ادبیات ترکی
این بخش از مقاله شامل این قسمتهاست :
الف ) پیش از اسلام
ب ) پس از اسلام
1. ادبیات ترکی شرقی
ادبیات قراخانی
ادبیات خوارزم ـ آلتین اردو
ادبیات چغتایی
2. ادبیات ترکی غربی
ترکی آزربايجاني
ترکی آناطولی
ج ) دورة جدید
د) ادبیات در زبانهای ترکی خارج از ترکیه (از 800/ 1400 تاکنون )
ادبیات ترکمنی
ادبیات قرقیزی
ادبیات قزاقی
ادبیات تاتاری
ادبیات تاتارهای کریمه
ادبیات قره قالپاق
ادبیات باشقیری
ادبیات چوواش
ادبیات یاکوت
ادبیات در سایر زبانهای ترکی سیبری
ادبیات شفاهی و مکتوب ترکی بر اساس تحولات تاریخی و مدنی جوامع ترک زبان به سه مرحله تقسیم می شود: ادبیات ترکی پیش از اسلام در آسیای مرکزی ادبیات ترکی بعد از اسلام متأثر از تمدن و فرهنگ اسلامی و ادبیات ترکی تحت تأثیر تمدن و فرهنگ غربی (کوپریلی ص 5 د. ترک ج 32 ص 80 سری لوند ص 25).
الف ) پیش از اسلام . از ادبیات ترکی این دوره اثر مکتوبی به دست نیامده اما آثاری از ادبیات شفاهی که غالبا از بین رفته یعنی بعضی سروده های هجایی در آثاری چون دیوان لغات الترک * کاشغری و نوشته های اویغوری راه یافته است . خلاصة بعضی داستانهای حماسی و قطعاتی از آنها نیز در بعضی آثار چینی مغولی عربی و فارسی مندرج است از جمله مرثیه ای که در مرگ الب ارتنکا یعنی افراسیاب شاهنامه سروده شده است (کاشغری 1985ـ1986 ج 3 ص 149 368 د.ا.ترک ج 4 ص 192 کوپریلی ص 47 بانارلی ج 1 ص 14). بندهایی از این مرثیه در دیوان لغات الترک (ج 1 ص 41 همو 1375ش ذیل «الب») نقل شده است . مرثیه سرایی از دیرباز در بین قبایل ترک متداول بوده است به نوشتة یوردانس مورخ قرن ششم میلادی وقتی آتیلا پادشاه هونها در 453 میلادی درگذشت «اوزان » (خواننده ـ نوازنده )هایی که در اردوی او بودند در سوکش مرثیه ها خواندند (کوپریلی ص 71 بانارلی ج 1 ص 23ـ24 اینان ص 122).
کاشغری (1985ـ1986 ج 3 ص 413ـ416) خلاصه ای از داستانی حماسی را نقل کرده که در آن خاطرة روزگار فرمانروایی به نام شو که گویا در سدة نهم پیش از میلاد می زیسته با روایات حملة اسکندر مقدونی به آسیای مرکزی درهم آمیخته است (نیز رجوع کنید به همو 1375ش ذیل «ترکمان »).
قطعه ای از داستان حماسی اغوزکاغان ] اغوزخاقان [ که با الفبای اویغوری نوشته شده در کتابخانة ملی پاریس نگهداری می شود (این نسخه در 1315ش /1936 در استانبول منتشر شده است کوپریلی ص 48 د. ترک ج 32 ص 80 ـ81 بانارلی ج 1 ص 17ـ21). با آنکه حال و هوای این روایت نشان از شکل گیری آن در فضای غیراسلامی دارد اغوز قهرمان اغوزنامه پیوسته نام «الله » را به زبان می آورد و قومش نمی دانند که معنای آن چیست ( رجوع کنید به رشیدالدین فضل الله ج 1 ص 48ـ 52). فرآیند شکل گیری روایت اخیر و نیز روایتی از همان داستان که ابوالغازی بهادرخان در شجرة تراکمه آورده و همچنین داستانهای دده قورقود * که مجموعه ای از مناقب فراهم آمده در پیرامون اغوزنامه و جزو آن منظومه است تا دوران اسلامی ادامه دارد. این روایت آثار و عناصری از ادوار پیش و پس از اسلام تاریخ ترکها چون «هیونگ نو»های پیش از میلاد گوک ترکها (ترکهای باستان ) غزنویان سلاجقه خوارزمشاهیان مغولها و حتی ترکمانان قراقوینلو و آق قوینلو را نیز دربردارد (کوپریلی ص 52 ـ54). بانارلی (ج 1 ص 21ـ22) احتمال می دهد که داستان اغوز در قرن دوم پیش از میلاد پدید آمده و قرنها سینه به سینه نقل شده باشد که پس از تغییرهایی در قرن هفتم /سیزدهم دست کم به دو روایت یکی روایت اویغوری به دور از تأثیر اسلام و دیگری روایت منقول در جامع التواریخ با مضامین اسلامی به طور جداگانه به کتابت در آمده است . وی پس از مقایسة این دو روایت می گوید که اغوزکاغان نه فرمانروایی تاریخی بلکه نمونة تمام ترکان اغوز/ غز است .
بانارلی (ج 1 ص 24ـ26) گذشته از داستانهای ارتنکا شو و هون ـ اغوز از داستانهای پیش از اسلامی قوم گوک ترک و ترکهای «دوقوز اغوز ـ اون اویغور» (نه غز ـ ده اویغور) نیز سخن گفته است . مهمترین داستانهای گوک ترک عبارت اند از: بوزقورت (گرگ خاکستری ) و ارگنه قون (کمرکش پرشیب کوه ). بوزقورت در داستانهای ترک نقش مادر پدر راهنما و نجات بخش قوم را دارد. این داستان دارای دو روایت چینی متفاوت است و بانارلی (ج 1 ص 24ـ26) بر آن است که بوزقورت که راهنمایی ترکان را در بیرون رفتن از ارگنه قون برعهده داشته در روایت منقول در جامع التواریخ (رشیدالدین فضل الله ج 1 ص 218) به صورت «بورته چینه » در آمده است . روایتی از داستان ارگنه قون را رشیدالدین فضل الله «از معتبران معتمدالقول » ( رجوع کنید به ج 1 ص 148) شنیده بوده و ابوالغازی بهادرخان آن را با استفاده از جامع التواریخ بازنویسی کرده است . به گفتة رشیدالدین (ج 1 ص 147) در مقدمة همین داستان «اتراک را کتابی و خطی نبوده و تواریخ چهار پنج هزار سال را ضبط نتوانسته اند... مگر بعضی حوادث که به زمان حال نزدیکتر است به طریق تواتر به ایشان رسیده و فرزندان را آن معانی تلقین کرده اند». در داستان ارگنه قون که گویا در اصل منظوم بوده و در دورة فرمانروایی و استیلای مغول به کتابت در آمده قوم گوک ترک به مغول تبدیل شده است (بانارلی ج 1 ص 27 اوگل ص 59 ـ 66). ناگفته نماند که رشیدالدین هم چنین می انگاشته که «اقوام مغول صنفی از عموم اقوام اتراک بوده اند و شکل و لغت ایشان به یکدیگر ماننده و نزدیک » بوده است (ج 1 ص 147 نیز رجوع کنید به ص 43ـ44).
اکثر داستانهای اویغوری ترکهای دوقوز اغوز ـ اون اویغور داستان پیدایش و کوچ است . داستان نخست شرح پیدایش دوقوز اغوزها و اون اویغورهاست که ثمرة ازدواج بوزقورت با دو دختر فرمانروای هون است (بانارلی ج 1 ص 28 سپتچی اوغلو ص 132ـ134). داستان کوچ هم که ظاهرا ادامة داستان پیدایش است دو روایت چینی و ایرانی دارد که باهم شباهتها و اختلافهایی دارند. روایت ایرانی که در جهانگشا ی جوینی (ج 1 ص 39ـ 45) مندرج است آثار محسوسی از مانویت دارد (بانارلی ج 1 ص 29 برای روایت چینی رجوع کنید به سپتچی اوغلو ص 134ـ137). جوینی (ج 1 ص 45) پس از نقل این روایت می گوید: «این اکاذیب از مطول اندکی و از صد یکی است که ثبت افتاد. غرض تقریر جهل و حماقت آن طایفه است » که چنین اعتقاداتی داشته اند. نخستین اثر مکتوب قابل اعتنای به دست آمده از قبایل ترک زبان کتیبه های سنگ مزارهای قائم اورخون است که در اوایل سدة دوم / هشتم در قلمرو امپراتوری صحرانوردی گوک ترک برپا شده است . در آن دوره هنوز اسلام به سرزمینهای شرق رشته کوه آلتایی یعنی شمال مغولستان و حوضة رود اورخون نفوذ نکرده بود ازینرو این سنگنوشته ها آثار پیش از اسلام به شمار آمده اند. این آثار به خطی نگارش یافته اند که به جهت شباهت ظاهری به الفبای رونی اسکاندیناویایی رونی ترکی و نیز الفبای گوک ترک نامیده شده است (کوپریلی ص 28 بانارلی ج 1 ص 57 ـ59). الفبای کتیبه های اورخون از الفبای کتیبه های کشف شده در حوالی رودخانة ینی سئی که ظاهرا دو سه قرن پیشتر نگاشته شده تکامل یافته تر است (جعفراوغلو ج 1 ص 122). اگر چه عطاملک جوینی (ج 1 ص 40) در اواسط قرن هفتم / سیزدهم به وجود این «سنگهای مسطور منقور» اشاره کرده بود کشف آنها تا قرن دوازدهم /هجدهم و خواندن و انتشار متون و ترجمه شان به همت راتلوف تامسن و دیگران تا اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم و اوایل قرن چهاردهم / بیستم به تأخیر افتاد (اورکون ص 18ـ19 کوپریلی ص 31ـ32 بانارلی ج 1 ص 73 برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به> کتیبه های اورخون < ). اگرچهمقدمة تکین ص این سنگنوشته ها آثار ادبی صرف نیستند به جهت زبان ادبی مؤثر و گاه شعرگونه ای که در آنها به کار رفته نخستین نمونه های مکتوب ادبیات ترکی به شمار رفته اند (کوپریلی ص 34ـ 35 د. ترک ج 32 ص 81). بانارلی (ج 1 ص 69ـ72) بر همین اساس نویسندگان آنها بیلگه تونیوقوق و یونلوق تیگین را نخستین نویسندگان ترک به شمار آورده و در بارة شیوه های نگارششان به بحث پرداخته است .
ادبیات اویغوری واپسین ادبیات ترک در پیش از اسلام است ( د. ترک همانجا). اویغورها که به یکی از لهجه های زبان گوک ترکها سخن می گفتند در 127/745 دولت گوک ترک را برانداختند و اندکی پس از برپایی دولت خود خط اویغوری را که برگرفته از خط سغدی بود جانشین خط رونی ترکی کردند و این نتیجة ترجمة آثار دینی بودایی و مسیحی سریانی و مخصوصا مانوی از سغدی (یکی از زبانهای ایرانی میانه ) به ترکی اویغوری بود (در بارة آثار سغدی رجوع کنید به تفضلی ص 357ـ365). به نظر بانارلی (ج 1 ص 74ـ 75) این تبدیل با ساختار زبان ترکی نامتناسب و برای بازتاباندن آواهای این زبان نارسا بوده است بااینحال الفبای اویغوری الفبای اغلب ترکان شد ( رجوع کنید به کوپریلی ص 29ـ31) و بیش از دولت اویغور دوام آورد و به سبب انتقال آن به مغولها به رغم انتشار و رواج الفبای عربی تا سدة دهم /شانزدهم به کار رفت (همان ص 77). جالب توجه است که عطاملک جوینی (ج 1 ص 4) در انتقاد از روزگار خود از جمله به این نکته که «زبان و خط ایغوری را فضل و هنر تمام شناسند» نیز اشاره ای کنایه آمیز دارد.
کوپریلی دوران حکومت اویغورها در مغولستان و ترکستان غربی و شرقی را دوران شکوفایی تمدن و فرهنگ ترک می داند (ص 12 37) آثار هنری و مکتوب غالبا دینی متعلق به آن دوره که در کاوشهای باستان شناسی تورفان و اطرافش کشف شده تأییدی بر ادعای اوست . بیشتر آثار مکتوب اویغوری موجود متون مذهبی ترجمه شده از چینی سنسکریت تخاری / طخاری تبتی سریانی و سغدی است که گذشته از ارزشهای دینی و تاریخی و زبان شناسی از جنبة ادبی نیز خالی نیست . حکایتهایی چون برادر خیرخواه و برادر بدخواه مأمور آبی پوش یوزپلنگ آزمند و غیره آثار تبلیغی دینی و اخلاقی و در عین حال ادبی هستند. بعضی از آثار منثور اویغوری در بردارندة قطعات منظوم هجایی اند و حتی نام بعضی از شعرای اویغوری چون آپرینچور تیگین و کول تارکان و کی کی بر ما معلوم است ( د. ترک همانجا موتلوآی 1973 ص 28). بانارلی (ج 1 ص 47ـ 48) متن و ترجمة یک شعر دینی و یک شعر عاشقانة آپرینچورتیگین را نقل کرده و هیئت (1365ش ص 104) تأکید کرده است که اشعار مذکور نخستین شعرهای ترکی است که شاعرشان شناخته شده و شعر عاشقانة یاد شده نخستین شعر غنایی ترکی است .
ب ) پس از اسلام . مناسبات ترکان با مسلمانان اسلام آوردن عده ای از آنها و رسمیت یافتن دین اسلام در دولت قراخانی موجب تحول در زندگی اجتماعی و فرهنگی ترکان و توسعة ادبیات ترکی شد (مرچیل ص 19). ادبیات ترکی تحت تأثیر تمدن اسلامی را می توان به دو دستة مهم ترکی شرقی و ترکی غربی تقسیم کرد.
1. ادبیات ترکی شرقی مشتمل است بر ادبیات قراخانی / قره خانی (خانی / خاقانیه ) ادبیات خوارزم ـ آلتین اردو
(اردوی زرین ) و ادبیات چغتایی . ادبیات ترکی شرقی از نظر شکل و محتوا تحت تأثیر ادبیات اسلامی عربی و فارسی و مخصوصا فارسی بود و شاعران ترک به طورکلی تربیت یافتة آن دو بودند و اغلب پیش از نوشتن به زبان مادری خود یا در کنار آن آثاری نیز به این زبانها پدید آورده بودند و می آوردند. بسیاری از ترک زبانان عربی نویس یا فارسی نویس هم بودند که هرگز فرصت نوشتن به زبان مادری خود را نیافتند.
ادبیات قراخانی . نخستین اثر مکتوب ترکی شرقی که تاکنون شناخته شده مثنوی دینی و اخلاقی قوتاد غوبیلیگ در 500 6 بیت است که آن را یوسف خاص حاجب بلاساغونی در 462 در قلمرو دولت قراخانی سروده است . قوتاد غوبیلیگ از حیث ساخت و بافت منظوم و داستانی خود اولین اثر ادبی ترکی ـ اسلامی به شمار آمده است (کوپریلی ص 165ـ173 پکولجای ص 41ـ 48 جعفراوغلو ج 2 ص 50 ـ73 بانارلی ج 1 ص 230ـ240 قاباقلی ج 1 ص 36ـ40). بارتولد این پندنامه را کم ارزشتر از نمونه های مشابه فارسی آن ارزیابی کرده است (ص 156). دیگر آثار شایان ذکر ادبیات ترکی قراخانی عبارت اند از: عتبة الحقایق ادیب احمد یوکنکی دیوان حکمت و دیوان لغات الترک محمود کاشغری . اثر نخست منظومه ای است با وزن عروضی (کوپریلی ص 173ـ 178 پکولجای ص 51 ـ61) اثر دوم مجموعه ای است از سروده های صوفیانة هجایی منتسب به احمد یسوی نخستین عارف شناخته شدة ترک و معروف به پیر ترکستان (پکولجای ص 27ـ180) و اثر آخر که برای آموزش زبان ترکی در 464ـ 466 به عربی تألیف شده در بردارندة نمونه های زیادی از سروده های ترکی است (کاشغری 1985ـ1986 ج 1 مقدمة دیلمن ص مقدمة آتالای همو 1375 ش پیشگفتار دبیرسیاقی ص پنج ـ سی وهفت جعفر اوغلو ج 1 ص 19ـ39).
ادبیات خوارزم ـ آلتین اردو. آثار عمدة این ادبیات که از قرن ششم شکل گرفته و مرحلة گذار از قراخانی به چغتایی به شمار می رود عبارت اند از: منظومه های قصة یوسف علی و معین المرید اثر شیخ شریف خواجه قصص الانبیا اثر ربغوزی به نظم و نثر و نهج الفرادیس اثر محمودبن علی گردری به نثر (جعفراوغلو ج 1 ص 86 ـ89 112ـ117 136ـ141 بانارلی ج 1 354ـ356 پکولجای ص 98ـ100 د. ترک ج 32 ص 86 ـ 87). در کنار این آثار مذهبی بعضی آثار غیرمذهبی هم پدید آمده که اهم آنها به این قرار است : خسرو و شیرین ترجمة آزاد منظومة نظامی گنجوی به همت شاعری متخلص به قطب که در 742 به همسر تینی بک خان خان اردوی زرین تقدیم شده است (جعفر اوغلو ج 1 ص 139ـ140 بانارلی ج 1 ص 357 زینالوف ص 39ـ53) محبت نامه سرودة خوارزمی در 754 که به یکی از درباریان جانی بک خان اردوی زرین تقدیم شده (جعفر اوغلو ص 118ـ121 بانارلی ج 1 ص 358) و گفته اند که مثنوی لطافت نامة منتسب به کمال خجندی به پیروی از آن سروده شده است (بانارلی ج 1 ص 359 کمال خجندی مقدمة دولت آبادی ص چهارده ). سید احمد پسر میران شاه هم منظومة تعشق نامه را در 839 به تقلید از محبت نامه به ترکی چغتایی سروده است (بارتولد ص 254).
سیف سرایی نیز گلستان سعدی را در 793 به ترکی ترجمه کرده است . بانارلی (ج 1 ص 362) نثر این قدیمترین ترجمة گلستان به ترکی را شیواترین نمونة نثر ترکی قپچاقی می داند. همچنین سیف سرایی از نظیره هایی که برای بعضی از سروده های شاعران ترکی و فارسی گو سروده مجموعه ای تدوین کرده که به لحاظ حفظ نمونه های سروده های شاعرانی چون خوارزمی و حسن اوغلی نخستین شاعر ترکی آزربايجاني گوی شناخته شده دارای ارزش خاص است (کوپریلی ص 309 پکولجای ص 101).
ادبیات چغتایی با شکل گیری زبان چغتایی در دوران پس از استیلای مغول و بویژه در دورة تیموریان در قرن نهم پدید آمد. امیرعلیشیرنوائی (متوفی 906) که آثار ارزنده ای به زبان فارسی پدید آورده با آثار منظوم و منثور ترکی خود چغتایی را به سطح زبان ادبی کلاسیک ارتقا داده است . رسالة محاکمة اللغتین نوائی که به قصد اثبات برتری زبان ترکی چغتایی بر فارسی تألیف شده خود واردکنندة مضامین فارسی در ادبیات ترکی چغتایی به شمار می آید ( رجوع کنید به بارتولد ص 255). بیشتر پدیدآورندگان آثار مهم ادبیات چغتایی چون حسین بایقرا و شیبک خان / شیبانی خان بابرشاه و ابوالغازی بهادرخان از دولتمردان بودند ( د. ا. ترک ج 3 ص 270ـ323). ادبیات دورة جدید و معاصر چغتایی ادبیات ازبکی نامیده می شود ( د.آ. ج 7 ص 409ـ410 میدان لاروس ج 9 ص 783 برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به چغتایی * زبان و ادبیات ).
2. ادبیات ترکی غربی با مهاجرت قبایل اغوز از طریق شمال و جنوب دریای خزر به سوی غرب و سکونت آنها در آزربايجان و آناطولی شکل گرفت . این ادبیات دارای دو شاخة عمدة ترکی آزربايجاني و ترکی آناطولی (عثمانی و ترکیه ) است .
ترکی آزربايجاني نخستین شاعران شناخته شدة ترکی آزربايجاني در خارج از محدودة آزربايجان ولی احیانا در میان قبایلی از ترکهای اغوز که در تکوین زبان ترکی آزربايجاني سهیم بوده اند زندگی می کردند. شیخ عزالدین پورحسن اسفراینی * که در ترکی «حسن اوغلی » تخلص می کرد (دولتشاه سمرقندی ص 165ـ 166) نخستین شاعر شناخته شدة ترکی آزربايجاني به شمار می آید. همچنین از قاضی برهان الدین (قرن هشتم /چهاردهم ) دو یا سه اثر فقهی به عربی چند شعر فارسی و دیوانی ترکی مشتمل بر غزلها رباعیات و «تویوغ »ها (دوبیتی سروده شده در بحر رمل ) بر جای مانده که چند بار در ترکیه و باکو چاپ شده است (برهان الدین مقدمة صفرلی ص 15ـ16 بانارلی ج 1 ص 365ـ366). قاضی ضریر ارزرومی (معاصر قاضی برهان الدین ) که کتاب سیرت رسول الله ابن اسحاق و فتوح الشام واقدی را به ترکی ترجمه کرده و قصة یوسف و... را به نظم در آورده نیز از بانیان ادبیات ترکی آزربايجاني به شمار می آید (بانارلی ج 1 ص 367ـ372).
ادبیات ترکی آزربايجاني از آن پس در کنار ادبیات ترکی آناطولی با شاعران و نویسندگانی چون نسیمی حبیبی فضولی ختایی قوسی تبریزی و دهها شاعر و نویسندة دیگر و با ویژگیهای مشترک با آن ادامه یافت که مهمترین آن ویژگیها چنین است :
الف ) تأثیر شدید فرهنگ ایرانی و ادب فارسی بر آن چنانکه اغلب شعرا و ادبای ترکی آزربايجاني نویس فارسی نویس نیز بودند و مضامین و قوالب و اصطلاحات ادبیات فارسی را در آفریده های ترکی خود به کار می بردند و ادبیات ترکی آزربايجاني و نیز چغتایی و عثمانی در سایة ادبیات فارسی ادبیات درجة دوم به شمار می آمد ( د.ا. ترک ج 2 ص 142).
ب ) پدیدآمدن ادبیات مرثیه به مثابه یکی از شاخه های شایان توجه ادبیات ترکی آزربايجاني . حدیقة السعدا ی فضولی را که ترجمه گونه ای است از روضة الشهدا ی ملاحسین واعظ کاشفی می توان سنگ بنای این نوع ادبیات در ترکی آزربايجاني به شمار آورد. نظام الدین محمد توفارقانی (متوفی 1170) اشراق (متوفی 1175) تائب (متوفی 1201) دخیل (قرن سیزدهم ) راجی (1247ـ1292) دلسوز (قرن دوازدهم ) قمری دربندی (متولد 1235) صراف (1271ـ1325) شکوهی (1263ـ 1314) و برخی دیگر از برجستگان این نوع به شمار می آیند (هیئت 1358 ش ج 1 ص 94ـ110).
ج ) رواج نداشتن نثر و بی رنگ بودن آن در برابر نظم چندانکه ادبیات ترکی آزربايجاني را البته در دوران پیش از تجدد ادبیات نظم می دانند ( د.ا. ترک ج 2 ص 143).
د) تأثیر سنت ادبیات شفاهی بر ادبیات ترکی آزربايجاني که بسیار بیشتر از تأثیر آن بر ادبیات ترکی چغتایی و عثمانی بوده است . علت اصلی آن هم شاید وابسته بودن دو شاخة ادبی اخیر به دربارهای تیموری در آسیای مرکزی و هند و عثمانی باشد. اگرچه شاهانی چون احمد جلایر جهان شاه قراقوینلو (متخلص به حقیقی ) یعقوب آق قوینلو و اسماعیل صفوی (متخلص به ختایی ) خود به زبان ترکی آزربايجاني شعر می سرودند چون دربارهای جلایری آق قوینلو قراقوینلو و صفوی از سخن سرایان ترکی حمایت جدی و مستمر نمی کردند ادبیاتی از نوع ادبیات دیوانی عثمانی در آزربايجان پدید نیامد. سنت شفاهی در ادبیات ترکی آزربايجاني نیز مثل ادبیات ملل دیگر همیشه و در هر شرایطی جاری و ساری بوده است داستانهای منثور و منظومی چون دده قورقود که جریان شکل گیری آن از آسیای میانه شروع شده و به غرب و از آن جمله به آزربايجان انتقال یافته و به احتمال قوی در نیمة دوم قرن نهم در این سرزمین و یا آناطولی شرقی به کتابت در آمده است (زینالوف ص 66ـ80 قاباقلی ج 1 ص 174 بانارلی ج 1 ص 401 دده قورقود چاپ زینالوف و علیزاده مقدمه ص 5ـ21 چاپ آراسلی مقدمه ص 5 چاپ ترجمة لویس مقدمه ص 19)ارگین مقدمه ص 56 ترجمة سومر و دیگران مقدمه ص کوراوغلو ( رجوع کنید به رئیس نیا 1377ش ) داستان احمد حرامی (زینالوف ص 88 ـ 95) اصلی و کرم طاهر و زهره عاشق غریب عباس و گول گز (طهماسب و دیگران 1979 افندیف ص 375ـ 398) به احتمال قوی در قلمرو ادبیات شفاهی آزربايجان به وجود آمده و ای بسا از اینجا به آناطولی ماورای قفقاز و ماورای خزر و آسیای مرکزی راه یافته و بر اساسشان روایات مختلفی پدید آمده است .
ادبیات ترکی آزربايجاني از اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم با شعر واقف * و ودادی (1121ـ1224) وارد دوران جدیدی شد که ملی و مردمی شدن و روی آوری به واقع گرایی و سادگی زبان و بیان از خصوصیات اصلی آن است . در همین دوران با استیلای روسیه بر قفقاز جنوبی ادبیات دوسوی ارس به موازات هم و در فضاهای متفاوت اما در پیوند متقابل پیش رفت . در فاصلة استیلای تقریبا صدسالة روسیه که منجر به انقلابهای 1323/ 1905 و 1336/ 1917 این کشور شد ادبیات ترکی آزربايجاني تحولاتی را از سر گذراند و با انتشار تمثیلات و رمان آلدانمیش کواکب ( ستارگان فریب خورده ) آخوندزاده * در اواسط قرن سیزدهم /نوزدهم و آثار ادامه دهندگان راه تازه ای که وی در پیش گرفته بود و نیز با انتشار روزنامه ها و مجلات مختلف از اوایل ربع آخر قرن سیزدهم /نوزدهم در تفلیس و باکو ادبیات با زندگی اجتماعی مردم پیوند روزافزون یافت و خصوصا با انتشار مجلة ملانصرالدین و نشریات دیگر در دورة پس از انقلاب 1905 و انتشار آثار نویسندگان و شاعران روشنگری چون جلیل محمدقلی زاده (متوفی 1311 ش ) علی اکبر صابر * (متوفی 1290 ش ) محمد هادی (متوفی 1299 ش ) علی قلی غمگسار (متوفی 1295 ش ) حسین جاوید * نریمان نریمانوف * (متوفی 1304 ش ) عباس صحت (متوفی 1297 ش ) احمدجواد (متوفی 1316 ش ) غدیر حاجی بیگلی (متوفی 1327 ش ) عبدالله شایق (متوفی 1338ش ) و حق وردوف (متوفی 1312 ش ) و پیدایی نوعهای جدید ادبی چون رمان قصه نمایشنامه نقد مقاله و ترجمة آثار ادبی اروپایی و بویژه روسی ادبیات جدید ترکی آزربايجاني شکل گرفت (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به> تاریخ ادبیات آزربايجان < ج 2).
پس از انقلاب اکتبر و تشکیل جمهوری آزربايجان و رسمی شدن زبان ترکی آزربايجاني ادبیات این زبان در کنار ادبیات جمهوریهای دیگر شوروی و در پیوند متقابل با آنها در چارچوب خاصی رشد و توسعه یافت (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به> تاریخ ادبیات آزربايجان شوروی < ج 1ـ2). ادبیات ترکی آزربايجاني در آزربايجان ایران با تشکیل حکومت پهلوی و ممنوع شدن چاپ و انتشار آثار ادبی ترکی جز در فاصله های کوتاهی چون 1320ـ 1325 ش و انتشار حیدر بابایه سلام و بعضی از نظیره های آن در شمارگان محدود از رشد و پیشرفت بازماند لیکن با وقوع انقلاب اسلامی (1357 ش ) و برداشته شدن قید ممنوعیت امکاناتی برای انتشار آثار جدید منظوم و منثور به این زبان پدید آمد و بدین وسیله صفحة جدیدی در شاخة ادبیات ترکی آزربايجاني در ایران گشوده شد.
ترکی آناطولی هم زمان با نضج ادبیات ترکی شرقی و ترکی آزربايجاني زمینة شکل گیری ادبیات ترکی با فتح ملازگرد (463) و راه یابی ترکان به آسیای صغیر و گسترش روزافزون دامنة نفوذ آنها بر اثر فتوحات و مهاجرتهای بعدی بویژه ترکان اغز در آن سرزمین نیز فراهم آمد. از آنجا که زبان رسمی سلاجقة روم فارسی بود پدیدار شدن محصولات ادبی زبان ترکی آناطولی که بعدها ترکی عثمانی نامیده شد به تعویق افتاد. در اینکه ادبیات عامیانه از همان سالهای یورشها و مهاجرتها بر اساس قانونمندیهای آفرینش و انتقال حافظه به حافظه و نسل به نسل در سرزمین جدید نیز همچون آسیای مرکزی در بین توده های مردم جریان داشته و آثار جدیدی در شرایط تازه پدید می آورده تردیدی نیست اما ادبیات مکتوب ترکی دهه ها و حتی سده ها تحت الشعاع ادبیات فارسی بوده و نخستین آثار آن را هم به احتمال قوی گویندگان فارسی در کنار آثار خود پدید آورده اند چنانکه مولوی (متوفی 672) در انبوه سروده های خود معدودی مصراعها و ابیات ترکی نیز دارد (بانارلی ج 1 ص 319) و در سه مثنوی و یک دیوان بهاءالدین سلطان ولد * فرزند او 367 بیت ترکی شناسایی و گردآوری و در کتاب جداگانه ای به نام دیوان ترکی سلطان ولد در 1304ش / 1925 در استانبول چاپ شده است (همان ج 1 ص 323). آثار مستقل ترکی چون قصیدة چرخ نامه سرودة احمد فقیه و مثنوی یوسف و زلیخا سرودة شیاد حمزه * که هر دو در قرن هفتم می زیسته اند جنبة صوفیانه داشته اند و مخاطبشان بیشتر تودة مردم بوده است . زبان سروده های عروضی و هجایی یونس امره * (635ـ720) هم که بزرگترین شاعر صوفی مسلک ترک شمرده شده به سبب پیوند تنگاتنگ آن با مردم ساده و روان و دور از عوارض فضل فروشی است (کوپریلی 1976 ص 278ـ 285 بانارلی ج 1 ص 331 موتلوآی 1973 ص 41).
در همین دوره در کنار ادبیات مردمی ادبیات دیوانی نیز که در حقیقت ادبیات خواص بود پدید آمد. خواجه دهانی ترکی خراسانی و سرایندة شهنامة سلجوقی در بیست هزار بیت به زبان فارسی را نخستین نمایندة ادبیات دیوانی در آناطولی به شمار آورده اند. این شاعر که قصیده و غزلهایی نیز به ترکی از وی پیدا شده در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم زندگی می کرده و به دربار علاءالدین کیقباد سوم از آخرین سلاطین سلاجقة روم وابستگی داشته است (کوپریلی ص 271 بانارلی ج 1 ص 344ـ 345 قاباقلی ج 2 ص 206 د.ا.ترک ج 12 بخش 2 ص 532 ـ533).
ادبیات دیوانی اصطلاحا به شاخه ای از ادبیات ترکی اطلاق شده که در اواخر قرن پنجم تحت نفوذ تمدن و فرهنگ اسلامی ـ ایرانی و بویژه ادبیات فارسی در ماوراءالنهر پدیدار شد و از قرن هفتم به بعد بتدریج در آناطولی رواج یافت و در قرن دهم به اوج خود رسید و از آن پس به انحطاط گرایید و سرانجام در قرن سیزدهم / نوزدهم با نفوذ فرهنگ غربی به عثمانی و پیدایش ادبیات تنظیمات * راه انحطاط پیمود ( میدان لاروس ج 3 ص 755ـ756).
ادبیات دیوانی که نام خود را از واژة فارسی دیوان به جهت گردآوری شدن سروده های شعرا در دیوانها گرفته ادبیات افراد تحصیل کرده و درباریان است و به همین مناسبت ادبیات درباری و حتی ادبیات اندرون (حرمسرا) نیز نامیده شده است (پاکالین ).
مهمترین ویژگیهای این ادبیات دیرپا چنین است :
الف ) به جهت اختصاص داشتن به گروههای خاص و کانونهای کوچک جدا از مردم و جامعه از تب و تاب زندگی اجتماعی عاری است و به قول گولپینارلی (ص 56) «شاعران دیوانی الهامهای خود را نه از طبیعت و عالم درونی و بیرونی بلکه از دیوانهای همدیگر می گیرند».
ب ) ادبیات دیوانی ادبیاتی است سنت گرا محافظه کار و پایبند به قواعد و اصول بلاغت . همچنانکه اشکال و قوالب نظم ادبیات دیوانی تغییرناپذیر است موضوعات تشبیهات و استعارات و ملزومات آن نیز از قبل تعیین شده و آماده است . شاعران دیوانی اگرچه در فروع می توانستند نوآوری کنند اما ناگزیر از مراعات اصول اساسی قراردادی بودند (پاکالین همانجا).
ج ) ادبیات دیوانی کلمات فراوانی از زبان فارسی اخذ کرده و حتی بعضی از قواعد آن و نیز عناصری از اساطیر ایرانی و اوزان و بحور عروضی و صنایع و قوالب شعری ادبیات فارسی بدون تغییر و با همان نام فارسی عینا در این ادبیات به کار رفته است . شاعر دیوانی ضمن آنکه غالب منظومه های داستانی را به زبان ترکی ترجمه می کند همان داستانها را با همان نامها و در همان قالب مثنوی به نظم می کشد و حتی به خمسه سازی می پردازد. گولپینارلی (ص 93) با توجه به چنین اقتباسها و دنباله رویهایی اعتقاد دارد که هریک از شاعران دیوانی علاوه بر آنکه تحت تأثیر دیگری است همه باهم تحت تأثیر شعر و شاعران ایرانی قرار گرفته اند ازینرو این ادبیات رونویسی رنگ باخته و اندکی محلی شدة ادبیات ایران است .
ادبیات دیوانی ادبیات نظم بود و حجم آثار منثور مشتمل بر تواریخ تذکره ها منشآت سفرنامه ها سفارتنامه ها و غیره احتمالا از یک دهم حجم آثار منظوم بیشتر نبوده است . وانگهی نثر به طور کلی تحت تأثیر نظم و به استثنای بعضی آثار معدود عموما مصنوع و مغلق بوده و شاید بتوان گفت که بیشتر از نظم با کلمات و عبارات عربی و فارسی انباشته شده است ( میدان لاروس ج 3 ص 756). ادبیات دیوانی در عمر هفت ـ هشت قرنی خود شاعران و نویسندگان فراوانی پرورده و در عین حال خود پروردة آنهاست . موتلوآی (1973 ص 113) این ده تن را که بعضی خارج از آناطولی پا به عرصة ادبیات گذاشته اند برجسته ترین نمایندگان ادبیات دیوانی معرفی کرده است : علیشیرنوائی نجاتی (متوفی 915) باقی (متوفی 1009) فضولی (متوفی 963) روحی (متوفی 1014) نایی (متوفی 1124) نفعی (متوفی 1044) نائلی (متوفی 1077) ندیم (متوفی 1143) شیخ غالب (متوفی 1213).
ج ) دورة جدید. ادبیات ترکی در قرن سیزدهم /نوزدهم بویژه از دورة تنظیمات تحت تأثیر تمدن و فرهنگ و ادبیات غربی وارد دوران جدیدی شد که تا روزگار ما ادامه دارد دورانی که از چنین مراحلی گذشته است : در حدود بیست سال پس از صدور خط همایون گلخانه و اعلان تنظیمات سیاسی ادبیات تنظیمات به مثابه یکی از دستاوردهای اصلاحات آن دوره با انتشار روزنامة ترجمان احوال در 1276ـ1277 نضج گرفت و تا آغاز جریان ادبیات جدیده * با انتشار بخش ادبیات مجلة ثروت فنون * به سردبیری توفیق فکرت * در 1314 ادامه یافت (رئیس نیا 1374 ش ج 3 ص 49ـ56). نمایندگان این جریان ضمن به کارگیری انواع ادبی ادبیات دیوانی به منظور ارتباط با افکار عمومی رو به گسترش در پرتو توسعة چاپ و مطبوعات و تئاتر و امثالهم به آفرینش نوعهای جدیدی چون مقاله نقد نمایشنامه داستان کوتاه رمان و سایر انواع ادبی متأثر از ادبیات اروپا پرداختند. ضرورت روی آوری به افکار عمومی و بیدار کردن مردم که خود از ترقی خواهی و آزادی طلبی این روشنفکران مایه می گرفت سادگی و عوام فهم شدن زبان و فاصله گرفتن از زبان مطنطن و غامض ادبیات دیوانی را ایجاب می کرد.
برجسته ترین نمایندگان جریان ادبی مورد بحث عبارت بودند از: ابراهیم شناسی (1242ـ 1288) نامق کمال (1256ـ 1305) ضیاءپاشا (1240ـ1297) احمد مدحت افندی (1260ـ 1330) و عبدالحق حامد ترخان (1268ـ1356) ( رجوع کنید بههمان ص 58 ـ81 131ـ140).
با سپرده شدن مسئولیت امور تحریریة مجلة هفتگی ثروت فنون به توفیق فکرت در 1313 و گردآمدن گروهی از نویسندگان و شعرا چون جناب شهاب الدین خالدضیا اوشاقلی گیل حسین سیرت حسین سعاد سلیمان پاشازاده سامی در اطراف وی و چاپ آثار منظوم و منثورشان در این مجله جریانی ادبی پدید آمد که نمایندگانش آن را ادبیات جدیده می خواندند و کسانی نیز این نمایندگان را «ثروت فنونیها» می نامیدند. این جریان که از حیث شکل گرفتن در دورة استبداد و ممیزی و تضییقات شدید عبدالحمیدی بر خلاف ادبیات تنظیمات و سیاست و اندیشه واقعیت گریز و آکنده از نومیدی و درون گرایی بود با توقیف مجلة مذکور در 1319 از هم پاشید ( میدان لاروس ج 4 ص 60 موتلوآی 1988 ص 164ـ 165 آژند ص 58 ـ59).
سالها پس از توقف ادبیات جدیده و اندکی پس از اعلان حریت (مشروطیت دوم 1326) و در هم شکستن استبداد عبدالحمیدی گروهی از شاعران و نویسندگان جوان که دارای تمایلاتی کم و بیش مشابه ثروت فنونیها بودند گرد آمدند و پس از تشکیل جمعیتی به نام فجر آتی * آرای خود را در بارة ادبیات و وظیفة آن در جامعة عثمانی در صفر 1328/ فوریة 1910 منتشر و موجودیت خود را اعلام کردند. نمایندگان این جریان اگرچه با نمایندگان بازماندة ادبیات جدیده درگیریهایی داشتند دنبالة کم رنگ و کم تأثیری از ادبیات جدیده به شمار می روند ( میدان لاروس ج 4 ص 556ـ 558 د.ا.ترک ج 12 بخش 2 ص 585). جریان ادبیات ملی ثمرة اعادة مشروطیت پس از استبداد سی سالة سلطان عبدالحمید و پیروزی حزب اتحاد و ترقی در عثمانی و تشکیل انجمنهای ملی گرایی چون «تورک درنگی » (انجمن ترک ) «تورک یوردو» (میهن ترک ) «تورک اوجاغی » «تورک اوجاقلاری » (کانونهای ترک ) در دوران حاکمیت و تحت حمایت حزب ملی گرای مذکور و جز آنها بود. این جریان که تا اعلان جمهوری در 1302 ش /1923 ادامه یافت بر خلاف جریانهای ادبی پیشین که عثمانی گرا بودند توجه به مسائل جامعه و کشور و نوشتن به ترکی ساده و پیراسته از لغات و عبارات عربی و فارسی و سرودن شعر با اوزان هجایی به جای اوزان عروضی را سرلوحة برنامة خود قرار داد. نظرها پیشنهادها و عملکردهای هواداران و فعالان ادبیات ملی در بارة زبان با اعتراض بقایای جریانهای عثمانی گرای پیشین روبرو شد به نظر آنها زبان جدید تنها می توانست زبان دانش باشد در حالی که آثار هنری و از آن جمله آثار ادبی نمی تواند ملی باشد. تلقی «گنج قلملر» (قلمهای جوان ) یکی از ترجمان (ارگان )های ادبیات ملی از ادبیات دارای ماهیت نژادی است ( میدان لاروس ج 8 ص 794). اما مدتی بعد بعضی از همین انتقادکنندگان به جریان مذکور پیوستند و سرانجام «ینی لسان » (زبان نو) بر اساس زبان گفتاری به عنوان زبان ادبی پذیرفته شد و در دورة جمهوری نیز پیش رفت و به زبان ترکی استانبولی امروزی منجر شد. محمدامین یوردا قول (1248ـ1323ش / 1869ـ1944) ضیاءگوکالپ (1255ـ1303ش /1876ـ1924) یحیی کمال بیاتلی (1263ـ1337ش /1884ـ 1958) و دیگران از شعرا و عمرسیف الدین (1263ـ1299ش /1884ـ1920) خالده ادیب آدی وار (1263ـ1343ش /1884ـ1964) یعقوب قدری قراعثمان اوغلو (1268ـ1353ش /1889ـ1974) و رشاد نوری (1268ـ1335ش /1889ـ1956) از نویسندگان جریان ادبی مورد بحث به شمار می روند (موتلوآی 1973 ص 82 ـ94).
ادبیات ترکی در این دوران ــ که از 1302ش /1923 آغاز شده و تاکنون ادامه یافته است ــ بی گمان از تحولات اجتماعی و سیاسی این دوران از جمله عمومیت یافتن اصول ملی گرایی در شئون اجتماعی و غربی شدن و گسترش آموزش و پرورش و رسانه های گروهی تأثیر پذیرفته است . خصوصیات بارز ادبیات این دوران به این قرار است :
ادبیات ترکی در این دوران نیز مانند ادوار تنظیمات و بعد از آن غرب گرا و نسبت به دوره های پیشین پرتحرکتر بوده و حجم آثار منتشر شده در این دوران در زمینه های گوناگون و در شعر و نوعهای ادبی رمان داستان کوتاه طنز و هجو نمایشنامه نقد ادبی تحقیقات ادبی و تحقیقات تاریخی ادبیات بمراتب بیشتر از تمام آثار ادبی منتشر شده در دورة تنظیمات و ادوار بعد از آن تا اعلان جمهوری است . ادبیات ترکی از عصر تنظیمات به بعد کم و بیش به خدمت آرمانهای دارای اهداف سیاسی چون عثمانی گرایی اسلام گرایی و توران گرایی در آمد اما در هیچ دوره ای به اندازة دورة جمهوریت آرمانهای سیاسی در تلاش نبودند که ادبیات را به خدمت خود در آورند. بدیهی است که در آمدن ادبیات و به عبارت دیگر بعضی از ادیبان به خدمت آرمانهای سیاسی چپ و راست و اقتدارطلب عوارضی برای آن داشته است که این موضوع خود نیازمند بررسی و تحقیق جداگانه ای است ( د. ترک ج 32 ص 178 د. ا. ترک ج 12 بخش 2 ص 599). ادبیات معاصر ترکیه شاعران و نویسندگان بزرگی چون محمد عاکف ارسوی (متوفی 1315 ش / 1936) یحیی کمال بیاتلی ناظم حکمت (متوفی 1342 ش / 1963) فاضل حسنی داغلارجا (متولد 1332/ 1914) و اورحان ولی (متوفی 1329 ش / 1950) و نویسندگان نام آوری چون اورحان کمال (متوفی 1349 ش / 1970) صباح الدین علی (متوفی 1327 ش / 1948) و یاشار کمال (متولد 1301 ش / 1922) داشته است (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به ادبیات جدیده * ).
منابع : یعقوب آژند ادبیات نوین ترکیه تهران 1364ش واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد تاریخ ترکهای آسیای مرکزی ترجمة غفار حسینی تهران 1376ش احمد تفضلی تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام به کوشش ژاله آموزگار تهران 1376ش جوینی دولتشاه سمرقندی تذکرة الشعراء چاپ محمد رمضانی تهران 1338ش رشیدالدین فضل الله رحیم رئیس نیا ایران و عثمانی در آستانة قرن بیستم تبریز 1374ش همو کوراوغلو در افسانه و تاریخ تهران 1377ش محمودبن حسین کاشغری نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبایی محمد دبیرسیاقی تهران 1375ش مسعود کمال خجندی دیوان چاپ عزیز دولت آبادی تهران 1375ش عبدالباقی گولپینارلی در بیان ادبیات دیوانی ترجمه و توضیحات توفیق ه . سبحانی تهران 1374ش جواد هیئت آزربايجان ادبیات تاریخینه بیر باخیش ج 1 تهران 1358ش همو تورکلرین تاریخ و فرهنگینه بیر باخیش تهران 1365ش
/ رحیم رئیس نیا /
د) ادبیات در زبانهای ترکی خارج از ترکیه (از 800/ 1400 تاکنون ).
ادبیات ترکمنی . نخستین متونی که به ادعای ترکمنها جزو فرهنگ سنتی آنهاست به زبان چغتایی و متعلق به قرن نهم است . در 868 وفائی (وپائی ) از قبیلة یموت اشعارش را در کتابی به نام رونق الاسلام گردآورد اما سنت ادبی تا قرن دوازدهم هنوز گستردگی و تداوم نیافته بود. بیشتر شاعران آن زمان در «مدرسه » (مدرسة علوم دینی ) تحصیل کرده بودند (در خیوه و بندرت در بخارا) ولی با شعر عامیانه نیز آشنا بودند به این ترتیب هم به شعر عروضی تسلط داشتند هم به شعر هجایی و به هر دو شیوه می سرودند. بسیاری از آنان اشعارشان را با دوتار می خواندند. بعضی از آثار آنان سینه به سینه نقل می شد و برخی در نسخه های خطی متأخر باقی مانده است . اطلاعات کتاب شناسی در بارة مؤلفان پیش از قرن چهاردهم / بیستم کاملا تقریبی است .
اشعار آموزشی آزادی (1112ـ1173) که نام اصلی اش دولت محمد بود در کتابی به نام وعظ آزاد گردآوری شده بود. فرزند او مخدوم قلی * / مختوم قلی (1146ـ1196) با نام مستعار فراقی (فراغی ) که ترکمنها او را از پایه گذاران ادبیات خود می دانند در بارة امور اخروی و مسائل اجتماعی و انتقادی و موضوعات عاشقانه شعر می سرود. سیدی (1189ـ1252) شاگرد مخدوم قلی و ذلیلی (1209ـ1266) خواهرزادة مخدوم قلی شیوة شعر استاد را دنبال کردند. ترکمنها عندلیب نویسندة مذهبی روزگاران گذشته را نیز از شاعران خود می دانند. در سده های دوازدهم و سیزدهم بعضی از آوازخوانان اشعاری پهلوانی («دستان ») می خواندند که چون سرایندة آنها ناشناخته بود خود را شاعر آن اشعار معرفی می کردند. از معروفترین ایشان اند: شاه بنده (نام اصلی او: عبدالله 1133ـ1214) که این آثار منسوب به اوست : شاه بهرام گل و بلبل صیاد و همراه معروفی (نام اصلی او: قربانعلی 1148ـ 1209) با این آثار: یوسف و احمد سیف الملوک و مدح الجمال و اشعار حماسی دیگر شیدایی (1143ـ1214) با گل و صنوبر ملا نفس / ملانپس (1225ـ 1278) با زهره و طاهر کمینه (نام اصلی او: محمودولی 1184ـ 1255) به سبب طنز قوی آثارش مثل ملانصرالدین در طول زمان مضمون لطیفه های بسیاری شده است و کور ملا (1251ـ 313 ش / 1872ـ1934) و ملامورد (1258ـ1309 ش / 1879ـ 1930) شیوة او را دنبال کردند. در آن دوره شاعرانی چون مخدوم قلی و سیدی و مسکین قلیچ (1266ـ1324) رسم مویه کردن برای نزاعهای قبیله ای را کنار گذاشتند و فراتر از آن ایثار و فداکاری موضوع اشعار آنان شد.
اگرچه در دهه هایی از قرن چهاردهم / بیستم برای یافتن انواع ادبی نو تلاشهایی صورت گرفت سلیقة مردم همانند گذشته باقی ماند مثلا این رسم که شاعران در حضور مردم شعر بخوانند. حتی گاه پایان داستان را بنا به میل حضار تغییر می دادند و مثلا پایان خوش را جانشین پایان غمناک می کردند. گفته شده کسانی که به اشعار آمان ککیلوف (1291ـ1353ش / 1912ـ1974) گوش می دادند قطعات طولانی از داستان منظوم او سویگی را از بر داشتند. اولین نمایشنامه ها و داستانها در دهة 1300ش /1920 و نخستین رمانها در
دهة 1310 ش / 1930 نوشته شد. موضوع آثار به گرایش سیاستمداران بستگی داشت و حدت و اهمیت موضوع را آنها تعیین می کردند. از نخستین نویسندگان آن زمان بردی کربابایف (متوفی 1353ش / 1974) و خضر دریایف (متولد 1284ش /1905) و از نخستین نمایشنامه نویسان آتاقوشیدوف (متوفی 1332ش / 1953) را می توان نام برد. در رمان هم موضوعات قدیمی و هم جدید مطرح بود اما از آنجا که سادگی و معانی آموزنده مورد نظر بود بتدریج گرایش به افسانه ها کمتر شد و کشش بیشتری به مضامین و تعابیر واقع گرایانه به وجود آمد. نویسندگان نیز شکل آثارشان را مطابق با ملاکهای ادبی سیاست گرایانه تغییر دادند همانطور که سابقا بنا بر تمایل شنوندگان به داستان خود شکل می دادند. بنابراین دریایف از 1316 تا 1349ش رمان اقبال را بتدریج اصلاح کرد و وسعت بخشید. کربابایف نیز از 1319 تا 1333ش در مورد آیغیتلی ادیم همین تغییرات را داد. در دهة 1320ش / 1940 نویسندگان سعی کردند که چهرة مخدوم قلی و شعر او را احیا کنند. نورمراد ساری خانف (متوفی 1323ش / 1944) با داستان کتاب کربابایف با رمان شاعر خلق (1943) و قلیچ قلی یف (متولد 1292ش / 1913) با رمان یووزگونلری (1964) از جملة این نویسندگان بودند. قربان دوردی قربان صحت اوف (متولد 1298 ش / 1919) در رمان خود کرک تنه (1961) کمینة نویسنده را قهرمان اصلی قرار داد. در اواخر قرن چهاردهم / بیستم نیز نوری آلتیف رمانی راجع به عندلیب به همین نام نوشت . شکور بخشی یکی از شخصیتهای جدید و آوازخوان صلح طلب و زبردست که صرفا به سبب هنرش شهرت دارد قهرمان اصلی داستانی به نام خودش (1940) اثر ساری خانف است و داستان سالانچاک مقامی (1978) اثر آتاجان تگن (متولد 1319ش / 1940) از شخصیتی به همین نام گرفته شده است .
در ادبیات دهة 1350ش / 1970 اشعار آهنگین کوتاه هم تراز با اشعار حماسی پرحادثة دهه های گذشته محبوبیت همگانی یافت .
ادبیات قرقیزی . ادبیات قرقیزی پیش از قرن چهاردهم / بیستم صرفا روایتهایی بود که سینه به سینه نقل می شد.
در قرن سیزدهم / نوزدهم شاعران مردمی با عناوین «آقین » و «ایرچی » اشعاری در رثای آزادی می سرودند مانند زار زمان سرودة ملا (مولدو) قلیچ (متوفی 1296ش / 1917) ترانه های تاریخی اسحاق شیبکوف (متوفی 1336ش /1957) در بارة قیام 1916 و پیامدهای آن آوازهایی که خلق آقی یف (متوفی 1332 ش / 1953) در بارة زلزله ای سرود و آن را خواست و پیام خداوند دانست مرثیه های تغلق مولدو (متوفی 1321 ش / 1942) برای زنان جوانی که مجبور به ازدواج می شوند و داستانهای منظومی که قهرمان آنها حیوانات اند اشعار آموزشی توقتوغول ساتیلغانوف (متوفی 1322 ش / 1933) و «آیتیش » (روایت )های او در بارة موضوعات گوناگون .
متن ترانه های بعضی از آوازخوانان در شهر فرونزه (بیشکک امروزی ) چاپ می شد:
چیغارمالار اثر تغلق مولدو (چاپ 1954ـ 1955 2 ج ) تاندالغان ایرلار (چاپ 1953 1958) و تاندالغان چیغارمالار (چاپ 1972) هر دو از آقی یف ایساقتین ایرلاری (چاپ 1955) اثر اسحاق شیبکوف توقتوغول چیغارمالار (چاپ 1968 2 ج ) اثر توقتوغول ساتیلغانوف .
علاوه بر داستانهای کوتاه پهلوانی حماسة بلند ماناس * (قهرمان ملی قرقیزها) جایگاه مهمی دارد. این اثر را ویلهلم راتلوف ( > نمونه های ادبیات مردمی اقوام ترک منطقة شمال جزوة پنجم < سن پترزبورگ 1985) گردآوری و منتشر ساخت و بعدها هاتو آن را تجدید چاپ و شرح و تفسیر کرد ( > ماناس ویلهلم راتلوف < ویسبادن 1990). در روایتهای جدید ساغیم بای اوروزباقو اولو (متوفی 1309ش /1930) وسایاق بای قره لایف (متوفی 1350ش /1971) و دیگران از ماناس گفته می شود که این حماسه بالغ بر پانصد هزار بیت دارد.
در دهه های 1300 و 1310ش / 1920 و 1930 بسیاری از نویسندگان گونه هایی از ادبیات را که وسیلة بیان آنها زبان گفتار یا آواز بود مثل شعر و داستان و اپرا ترجیح می دادند از جملة آنان قاسم تینیستانوف (متوفی 1317ش / 1938) شاعر و نویسندة کتابهای درسی بود که اشعار و صحنه های نمایشی که او خلق کرد ( قاسم ایرلارنین جیانغی 1925) هرگز پس از اعدام وی نشر و اجرا نشد. اشعار و حماسه های علی توقومبایف (متوفی 1367 ش / 1988) کاملا هماهنگ با مسائل سیاسی روز بود. چهرة شاخص در آثار او پیرمردی است که قرار بود در نثر سالهای بعد سهم مهمی داشته باشد. توقومبایف و ملکوف در 1325ش / 1946 به اتفاق متن اپرای ماناس را نوشتند.
قوبانیچبک ملکوف (متوفی 1357ش / 1978) حماسه و شعر می سرود و بر اساس حماسة ماناس چند اپرانامه نوشت : آی چورک (1939) با همکاری جومرد (جومرت ) بکن بایف (متوفی 1323ش / 1944) یوسف توروس بکوف (متوفی 1332ش / 1943) و سیتک (1320ش / 1941). ملکوف در 1337ش / 1958 بر اساس اثر بکن بایف اپرانامه ای در بارة توقتوغول خوانندة معروف اپرا نوشت . بخشهایی از زندگی این خواننده نیز موضوع نمایشنامة او به نام آیلانغان توئونون بورکوتو (1964) است .
در قیاس با آثار حماسی نثر از نظر مضمون و سبک نسبتا آزاد به نظر می رسید ازینرو نویسندگان از دهة 1300ش / 1920 نسبت به تغییرات سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دادند. ادبیات روسی (گورکی و شولوخوف ) و قزاقی سرمشق انکارناپذیر نویسندگان قرقیز بود. با اینهمه نویسندگان می کوشیدند که انگیزه ها و جنبه های آشنای ادبیات شفاهی سنتی را با نوع جدیدی از داستانسرایی تلفیق کنند. ریزه کاریهای قوم شناختی کم وبیش به طرزی هنرمندانه درهم تابیده شده بود. داستان اجر اثر قاسم علی بایالینوف (متوفی 1359ش / 1980) به شکلی نمونه وار سرنوشت قرقیزهایی را که پس از سرکوب قیام 1916 به سین کیانگ (سین جیانگ ) کوچ کردند بازگو می کند جریانی که بعد از آن بارها موضوع داستانها شد (در داستان ازمتر ] عظمت دار؟ [ اثر ملکوف و نسخة جدید آن در 1356ش / 1977 در رمان منظوم تان آلدیندا اثر توقومبایف 1314ـ1326 ش / 1935ـ1947 و نسخة جدید آن در 1341 ش / 1962). نثرنویسان برجستة دیگر قرقیزی عبارت اند از: قاسم علی جانتوشف (متوفی 1347 ش / 1968) با داستان اکی جاش و رمان قنی بک (1939ـ 1958 4 ج ) تولبای صدیق بکوف (متولد 1281 ش / 1912) با رمانهای بیزدین زماندین کیشی لری (1952)
توئوآراسیندا (1955) زیپتر (1962ـ1966) و عناصر زندگینامة خودش در رمانی به نام جل (1982). در دهة 1340ش / 1960 مضامین جدید در قالب رمانهای تاریخی باب شد. قاسم قائموف (متوفی 1368ش / 1989) رمان آتای را در بارة نوازنده ای به این نام نوشت و تولوغون / تولوگون قاسم بیگوف (متولد 1310ش / 1931) در رمان سینغان قلیچ (1966) به مناسبات قرقیزها و خانات خجند در قرن سیزدهم / نوزدهم پرداخت . داستانها و رمانهای چنگیز آیتماتوف (متولد 1307 ش / 1928) اول به زبان قرقیزی منتشر و سپس به روسی ترجمه شد و از آن پس به بسیاری از زبانها برگردانده شد و خواننده های زیادی پیدا کرد زیرا کلیشه های سیاسی «دوست ـ دشمن » را رها ساخته و با دیدگاهی انتقادی نسبت به تصمیمات کاملا اساسی سالهای اخیر تصویری جسورانه فراروی خوانندگان قرار داده بود. او تصاویر شاعرانة بسیار قوی از عادیترین جنبه های زندگی روزمره تا جنبه های خارق العادة آن را با الهام از سنتهای قرقیزی خلق کرده و آنها را با شیوة خاص خود بیان داشته است . بهترین آثار وی عبارت اند از: جمیله (1959) گل سارات ] ترجمة فارسی : الوداع گل ساری [ (1966) آق کمه (1970) > روزی که بیش از صدسال طول کشید < (1982) و پلاخا (1986).
به دنبال آیتماتوف و بر اساس تجربیاتی که در زمینة تولید فیلم به دست آمده بود نویسندگان در دهه های 1340 و 1350ش / 1960 و 1970 هستة اصلی داستانها را ماجراهای مردمان عادی و جنبه های روان شناختی آنان قرار دادند از جملة آنان قاسم قائموف آسان بک استاموف (متولد 1317 ش / 1938) و موسی مراد علی یف (متولد 1319ش / 1940) بودند.
شعر بکندی توانست خود را از انحصار طولانی قالبهای سنتی شعر شفاهی که برای بیان مضامین جدید هم به کار رفته بود آزاد کند. علی قول عثمانوف (متوفی 1329 ش / 1950 چیغارمالار زیانغی فرونزه 1964ـ1967 3ج ) که با مطالعه در شعر روسی آموزش یافته بود هنگامی که نمونه هایی از شعر آزاد را با استفاده از اوزان بومی ــ که سابقا ناشناخته بود ــ خلق کرد گسترة قالبهای شعری آشکارا وسعت یافت چنانکه می توان در آثار سویومبای ارعلی یف (متولد 1300ش / 1921) سورن بای جوسویف (متولد 1304ش / 1925) و رمس رسقولوف (متولد 1313ش / 1934) و دیگران مشاهده کرد.
ادبیات قزاقی . حماسه های قزاقها که در قرن سیزدهم / نوزدهم نوشته شده بخشی به نثر و عمدتا به زبان چغتایی * و بخشهای دیگر به شعر و به زبان قزاقی است . علاوه بر آن قصه های عامیانه و لطیفه هایی که در اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم به چاپ رسیده از آنجا که گردآورندگانشان تاتار بوده یا تحصیلات تاتاری داشته اند مختصات زبان دو رگه را دارد. کتابهایی که نویسندگان تاتار و قزاق در آن دوره نوشته اند نیز همین خصوصیات را دارند. در این کتابها عادات و رسوم بدوی و نه چندان اسلامی قزاقها از دیدگاه جماعت اسکان یافته نقد شده است . بعضی از ترانه های تاریخی قزاقها مانند اشعار بوخار ژیرائو و نیسان بای (نیمة اول قرن سیزدهم / نوزدهم ) در قازان و مسکو به چاپ رسیده است . انبوهی از متون مذهبی عامیانه به شعر و نثر همزمان با قصه های جن و پری از چغتایی و بعضی از عثمانی به قزاقی ترجمه می شد و در قازان آستاراخان اورنبورگ و تاشکند به چاپ می رسید. شیخ الاسلامولی یوسف بیگ و اقیل ] عقیل [ بیگ ملا سبالولی (متوفی 1298ش / 1919) پرکارترین مترجمانی بودند که از اشعار دیگران آزادانه اقتباس می کردند.
شمار زیادی از «آقین »های قرن سیزدهم / نوزدهم هنوز مشهورند. اغلب آنان بی سواد بودند اما شعرشان سبک خاص منحصر به فرد خویش را داشت که طی دهه های گذشته سینه به سینه نقل شده بود. چند نفر از آقینها مانند آخان سری قرامسااولی (متوفی 1331/1913) تحصیلات علوم دینی داشتند. رشد فرهنگی آقینهای دیگر مانند شورتنبای قانایولی (متوفی ح 1298/1881) با وجود موقعیت تثبیت شده ای
که در ادبیات قزاقی دارند مشخص نیست . عنوان یکی از اشعار وی به نام «زار زمان » به نوعی گرایش بدبینانه در ادبیات قزاق اطلاق شده است . این نوع شعرپردازی تا قرن چهاردهم / بیستم ادامه داشت . شاعرانی از قبیل ژامبیل ژومابای اولی / جمعه بای اولی (متوفی 1314 ش / 1945) اشعار حماسی معروف را به آواز می خواندند و در مشاعره ها بدیهه سرایی (آیتیسو ) می کردند در هرحال نویسندگان و محققان آثار آنان را یادداشت می کردند.
در همان دوره شاعرانی ظهور کردند که هم تحصیلات شرقی و هم روسی ـ اروپایی داشتند. یکی از آنان ابراهیم آلتین سرین (متوفی 1306/ 1889) بود که برنامة زبان قزاقی با الفبای روسی را برای آموزش در مدارس طراحی و یک کتاب درسی تألیف کرد که شامل ترجمة متون روسی حکایات آموزشی و اشعار خودش بود ( تاندامالی شیغارمالار آلماآتا 1955).
آبای قونانبای اولی (متوفی 1322/ 1904) با اشعار و نوشته های فلسفی خود بزرگترین شاعر ملی قزاق شناخته می شود. او از بیان احساسات فردی خود اکراه نداشت که نکتة بدیعی در شعر قزاقی محسوب می شد.
افراد نسل بعد که به همین شیوه تحصیل کرده بودند آثار کریلوف پوشکین لرمانتوف و تولستوی را از روسی ترجمه و حماسه های قزاقی را چاپ کردند و روزنامه هایی بنیان نهادند که هدف آنها برقراری دولت ملی قزاق از طریق فعالیت سیاسی بود از آن جمله اند: شاه کریم (متوفی 1310 ش / 1931 شیغارمالار آلماآتا 1988) علی خان بوکی خان اولی (متوفی 1311 ش / 1932) احمدبای تورسون اولی (متوفی 1326ش / 1937) که دستور زبانی برای زبان قزاقی نیز نوشته بود و میریعقوب دولت (متوفی 1316 ش / 1937). دو شاعر ممتاز نیمة اول قرن چهاردهم / بیستم مغژان ژومابایولی / مغجان جمعه بایولی (متوفی 1316 ش / 1937) و الیاس ژنسوگور ـ اولی (متوفی 1317 ش / 1938) بودند. این اندیشة اروپایی که ادبیات بدون نثر قادر به ادامة حیات نیست مشوق تلاشهای ویژه ای در این زمینه شد. نویسندگان بدون نفی ارزشهای فرهنگ خودی با نگاهی انتقادی شیوه های رایج زندگی را در قالب نثرهای ادبی بیان کردند. بییمبت مایلین (متوفی 1317 ش / 1938) با حفظ تعهدات اجتماعی به خلق داستانهایی پرداخت که شخصیتهای برجسته را وصف می کرد ( شیغار مالار آلماآتا 1950 2 ج 1986ـ 1988 5 ج ). مختار آزوف در داستانها نمایشنامه ها و رمانهای خود به درگیریهای چادرنشینان به هنگام رویارویی با فرهنگهای دیگر در قرن چهاردهم / بیستم توجه کرد ( شیغار مالار آلماآتا 1967ـ1969 12 ج شیغارمالار ژیناغی 1979ـ 20 ج ).
نثرنویسان جوان کاملا بجا از تجربیات آزوف بهره بردند. بعضی از آنان مانند عبدژمیل / عبدجمیل نورپیسوف و مختار ماگوین و دوکبنای دوس ژانف (متولد 1321 ش / 1942) گونة تاریخی را ترجیح می دادند زیرا دریافته بودند که پیشداوریها باعث شده است که توضیحات علمی فرضی آنها به بیراهه برود. بعضی مانند اورال خان بوکه یف (متولد 1323ش / 1944) از داستانهای حیوانات برای تشریح تحول دردناک و تلخ جامعه از زندگی چادرنشینی به شهرنشینی استفاده کردند. ابیش ککیل بایف (متولد 1318ش / 1939) ماهیت بغرنج فردیت انسان را هم از نظر تاریخی هم از نظر مسائل امروزی نمایش می دهد.
در نیمة دوم قرن شعر قزاق آشکارا خود را با فرهنگ جهانی پیوند زد: مخاغالی ماقاتایف (متوفی 1355ش / 1976) این کار را به قزاقی و الژاس ] الیاس [ سلیمانوف (متولد 1315 ش / 1936) به روسی انجام دادند.
ادبیات تاتاری . محققان فرهنگ و ادبیات تاتاری در قرن چهاردهم / بیستم میراث فرهنگی تاتارها را بازگو کرده اند. آنها منشأ ادبیات خود را به ترکی خوارزم و ادبیات مملوک ـ قپچاقی در قرن هشتم می رسانند و محمدیار را که سه مثنوی سروده است و قادرعلی بیگ جلایری (1530ـ ح 1605) را که بخشهایی از جامع التواریخ رشیدالدین را به چغتایی ترجمه کرده و اطلاعاتی در بارة خانات قاسموف و همچنین در بارة نویسندگانی چون مولاقلی و عبدی (قرن یازدهم ) و دیگران بر آن افزوده است سلف ادبیات امروز تاتاری می دانند. در قرن دوازدهم و سیزدهم شماری از نویسندگان و محققان تاتار استقلال قطعی خود را از مقامات عالی رتبة دینی بخارا که بر حیات معنوی مسلمانان در آسیای مرکزی و روسیه استیلا داشتند ابراز کردند. نویسندگان بدون انکار اسلام موضعی خردگرایانه اتخاذ کردند. چند تن از آنها عبارت اند از: عبدالرحیم اوتیز ایمانی (1167ـ1250) و عبدالنصیر قورصاوی (1190ـ1227) نویسندة کتب مذهبی و شهاب الدین مرجانی (1233ـ1306) مورخی که بیشتر آثارش به عربی است . اقوام تاتار و باشقیر و قزاق مفتاح الدین آق ملا (1235 یا 1247ـ1313) شاعر ژرف نگری که به چغتایی می نوشت را یکی از نخستین نمایندگان ادبی خود می دانند. در قرن سیزدهم چند نویسنده از جمله موسی اکیگت زاده و فاتح کریمی مایل بودند به زبان ترکی عثمانی سره بنویسند یا از زبانی مختلط که سخت تحت تأثیر آن باشد استفاده کنند. اسماعیل گاسپرالی تاتار کریمه ای که در میان روسها به گاسپرینسکی معروف است برنامة خود را در جهت امروزی شدن به نحوی مفصل که تمام اقوام ترک را دربرگیرد ارائه داد. قیوم نصیری در بارة به کارگرفتن زبان تاتاری به عنوان زبان ادبیات به بحث پرداخت طولی نکشید که در دهة 1310ش / 1930 مقاصد او تحقق یافت و به متون ادبیات اجتماعی راه پیدا کرد.
نمایشنامه های تاتاری در اواخر قرن سیزدهم / آغاز قرن بیستم به طور وسیع در تمام آسیای مرکزی شهرت یافت بیشتر آنها از این نویسندگان بود: عبدالرحمان الیاسی (متوفی 1313/ 1895) عیاض اسحاقی (متوفی 1333 ش / 1954) علی عسکر کمال (متوفی 1302ش /1923) سعید رمیف (متوفی 1305 ش / 1926) شریف کمال (متوفی 1321 ش / 1942) و کریم تنچورین (متوفی 1317ش / 1938). عیاض اسحاقی از 1316/ 1898 داستانهای واقع گرایانه نیز می نوشت . او همانند کولیان می زیست همیشه در سفر بود و در زندگی اجتماعی علاوه بر اشتغالات ادبی به عنوان سیاستمدار و روزنامه نگار نیز فعالیت می کرد. علی عسکر کمال همچنین روزنامه نگاری متعهد سردبیر روزنامه و مترجم نمایشنامه های ترکی از جمله آثار نامق کمال و احمد وفیق پاشا بود ( اثرلر 1978ـ1982 3 ج ). شریف کمال نیز نویسنده بود ( سایلانما اثرلر قازان 1974ـ1976 3 ج ). بسیاری از نمایشنامه نویسان هم زمان در عرصه های گوناگون ادبی مانند نثر قصه و رمان فعال بودند و آثارشان برای مخاطبهای گوناگون که در اواخر قرن چهاردهم / آستانة قرن بیستم هنوز با این نوع آشنا نبودند در نظر گرفته شده بود. عالمجان ابراهیموف (متوفی 1317 ش / 1938) نویسنده ای بود که مقالات روشنگرانة او نقش قابل توجهی در توسعة زبان تاتاری و نظام نوشتاری آن داشت ( اثرلر قازان 1974ـ1987 8 ج ).
از نمایندگان برجستة ادبی در آستانة قرن بیستم ذاکر رمیف (1238ـ1300 ش / 1859ـ1921) با نام مستعار دردمند است (آثارش : اثرلر قازان 1929 سایلانما اثرلر قازان 1959 ایسه ژیللر قازان 1980). عبدالله توقای * اشعار اجتماعی ـ انتقادی می سرود و در قرن چهاردهم / بیستم جزو نویسندگان ادبیات کلاسیک تاتار محسوب می شد ( اثرلر 1985ـ 1986 5 ج ).
در آغاز دهة 1300ش /1920 اشعاری در تشریح سوسیالیسم سروده شد که از سرایندگان آنها می توان این اشخاص را برشمرد: هادی تاقتاش (متوفی 1310 ش / 1931) حسن طوفان (متوفی 1359 ش / 1980) که بعدا در اشعار دهة 1350ش / 1970 به مسئلة انسان و طبیعت پرداخت و احمد فیضی (متوفی 1337ش / 1958) که بعدها رمانی در بارة توقای و اپرانامه ای در بارة موسی جلیل شاعر که در آلمان اعدام شده بود نوشت . در دهة 1340ش / 1960 اشعار حماسی و مجموعه های شعری دیگر که موضوعی واحد و ملموس داشتند به سبب قابلیت در بیان موزون پدیده های گوناگون و متضاد زندگی و تضاد نمایان روزافزونی که بین زندگی شهری و روستایی در اشعار شاعرانی چون صبغت حکیم (متوفی 1365ش / 1986) و انوار داویدوف (متوفی 1347 ش / 1968) و ایلدار یوزیف (متولد 1311 ش / 1933) بیان می شد از موضوعات تخیلی بسیار محبوبتر بودند. در اواخر این دهه بعضی از نویسندگان موفق شدند با از سر گرفتن سنتهای شعری تاتار که در اواخر قرن سیزدهم / آغاز قرن بیستم مرسوم بود و دهه های متوالی منتشر نشده بود موضوعات و اشکال ادبی را وسعت بخشند. از این لحاظ زاکی نوری (متولد 1300 ش / 1921) محمود حسین (متولد 1302 ش / 1923) و رنات حارس (متولد 1320 ش / 1941) ممتازند.
در دهة 1340ش / 1960 نویسندگان برای اثبات خودآگاهی ملی تاتارها که تحت تأثیر شرایط جغرافیایی و سیاسی در قرن چهاردهم / بیستم شکل گرفته و گسترش یافته بود با تشریح زندگی نیاکانشان به بیان موضوعات تاریخی پرداختند. مثل نوری خان فتاح (متولد 1307ش / 1928) با رمان اتیل سووی آکاتورور (1969). نثر ادبی بعضی از نویسندگان از جمله امیرخان ینیکی (متولد 1327/ 1909) و عیاض علاجف (متولد 1307ش / 1928) با دید انتقادی که نسبت به جهان داشته اند مشهور شده است .
ادبیات تاتارهای کریمه . در قرن چهاردهم / بیستم به ادبیات تاتارهای کریمه به عنوان یک ادبیات نسبتا مستقل توجه خاصی شده است . عاشق عمر (متوفی 1119/ 1707) که احتمالا تبار کریمه ای داشته و جزو مشهورترین شاعران خواننده و نوازندة («ساز شاعری ») ترکی عثمانی است یکی از آغازگران شعر تاتارهای کریمه شناخته می شود (عاشق عمر شعرلر غزل لر تاشکند 1988). عده ای از روشنفکران ترک اروپایی و آسیایی در دهه های آخر قرن سیزدهم / اول قرن بیستم اندیشة «یک سرزمین فرهنگی مشترک برای همة اقوام ترک » را عرضه کردند که اسماعیل گاسپرالی سردبیر ترجمان آن را مفصلا توضیح داده است .
شاعر و ادیب بکر چوپان زاده (متوفی 1307 ش / 1928) جزو اولین نسل مؤلفان در قرن چهاردهم / بیستم است . عده ای از نمایشنامه نویسان از جمله عمرایپچی (متوفی 1323 ش / 1944) تئاتر را در دهة 1300ش / 1920 در کریمه بنیان گذاشتند. پیامد تبعید و جابجایی تاتارهای کریمه در 1323ش / 1944 این بود که نویسندگان نسل بعد بیشتر عمر خود را در خارج از کریمه و عمدتا در ازبکستان گذراندند و در این مدت عده ای دیگر در آسیای مرکزی به دنیا آمدند. یوسف بولات (متولد 1327/ 1909) و شامل علاءالدین (متولد 1330/ 1912) از نویسندگان آن دوره بودند و علاءالدین رئیس کانون نویسندگان تاتارهای کریمه در 1318 ش / 1939 بود. چرکز علی (با نام اصلی احمدوف متولد 1304ش / 1925) رضا فاضل (متولد 1308ش / 1929) و اروین عمروف (متولد 1319ش / 1940) نیز جزو نویسندگان بودند. از میان شاعران انوار سلامت سعید عمر امین و بلال ممبت شایان ذکرند.
.
ادبیات قره قالپاق . قره قالپاقها برای کسانی که حماسه ها شجره نامه ها و انواع ترانه ها را با صدای خوش می خوانند («ژیرائو» «باقسی » ها) ارج و احترام فراوانی قائل اند.
معروفترین حماسه ها قرق قیز و ماس پاتشا هستند. علاوه بر اینها شاعرانی بوده اند که آثارشان سابقا سینه به سینه نقل می شده و از اواخر دهة 1320ش / 1940 به چاپ رسیده است از آن جمله اند: ژین ژیرائو (قرن دوازدهم / هجدهم ) اوتش آلشین بای ـ اولی (متوفی 1292/ 1875) کن خواجه (متوفی 1297/ 1880) حاجی نیاز (متوفی 1295/ 1878) برداک (متوفی 1318/ 1900) و عمر سوگیریمبت اولی (متوفی 1301ش / 1922).
وقایع تاریخی قرن سیزدهم / نوزدهم و پیش از همه شورش قره قالپاقها برضد خانات خیوه و گوشه هایی از زندگی آوازخوانان انبوهی از مضامین گوناگون را برای شعر و نثر قرن چهاردهم / بیستم فراهم کرد. کرامت الدین سلطانوف (متولد 1303 ش / 1924) رمان آژی نیاز ] = حاجی نیاز [ (1346 ش / 1967) را در بارة آوازخوانی به همین نام نوشت . طالب برگن غیب برگن (متولد 1308ش / 1929) رمانی به نام مامان بی اپساناسی (1347 ش / 1968) نوشت و بعد آن را به صورت قره قالپاق دستانی (1973 3 ج ) بسط داد. ژل میرزا آی میرزا رمانی به سبک داستانهای پرماجرای فکاهی که شفاهی نقل می شد نوشت .
در دهة 1310ش / 1930 قره قالپاقها آثاری نمایشی و بعدها نمایشنامه هایی در چند پرده در بارة گذشتة خویش که خود طرد کرده بودند نوشتند. حماسه ها منبع مضامین نمایشنامه هایی بودند که عموما به عنوان نمایشهای موسیقایی به صحنه می رفت . نجم دائو قره یف (متوفی 1332ش / 1953) نمایش آلپامیس (1940) را نوشت . مأخذ پرطرفدار قصة غریب عاشق است . در ابتدای دهة 1310 ش / 1930 میرزا علی دربایوف (متوفی 1321 ش / 1942) نمایشنامه ای به نام غریب عاشق نوشت که پس از اقتباسهای گوناگون از 1333 ش / 1954 بر اساس نسخة ت .الله نظر و آسان بگیموف (متوفی 1337ش / 1958) که به رمان نویسی نیز شهرت دارد روی صحنه رفت . پنجاهمین سالگرد مرگ برداک خواننده موقعیتی ایجاد کرد تا صادق نوریمبتوف (1279ـ1351 ش / 1900ـ 1972) شعری حماسی بسراید و آیمورزایف نمایشنامه ای به همان نام بنویسد (1958).
ادبیات باشقیری . از دهة 1300ش / 1920 به بعد آثار ادبی به زبان باشقیری نیز نوشته شد. از اولین نویسندگان باشقیری مجید غفوری (متوفی 1313 ش / 1934) داوود یولتی (متوفی 1317 ش / 1938) و شیخ زاده بابچ (متوفی 1298 ش / 1919) بودند که شیوة ادبیات متعهد اجتماعی را ادامه می دادند
و اغلب اعتقاد داشتند که توقای شاعر تاتار آغازگر اینگونه ادبیات بوده است . پس از مرگ اولین شاعران باشقیری ادبیات چند دهه از شعر صمیمانة «دردمند » ] شاعر تاتار که نام اصلی اش ذاکورمیف بود [ فاصله گرفت . از نویسندگان نخستین رمانهای باشقیری که وقایع انقلابی را تحولی مثبت تعریف کرده بودند هیچیک تا 1317ش / 1938 باقی نماندند و آنان که ماندند هیچکدام آزاد نبودند مانند داوود یولتی افضل طاهروف (متوفی 1317ش / 1938) ایمای نصیری (متوفی 1321ش / 1942) و غینان خیری (متوفی 1317 ش / 1938).
از دهة 1300 تا 1350ش /1920ـ1970 قیام پوگاچف در 1187ـ 1188/ 1773ـ1774 و نقشی که صلوات خواننده به عنوان یکی از رهبران قیام در آن داشت مدتها موضوعی جذاب برای ادبیات بود. این موضوع می توانست وحدت یا اختلاف نظر باشقیرها و روسها را به نمایش گذارد. آثار متعددی از جمله نمایشنامه اشعار حماسی و داستان با مضمون این واقعه وجود دارد. بعضی از نویسندگان از ادبیات سیاسی صریح تا رمانهای شاعرانه و در نهایت نثر تخیلی صرف مسیری را طی کردند که نه تنها برای نویسندگان بلکه برای مخاطبان آنها نیز مایة تلاشی دشوار بود. سیفی قوداش (1273ـ1372ش / 1894ـ1993) در نوشتن داستان و زندگینامة شخصی موفق بود. مستی کریم (متولد 1298ش / 1919) یک دوره قصه پریان برای بزرگسالان تعدادی نمایشنامه و داستان کوتاهی به نام اوزون ـ اوزاک بالاساک (1976) نوشت .
ادبیات چوواش . در اواخر قرن سیزدهم / نوزدهم نویسندگان چوواش اشعار عامیانه را جمع آوری و مضامین آنها را درونمایة شعر خود کردند از جمله ارسوری (1908) اثر فئودوروف (متوفی 1322/ 1904) واروسی (1905) اثر تورخان (متوفی 1317 ش / 1938) سارام سانناخانتارسا (1915) اثر پولوروسوف ـ شلپی (متوفی 1324 ش / 1945) و نارسپی (1908) اثر ایوانوف (متوفی 1333/ 1915). داستانهای کوتاه و بلند منظوم بسیار پرطرفدار بود مانند: خن خورآینچه (1931) اثر الکر (متوفی 1345ش /1966 ویراستار سرمسنه پوخسا کالارنی 1960ـ1964 5ج ) تو اورلا سول (1952) اثر اوخسای (متوفی 1365 ش / 1986) آپترامان تاوراش (1946) اثر پیتر خوسانکای (متوفی 1349ش / 1970) خامار عیالسم (1956 1983) اثر الگا (متوفی 1355ش / 1977). نثرنویسان عبارت بودند از: و. آلاگر (متوفی 1367 ش / 1988) س . آسلان (متوفی 1359 ش / 1980) آرتمیف (متولد 1303 ش / 1924) و یملیانوف (متولد 1311 ش / 1932).
شعر غالبا اساس نمایشها بود و زندگی و باورهای عامه مضامین آن را تشکیل می داد. آثارمیشی سسپل (متوفی 1301ش / 1922) که شعر هجایی ـ نواختی را به زبان چوواش عرضه کرد و واسلی میتا (متوفی 1336ش /1957) که برای شخصیتهای ملی در زندگی روزمره جایگاه مهمی قائل شد از نمونه های بارز این نوع است . گذشته از اینها آثار برخی شاعران در اروپا نیز به چاپ رسیده است مانند آیگی (متولد 1313ش / 1934).
ادبیات یاکوت . اولین شعرای ادبیات نوشتاری یاکوت در اواخر قرن سیزدهم / آستانة قرن بیستم ظهور کردند. آنها یا آوازخوانهایی معروف به «آلانخوسوت » بودند که حماسه های آلانخو را می خواندند مانند ایونوسکای یا ایونسکی با نام اصلی اسلپتسوف (متوفی 1318ش / 1939) ویراستار ] (برگزیده ها) [ مسکو 1963) کونوکآییمنیلار (1958ـ1962 7 ج ترجمة روسی اوراستیروف
با نام اصلی نوویکوف (متولد 1325/ 1907) یا کسانی
از قبیل کولاکوفسکای (متوفی 1305ش / 1926) که اشعار عامیانه را جمع آوری می کردند. ایونوسکای به عنوان شاعر و نمایشنامه نویس شهرت یافت . او شعر هجایی را به زبان یاکوت عرضه کرد و مجموعه ای از ابداعهای سبک شناختی برای ادبیات آن به ارمغان آورد در حالی که پیش از آن شعر یاکوت بشدت مقید به اصل تجانس آوایی بود. نمایشنامه نویسان و فکاهی نویسان به این زبان عبارت اند از: آ. سافرونوف (متوفی 1311ش / 1935) و نوسترویف (متوفی 1308ش / 1929). در دهة 1340ش / 1960 نمایشنامه های گوگولف (متولد 1309 ش / 1930) تلفیق برجسته ای از مضامین شعر عامیانه و مفاهیم زندگی قرن بیستم است .
اولین قطعات نثر به صورت طرح و قصه بود. نویسندگان این نوع آثار عبارت اند از: اریلیک اریستین با نام اصلی یاکوولف (متوفی 1321ش /1942) ایونوسکای و آفاناسی فئودوروف (متوفی 1338ش / 1959 ویراستار تالیللیبیت آییمنیلار (یاکوتسک 1961ـ1962 2 ج ). رمان نویسان اینها هستند: آما آچیغیا با نام اصلی ن . مردینوف (متوفی 1373 ش / 1994) زولوتارف ـ یاکوتسکای (متولد 1326/ 1908) سیرومیاتنیکووا (متولد 1333/ 1915) که راجع به زندگی زنان می نویسد سافرون دانیلوف (متولد 1301ش / 1922) و یاکوولف (متولد 1313ش / 1934) که دید انتقادی نسبت به زمان خویش دارند.
ادبیات در سایر زبانهای ترکی سیبری . ادبیات نوشتاری در برخی زبانهای ترکی دیگر سیبری در دهة 1320ش / 1940 پدید آمد. با توجه به جمعیت اندک این مناطق (در 1375 ش / 1996 000 309 تووان 000 586 خاکاس 000 202 آلتایی ) کسی انتظار ندارد که آن منطقه ادبیاتی جاافتاده و دائما در حال رشد داشته باشد. پاول کوچیاق (متوفی 1322ش /1943) را آغازگر ادبیات آلتایی می دانند. او شاعر نمایشنامه نویس و داستان نویس بود و به جمع آوری قصه های پریان و اشعار عامیانه نیز می پرداخت ( غوئونادیلغان سوچی ننیه لر گورنوآلتایسک 1967). اشعار و داستانهای بوریس اوکاچین (متولد 1315ش / 1936) ــ که اولین کتاب خود را در 1340 ش / 1961 منتشر کرد ــ مثل ائلو توئولار (1971) علاقة سایر اقوام سیبریایی مردمان آسیای مرکزی و روسیه را برانگیخته است .
اولین نویسندة زبان خاکاس کوبیاکوف (متوفی 1316 ش / 1937) است و دموژاکوف (متوفی 1355ش / 1976) به عنوان رمان نویس مشهور شده است . استپان ساریگول (متوفی 1362 ش / 1983) و سرگی پوربو (متوفی 1354 ش / 1975) اولین شاعران زبان تووان اند که آثار مکتوب دارند. از دهة 1330 ش /1950 در نثر تووان جنبه های زندگینامه ای اهمیت بسیار یافت چنانکه مثلا در تراژدی سه گانة آراتین سوزو نوشتة سالچاق توقا (متوفی 1352 ش / 1973) بین سالهای 1329 و 1333 ش / 1950 و 1954 و در رمان آنغیر اولا (1961ـ1966 2 ج ) اثر ساریگول می بینیم .
شاعران و داستان نویسان ممتاز دیگر مانغوش کنین ـ لوپسان (متولد 1304 ش / 1925) جوری کونزگش (متولد 1306 ش / 1927) و قیزیل انیک قوداجی (متولد 1308 ش / 1929) هستند.
منابع :
آثار محققان ترک در بارة ادبیات که همواره با همکاری محققان روسی انجام شده است به سه نوع تقسیم می شود: 1) تاریخهای ادبی 2) دایرة المعارفهای مؤلفان که اغلب به صورت خلاصه ای در بارة زندگینامه و معرفی کتاب بوده است 3) آثاری که مشخصا کتاب شناسی ادبیات و مطالعات راجع به آن است . علاوه بر آن کتاب شناسیهای ملی در بارة جمهوریهای ترک نیز وجود دارد (برای سالهای قبل رجوع کنید به مخصوصا به هازایی و کلنر ـ هاینکل ص 345ـ409).
ادبیات عامیانة چند زبان از دهة 1330 و 1340 ش /1950 و 1960 در مجموعه هایی با ذکر شمارة جلد یا بدون ذکر آن جمع آوری و تدوین شده که شامل قصه های پریان حماسه ها ترانه های محلی چیستان و غیره است . از آن میان این آثار شایان ذکر است : آلتای با تیرلار 1958ـ 1968 6 ج آزربايجان ادبیاتی اینجیلری (آغاز 1985) باشقورت خلق ایجادی (آغاز 1981) > آثار مردمی باشقورتها < (آغاز 1987) چاواس هالاه ساماهلاهه 1976ـ1987 6ج قره قالپاق فولکلوری کپ تملیق (آغاز 1977) قزاق خلق ادبیاتی کپ تمدیق (آغاز 1988) بس غاسیر ژیرلایدی 1984ـ1985 3 ج 1989 2 ج (قزاق ) تاتار خلق ایجانی 1974ـ1994 13ج ازبک خلق ایجاتی .
بعضی از حماسه های ترکی به روسی و زبانهای محلی ترجمه شده است و بعضی همراه خلاصه داستان در مجموعه > حماسة مردمان اتحاد جماهیر شوروی < (مسکو) ــ که از 1350ش /1971 آغاز شده ــ موجود است .
/ زیگرید کلاین میشل ( د. اسلام ) /
آرديني اوخويون- Ardını Oxuyun!