الشعرای دربار بود و شعری به فارسی از او در دست نيست. در دربار شاعران ديگری چون محمد امين سلطان ترکمان و برادرش محمد مؤمن بيگ به پارسی و ترکی شعر می‌سرودند. مولانا کلبعلی راغب تبريزی (مرگ 1002ق)، عقيقی شروانی و قاضی اعرجی مراغی از شاعران اين دوره هستند که هم به پارسی و هم به ترکی شعر گفته‌اند. صادق بيگ افشار تبريزی متخلص به صادقی، در نظم و نثر فارسی و ترکی جغتايي دست داشته است. ديوان غزليات ترکی و منشأت ترکی دارد. معروفترين اثر او تذکره‌ی مجمع الخواص در شرح احوال شاعران معاصر اوست که به زبان ترکی جغتايي نوشته و آقای عبدالرسول خيامپور استاد دانشگاه تبريز آن را به فارسی ترجمه کرده است.

علاوه بر آثار مکتوب، داستان‌های ترکی توسط عاشيق‌ها يا همان نوازندگان و خوانندگان دوره گرد در آذربايجان پديد آمدند. اينان دنباله رو اوزان‌های قديمی بودند و وجود آن‌ها نشان‌گر عمق سيطره‌ی زبان ترکی به ويژه در روستاها و شهرهای کوچک است.[4] از اين داستان‌ها می‌توان به کوراوغلو، اصلی و کرم، قنبر و آرزو، شاه اسماعيل، عاشيق غريب و صنم و عاشيق عباس توفارقانلی اشاره کرد.

حقيری يکی از نمايندگان برجسته‌ی شعر ترکی آذربايجان در سده‌ی دهم است. وی چه در اشعار ديوان ترکی خود و چه در مثنوی ليلی و مجنون که آن را به ترکی نوشته، از شاعرانی چون جامی و هاتفی بسيار تأثير پذيرفته است. در ليلی و مجنون او، تأثير جامی افزون‌تر است. فردی اردبيلی از شاعران مکتب وقوع که ديوان او به فارسی و ترکی در موزه‌ی بريتانيا موجود است.

بی‌ترديد فضولی ستاره‌ی درخشان آسمان ادبيات آذربايجان و بزرگترين شاعر ترکی آذربايجانی در سده‌ی دهم است. محمد بن سليمان بغدادی متخلص به فضولی (1556-1489م) بر ديگر شاعران برتری دارد. ادبيات ترکی با فضولی به اوج خود رسيد. قبل از فضولی ادبيات ترکی آذربايجانی شکل‌هايي چون مثنوی و غزل را آزموده بود. فضولی خود استاد غزل بود. علاوه بر آن او نخستين آثار ارزنده‌‌ی تمثيلی را در ترکی آذربايجانی آفريد. (بنگ و باده- صحبت الاثمار) فضولی مانند نسيمی کوشيد تا شعر ترکی را با اوزان عروضی سازگار نمايد اگر چه او موفقيت چشمگيری به دست آورد ولی واقعيت اين بود که ترکی با وزن هجايي سازگارتر است. او در 942 ليلی و مجنون را به ترکی سرود. مثنوی بنگ و باده را به نام شاه اسماعيل تمام کرد. کتاب روضة الشهداء تأليف ملاحسين کاشفی را به نام حديقة السعداء به ترکی ترجمه کرد. فضولی حديث اربعين از آثار جامی (شامل چهل حديث) رابه همراه معنی منثور و ترجمه‌ی منظوم، به ترکی برگرداند. او در مقدمه‌ای که بر اين کتاب نوشته‌ی است، يادآوری می‌کند که اين «چهل دانه گوهر را برای فيض عموم» به ترکی ترجمه کرده است. از کتاب‌های ديگر او می‌توان به شکايت نامه (ترکی)، مطلع الاعتقاد (ترکی)، ساقی نامه (فارسی)، قصيده‌ی انيس القلب (فارسی) اشاره کرد. فضولی در هر سه زبان ترکی، فارسی و عربی آثاری بی‌بديل داشته و به حق او را شکسپير شعر ترکی می‌نامند.

در سال 944ق/ 1539م محمد بن حسين کاتب نشاطی شاعر معروف، کتاب روضة الشهداء نوشته ملاحسين واعظ کاشفی را با نام شهدا نامه به ترکی ترجمه کرد. نشاطی اين کار را به دستور شاه تهماسب و نيز تأکيد قاضی‌خان ساروشيخ اوغلو حاکم شيراز انجام داد. از مهم‌ترين ويژگی‌های سبک شناختی شهدا نامه، استفاده‌ی مترجم از واژه‌های خاص گويش تبريزی است. به ويژه اين که بيش‌تر اين واژه‌ها برای نخستين بار وارد زبان مکتوب ادبی شده‌اند.

روحی انارجانی يکی از شعرای معروف سده‌ی دهم است. او در زمان سلطان محمد خدابنده چهاردهمين پادشاه صفوی می‌زيست. به گفته‌ی محمد علی تربيت در کتاب دانشمندان آذربايجان، او از شعرای نامور آذربايجان بوده و در نظم و نثر پارسی استاد و صاحب ديوان و منشأت است. تنها نسخه‌ی بازمانده‌ی رساله‌ای از او که به سال 1037ق به خط فريدون گرجی نوشته شده و توسط عباس اقبال آشتيانی چاپ رسيده است.

روحی انارجانی (انرجانی)[5] رساله‌ای به زبان ترکی آذربايجان نوشته است که شامل يک مقدمه، دو بخش و يک خاتمه است. مقدمه در خطبه و بيان سبب تأليف رساله است. بخش اول، در دوازده فصل و در باره‌ی رسم و آيين مردم تبريز است. بخش دوم، در چهارده فصل در بيان اصطلاحات و عبارات جماعت اناث و اعيان و اجلاف مردم تبريز است. خاتمه‌ی رساله دارای 29 بيت شعر در بی‌وفايي زنان و 7 بيت شعر عاشقانه است.[6]

رساله روحی انرجانی[7] که (اگر انتساب اين رساله را به مردم تبريز در آن زمان درست بدانيم[8]) نشانه‌ی اين مطلب است که زبان نيمه مرده‌ی پهلوی در بين برخی طبقات مردم تبريز رايج بوده است. دانسته است که شماری طبقات پيشه ور پيش‌تر در زمان شاه تهماسب به اين زبان شعر می‌گفتند ولی آنچه که روشن است اينکه طولی نکشيد که از اوايل دوره‌ی صفويه زبان پهلوی رخت از ميان بست و تنها به چند روستای دور افتاده (از جمله عنبران در نزديک اردبيل- هرزندات نزديک زنوز اهر، کرينگان يا چرينگان از محال ديزمار اهر- قريه‌ی ينگجه در قسمت ايل دليکانلو ميانه) محدود شده است.[9]

در سده‌ی يازدهم هجری نيز سير تکاملی زبان ترکی ادامه يافت. صائب تبريزی(1016-1086ق) معروفترين شاعر اين سده است که عنوان ملک الشعرايي را از شاه عباس دوم گرفت. صائب در شعر پارسی چيره دست و در ترکی شاعری زبده بود. نسخه‌ی دست نويس ديوان غزليات ترکی او به وسيله‌ی پرفسور حميد آراسلی در دانشگاه لنينگراد پيدا و چاپ شده است. مجموعه‌ی اشعار ترکی صائب در باکو چاپ شده و برخی غزليات او توسط بالاش آذراوغلو به نظم فارسی درآمد.

توتولموش کونلومو جاميله شادان ائيله مک اولماز

ال ايله ن پوسته نين آغزينين خندان ائيله ‌مک اولماز

از ديگران شاعران ترکی سرا می‌توان به قوسی تبريزی (دارای ديوانی با 6 هزار بيت)، درويش مثلی فرزند ميرزا چلبی تبريزی (که شعر ترکی‌اش بر اشعار عربی و فارسی رجحان دارد)، محمد تقی دهخوارقانی تبريزی (مرگ 1093ق) و شاکر شيروانی از شاگردان مکتب فضولی را می‌توان نام برد. مرتضی قليخان در اشعار ترکی خود، از حافظ و سعدی سود برده است. محمد حسين روانی در 1068ق گلستان سعدی را به ترکی برگرداند. نسخه‌ای به خط مؤلف در کتابخانه‌ی ملی تبريز موجود است.

علاوه بر آن در سده‌ی يازدهم، زبان ترکی در پژوهش‌ها و تحقيقات مورد استفاده قرار گرفت. يکی از ويژگی‌های پارسی پژوهی در اين سده استفاده از زبان ترکی است. محمد مهدی تبريزی در 1199ق کتاب قواعد احمديه از فرهنگ‌های دو زبانه را به ترکی و فارسی نوشت. کتاب فرهنگی ديگر که به ترکی فارسی است، لغتنامه‌ی سنگلاخ اثر ميرزا مهدی خان استرآبادی است. ميرزا محمد مهدی خان تبريزی نيز يک دستور زبان و يک لغت نامه‌ی ترکی به فارسی نوشت که به ترکی محاوره‌ای آذربايجان بوده و آن را بعد از 1198ق/ 1783م تمام کرده است.[10]

از شاعران معروف سده‌ی دوازدهم می‌توان به ملاپناه واقف (1717-1797م) و عاشيق خسته قاسم تيکمه داشی و جنونی اردبيلی اشاره کرد. در اين سده يعنی سده‌ی دوازدهم، زبان ادبی به تدريج به شکل عمومی و يگانه درآمد. ارتباط بين لهجه‌های محلی بيش‌تر شد و اختلاف ميان آنها کاهش يافت. کلمات دخيل در زبان ادبی کم‌تر شده ولی در سبک‌های علمی ناچار اصطلاحات عربی به کار رفته است. در اين سده ادبيات مردمی‌تر و غنی‌تر شد. سبک‌های آن عبارت بودند از:

1. سبک کلاسيک (اشعار شاکر شيروانی و جمهور شيروانی) 2. به سبک علمی (کتاب صفويه پادشاه‌لاری تاريخی تأليف در 1733م)

در نيمه قرن 18 آثار ادبی شفاهی يعنی باياتی‌ها، قوشماها و داستان‌ها به مجالس شهری راه يافت.[11]

پی نوشتها:

[1] . برای آگاهی از چگونگی تشکيل حکومت صفوی ن.ک:

- عالم آرای صفوی. به کوشش يدالله شکری. انتشارات اطلاعات. تهران. 1373. صص57 و 58

- بن خواندمير، اميرمحمود. ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه طهماسب صفوی. به کوشش غلامرضا طباطبايي. نشر موقوفات دکتر محمود افشار يزدی. 1370. تهران. ص118

2 . ادبیات شفاهی آذربایجان از نظر موضوع به گونه‌های زیر تقسیم می‌شود: 1- امک نغمه‌لری (سرودهایی که به هنگام کار خوانده می‌شوند). 2- اینام نغمه‌لری (ترانه‌های مربوط به ایمان و اعتقادات). 3- توی نغمه‌لری (ترانه‌های ازدواج و عروسی). 4- اوشاق نغمه‌لری (ترانه‌های مربوط به تولد و کودک). 5- اوخشامالار (مویه‌ها). 6- ایگیدلر نغمه‌لری (ترانه‌های توصیفی دلاوران). 7- یورد نغمه‌لری (ترانه‌های توصیف وطن). 8- عاشیق ماهنیلاری (سرودهای عاشیقی و ملی). 9- اویونلار نغمه‌لری (ترانه‌های مستعمل در بازیها). 10- آتالار سوزلری (پند نیاکان). 11- سایالار (نغمه‌های مربوط به اعیاد و جشنها). 12- بایاتی‌لار (دوبیتی‌هایی در موضوع نیازهای معنوی انسان). 13- ناغیللار (داستانها). ن.ک:

- یکانی زارع، پرویز. آذربایجان شفاهی ائل ادبیاتینا بیر باخیش. نشر اندیشه نو. تهران. 1377. ص50

3 . مينورسکی در باره‌ی اينکه چرا شاه اسماعيل زبان ترکی و سلطان سليم زبان فارسی را برای سرايش شعر برگزيده بودند، می‌گويد:

«هدف‌های آن دو به کلی با يکديگر فرق داشت. در عين آن که سلطان سليم به خاطر دل خويش شعر می‌سرود شاه اسماعيل قصدش تأمين حمايت قبايل ترکمن بود و به همين دليل زبان شعر وی ترکی بود.»

منبع: لاکهارت، لارسن. انقراض سلسله‌ی صفويه و ايام استيلای افاغنه در ايران. ترجمه‌ی مصطفی قلی عماد بی نا. تهران. 1343. ص24

4 . اوزان به معنی رهبری مردم و در پیش رونده است. آنان نخستین شاعران و موسیقی دانان آذربایجان بودند. این شاعران در میان قبیله‌های مختلف به شامان، گام، اویون و باکسی معروف بودند. برای آگاهی ن.ک: یکانی زارع، پرویز.همان. ص 25

5 . آقای سعيد نفيسی معتقدند که انرجان از روستاهای اردبيل است و روحی در آنجا متولد شده است. ولی محمد باقر مدرس در کتاب اوجان، روحی انرجانی را زاده‌ی روستای انرجان از روستاهای بخش بستان آباد در 13 کيلومتری شمال خاوری اين شهر می‌داند. ن.ک:

- مدرس، محمدباقر. اوجان (بستان آباد). انتشارات اسلامی. تبريز. بی نا. ص194

6 . ديهيم، محمد. تذکره‌ی شعرای آذربايجان. بی نا. تبريز. 1367. ص261

7 . عنوان‌های بخش دوم به اين ترتيب است:

فصل اول: در تواضعات اناث. فصل دوم: در تکليفات و تکلفات اناث تبريز. فصل سوم: در ساز و سازنده. فصل چهارم: در ناز و نزاکت صحبت خاصه. فصل پنجم: در تعريف خواهر کر و مذمّت شوهر پير. فصل ششم: در تعريف جوان. فصل هفتم: در خدمت مستوری. فصل هشتم: در بيماری و تحکيم رفتن. فصل نهم: در مناظره‌ی مادر عروس با مادر داماد. فصل دهم: در جواب مادر داماد با مادر عروس. فصل يازدهم: در شاعری‌ها. فصل دوازدهم: شوهر را به تقريب بر سر کار آوردن و شب جمعه را به خاطر رساندن و با مخدوم کره مناقشه کردن. فصل سیزدهم: در بیان عبارت اعیان تبریز که با عزیزی مناظره کرده باشند و مثل خودی بيان. فصل چهاردهم: در بقاضی رفتن پهلوان و اظهار دعوی با مثل خودی نمودن.

واژه‌های پهلوی که اکنون از ميان رفته‌اند:

پارم (خلخال)، ورونکی (بر اورنگی يعنی حالت خوب است)، همای (نفس)

واژه‌های پهلوی که در زبان ترکی کنونی وارد شده‌اند: انايين (آدم بی‌قاعده)، امروت (گلابی)، آستا (يواش)، پيس (بد)

واژه‌هاي ترکی: بوقلاوا (نوعی غذا)، بلورچين- بيگ- توتماج- قازان- قره قروت

واژه‌های پهلوی که در زبان امروز باقی‌اند: بدآموز- هندوانه- ابريشمين

برای مطالعه‌ی رساله و ترجمه‌ی آن ن.ک: رضازاده‌ی ملک، رحيم. گويش آذری (متن و ترجمه‌ی واژه‌نامه‌ی رساله‌ی روحی انارجانی). انتشارات انجمن فرهنگ ايران باستان. تهران. 1352

8 . آقای اديب طوسی در مقاله‌ای در شماره چهارم سال نهم نشريه‌ی دانشکده ادبيات تبريز انتساب اين چهار فصل به زبان مردم تبريز را در سده‌ی دهم هجری محل ترديد می‌داند.

9 . تاريخ ايران دوره‌ی صفويان. دانشگاه کمبريج. ص536

0[1] . لاکهارت، لارنس. نادرشاه آخرين کشورگشای آسيا. ترجمه اسماعيل افشار نادری. نشر دستان. تهران. 1377. ص638

1[1] . به طور کلی درباره‌ی زبان ترکی بايد گفت که اين زبان از گروه‌های زبان‌های آلتايي (به معنی آلتين داغلاری= کوه‌های طلايي) است. زبان‌های آلتايي عبارتند از: ترکی- مغولی- تونقوری قديمی‌ترين آثار زبان آلتايي در تونقور موجود است. بعد از آن مغولی و پس ترکی تشکيل شد. ترکی ادبی از سده‌ی هشتم ميلادی با سنگ نبشته‌های اورخون آغاز شده است. مراحل مختلف زبان ترکی به اين ترتيب است:

1. دوران آلتايي (با مغولی مشترک بود) 2. دوران پروتوو تورک 3. دوران ترکی اوليه (از قبل از ميلاد تا تأسيس دولت گوگ تورک) 4. ترکی قديم (از سده‌ی ششم تا سده‌ی دهم ميلادی) 5. ترکی ميانه (سده‌ی دهم تا سده‌ی شانزدهم) 6. ترکی جديد از سده‌ی 16 تا زمان حاضر.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home