Sunday, May 28, 2006



موقعیت زبان ترکی در ایران:از سال 1357 تا 1367


بنام خدا

پيروزی انقلاب در 22 بهمن 1357 به آن دوران اختناق فرهنگ و سياسی پايان داده و بارقه‌ی اميدی را در دل همه‌ی مردم و به ويژه آذربايجانی‌ها روشن کرد.[1] طبيعی بود که حجم وسيعی از مطالبات مطرح گردد.[2] شعارهای اسلامی و تأکيد بر رفع تبعيض و ستم اين اميد را برانگيخته بود که دوران تبعيض زبانی و فرهنگی به پايان خود نزديک می‌شود. نظام جديد با ملی گرايي مخالف بود[3] و اميد می‌رفت که با نفی آرياگرايي افراطی، سياست تحقير زبان ترکی از ميان برود. پس از انقلاب وجه تشيع تقويت شده بود و نزديک‌ترين قوميت در اين زمينه به حکومت مرکزی آذربايجان بود.

رضا براهنی نويسنده‌ی آذربايجانی در کتاب «در انقلاب ايران چه شده است و چه خواهد شد؟» از اميدهای بسياری سخن رانده است.[4] از سال 1357 آزادی نسبتاً زيادی برای فعاليت‌های انتشاراتی به زبان ترکی فراهم شد اگر چه نشريات ترکی مانند يولداش (رفيق)، انقلاب يولوندا (در راه انقلاب) و يئنی يول (راه تازه) عمر کمی داشتند.

در آستانه‌ی انقلاب مجموعه‌ای از روشنفکران از جمله دکتر جواد هيأت (پزشک جراح و نويسنده)، دکتر حميد نطقی (نويسنده و مترجم)، دکتر حسينقلی کاتبی (نويسنده)، دکتر محمدعلی فرزانه (نويسنده) و دکتر غلام حسين بيگدلی (نويسنده) انجمن آذربايجان را تشکيل دادند. روز 5 بهمن 57 انجمن اطلاعيه‌ای منتشر کرد که در آن بر تقبيح کليه‌ی شيوه‌های تحقير و تحريف شئون تاريخی و فرهنگی قومی، شناسايي زبان، فرهنگ ملی آذربايجان و تأمين امکانات آموزش زبان ترکی آذربايجانی به عنوان زبان مادری و ملی در مدارس، ايجاد امکانات پژوهشی در خصوص فرهنگ، هنر و ادبيات آذربايجان، به کار بردن زبان ترکی آذربايجانی در برنامه‌های کليه وسايل ارتباط جمعی در آذربايجان، ايجاد شرايط مساعد در راه احيای موسيقی و تئاتر آذربايجان، حق استفاده‌ی کتبی و شفاهی از زبان ترکی آذربايجانی و ... تأکيد شده بود. به زودی مجله‌ی وارليق از طرف انجمن آذربايجان منتشر شد. رویکرد مهم نويسندگان اين مجله، تاريخی و زبان شناسی بود. وارليق موفق‌ترين و محتاط‌ترين نشريه‌ی ترک زبان ايران است.

ظهور حزب خلق مسلمان و مسأله‌ی آيت الله شريعتمداری در آذربايجان نشانگر حوادث بزرگی در آينده بود. در همين زمان حزب دموکرات کردستان ايران به رهبری عزالدين حسينی امام جمعه‌ی مهاباد، ادعاهايي در خصوص حقوق کردها و خودمختاری و حق تعيين سرنوشت مطرح کرد. آيت الله شريعتمداری در 20 فروردين 58 درباره‌ی حوادث کردستان و ترکمن صحرا، چنين اعلام موضع کرد:

«... اعتقاد ما بر اين است که در نظام جمهوری اسلامی ملت ايران عموماً بايد همبستگی و يک پارچگی خود را در حفظ وحدت ملی بيش‌تر گردانند.»

اگر چه خواسته‌های انجمن آذربايجان دامنه‌ی وسيع‌تری داشت ولی به زودی درخواست‌های حزب خلق مسلمان رنگ قوی‌تر به خود گرفت. روز سوم ارديبهشت 58 راه پيمايي بزرگی در پشتيبانی از آيت الله شريعتمداری در تبريز برگزار شد. در قطعنامه‌ای که در اين راه پيمايي قرائت شد، عنوان گرديد که:

«... انقلاب ايران، انقلاب اسلامی و اصيل بوده و تمامی قشرهای مردم ايران در آن شرکت داشته و از همه بيش‌تر مردم آذربايجان در شکوفايي سهيم بوده‌اند... از اين جهت هر گونه ديکتاتوری و سلب آزادی را شديداً محکوم نموده و با آن قاطعانه مبارزه می‌کنيم.»

همان روز عباس امير انتظام سخن گوی دولت طی مصاحبه‌ای گفت:

«روز بيست و يک آذر روزی بود که قسمتی از خاک ايران از ستم عمال خارجی بيرون آمده است بنابر اين اين روز با ارزش است.»

اين اظهار نظر باعث شد که «هيأت مؤسس نويسندگان و شاعران آذربايجان در اعتراضيه‌ای که به شورای سردبيری آيندگان فرستاد، نکاتی را مطرح کرد:

«... در مملکت ما هر نوع کوشش خلق‌های تحت ستم برای احقاق حقوق دموکراتيک خود و حق تعيين سرنوشت به وسيله‌ی عناصر ارتجاعی ضد انقلابی و مشکوک از طريق بهتان و افترای تجزيه طلبی کوبيده شده است.»

يک روز بعد در 4 ارديبهشت اجتماع ديگری در تبريز برگزار شد. در قطعنامه‌ی 8 ماده‌ای که در اين گردهمايي قرائت شد، در ماده‌ی 5 آمده بود:

«... ما تأييد می‌کنيم که فرمان تشکيل انجمن‌های ايالتی و ولايتی از قدم‌های مؤثری بود که در راه تحکيم مبانی و قدرت ملی برداشته‌اند.»

در مورد مسأله‌ی قانون اساسی جديد بحث‌های زيادی در گرفت. در مواضع حزب جمهوری اسلامی آمده بود:

«... زبان و ادبيات و فرهنگ و هنر و آداب و رسوم هر قدم آزاد و محترم است و مردم بايد در استفاده از زبان ملی و ادبيات و فرهنگ و هنر بومی خود آزاد باشند.»

انجمن آذربايجان معتقد بود که مسأله‌ی اقوام و مليت‌ها بايد در قانون اساسی مد نظر قرار گيرد و «مسأله‌ی غفلت از حقوق ميليون‌ها اقوام مختلف و انکار هويت آنان و تحميل زبان، سنت‌ها و خصوصيات قومی از اقوام کشور به ديگران يک از دردهای بزرگ جامعه ماست.»

در سمينار «خواست‌های ملت ايران از قانون اساسی» که به دعوت جمعيت حقوقدانان ايران و با شرکت نمايندگان گروه‌های مختلف سياسی کشور، در روز يک شنبه 3 تير 58 در دانشگاه تهران برگزار شد؛ آقايان دکتر حسينقلی کاتبی، دکتر حميد نطقی، دکتر جواد هيأت و دکتر محمدعلی فرزانه از طرف انجمن آذربايجان شرکت کردند. در اين نشست، انجمن آذربايجان خواسته‌هايي را در مورد زبان بيان کرد:

«... اصل دهم آمر است بر فراهم ساختن امکانات آموزش و پرورش برای همه‌ی مردم کشور و به طور يکسان تا هر کس بتواند به فراخور استعدادش در آموزش و پرورش و رشد و شکوفايي برخوردار گردد. در اين جا اضافه می‌کنيم که در کنار محدوديت‌های مادی، محدوديت ديگری هم مانع راه پيشرفت و شکوفايي و رشد می‌گردد و آن مانع يا سد زبان است. تدريس در مدارس تا سال چهارم ابتدايي به زبان مادری و پس به هر دو زبان مادری و فارسی بايد باشد...»

در مورد اصل 21 سه نکته پيشنهاد شد:

«الف) با وجود اين که در متن اصلی صريحاً و دقيقاً از فارسی به عنوان زبان مشترک مردم ايران سخن می‌رود، اصلاحاتی انجام نشده، پيشنهاد می‌شود به جای عنوان فصل چهارم- پرچم و زبان و خط رسمی» چنين عنوانی بيايد «فصل چهارم- پرچم رسمی، زبان و خط.» ب) در همين اصل چنين فته می‌شود متون و مکاتبات رسمی بايد با اين زبان و خط باشد که باز ناقض برابری اقوام مختلف است. پيشنهاد اين است که اين جمله به کلی حذف شود. راه درست آن است که زبان مرا چون جزيي جداناپذير از شخصيت من بپذيريد و از من نخواهيد اکنون نيز وقتی وارد محفلی رسمی می‌شوم زبانم را چون چتر و پالتوی مزاحم دم در به دربان بسپارم. ج) در بخش آخر همين فصل چنين گفته شده است: «ولی استفاده از زبان‌های محلی در مدارس و مطبوعات محلی آزاد است.» کلمه‌ی «محلی» حتما بايد از انتهای ترکيب «مدارس و مطبوعات محلی» حذف شود چرا که تعداد زيادی از آذری‌ها در شهرهای ديگر و به ويژه تهران پراکنده هستند.»

خواست‌های انجمن آذربايجان بيش‌تر معتدل بودند ولی در کل، آذربايجان در مقايسه با ساير گروه‌های زبانی ديگر، بيش‌ترين مشارکت را در مسأله‌ی زبان داشت. مسلم است که انجمن آذربايجان بسيار نسبت به روند اوضاع خوش بين بود چرا که نوع شعارهای انقلاب موجد چنين ديدگاهی بود. به ويژه استفاده مکرر از صفت «طاغوت» در وصف حکومت‌های پادشاهی استبدادی چه در قديم و چه در جديد و مقابله با ملی گرايي، اين نويد را می‌داد که ديگر به نام مليت و باستان‌گرايي و آرياگرايي، زبان ترکی در آذربايجان منکوب نخواهد شد. روز 6 خرداد 58 رحمت الله مقدم مراغه‌ای استاندار آذربايجان شرقی استعفاء کرد. روز 21 خرداد آيت الله شريعتمداری در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفت:

«مسأله‌ی خودمختاری اقليت‌های بومی مسأله‌ای نيست که با فوريت به آن پرداخته شود. کشور بايد اول نيروهای خود را سازمان دهد، امنيت اجتماعی را تأمين کند و مراتب پيشرفت موقعيت اقتصادی باشد.»

بار ديگر کشور شوروی به عنوان اولين کشور در مسأله‌ی زبان ترکی و آذربايجان درگير شد. در اين زمان ترکيه نيم نگاهی به پان ترکيسم داشت ولی نمی‌توانست با قرار دادن اين مسأله در رأس برنامه‌های خود، به ايجاد تنش در روابط با شوروی کمک کند. تا پيش از انقلاب مقامات شوروی ادبيات اشتياق را تشويق می‌کردند. پس از انقلاب آنان عرصه را برای خواست‌های توسعه طلبانه‌ی خود مناسب يافته، سياست خود را به سمت تبليغ «آذربايجان واحد» سوق دادند. اين ايده به ويژه در سال‌های 57 تا 59 در وضعيت بی‌ثباتی در وجود آزادی‌های نسبی تبليغ می‌شد. وجود خواست‌های قانونی در آذربايجان نيز زمينه را فراهم آورده بود.

حسين صديق (دوزگون) سردبير يولداش، ضمن حمايت از تشکيل انجمن شعرا و نويسندگانی که با ديگر نويسندگان و سازمان‌های ترقی خواه ارتباط برقرار کند، معتقد بود که بايد به دفاع از ميراث ملی آذربايجانی که توسط رژيم پهلوی نابود شده است، برخاست. او اعتقاد داشت که بايد کتاب‌های درسی به زبان مادری تدوين شود و نسل جوان را با ميراث افتخارآميز آموزشی و ادبی آذربايجانی آشنا ساخت. تشکيل انجمن‌های ايالتی و ولايتی پيش بينی شده در دوران مشروطيت به شکل مترقی‌تر و پيشرفته‌تر و نيز اعطای خود مختاری به آذربايجان نيز از خواسته‌های ديگری بود که در يولداش نمود می‌يافت. برخی محافل در تهران، اين خواسته‌ها را با سياست شوروی هماهنگ تلقی می‌کردند.

رضا براهنی کتاب ديگری نيز با نام «رازهای سرزمين من» در وصف ستم‌های تاريخی بر آذربايجان نوشته بود.[5] براهنی در مقاله‌ی «حق تعيين سرنوشت برای خلق‌های تحت ستم حقی است انقلابی» در کتاب «در انقلاب ايران چه شد و چه خواهد شد؟» از ستم بر ملت‌ها در زبان پهلوی انتقاد کرد. وی حرکت فرقه‌ی دموکرات را «نخستين حرکت انقلابی در ميان توده‌های آذربايجان» دانست. او در باره حقوق آذربايجان نوشت:

«ضامن جدا نشدن آذربايجان از ايران در تمام شرايط و تأمين حاکميت دموراتيک مردم آذربايجان بر خود آن مردم است... آذربايجان تحت شديدترين ستم‌ها زيسته است... آذربايجان هرگز به فکر جدا شدن از ايران نخواهد افتاد.»

با استقرار کامل نظام جمهوری اسلامی، وضع فعاليت گروه‌های مارکسيستی سياست شوروی نيز تغيير يافت. آنان متقاعد شدند که سياست تجزيه‌ی موسوم به «آذربايجان واحد» ناکارآمد است. آنان به آرامی از موانع خود عقب نشستند و گفتند: «آذربايجان واحد خواب و خيالی بيش نيست.» پس سياست «يک ملت در دو سرزمين» مطرح شد و توسط برخی نويسندگان و رسانه‌هايي چون راديو باکو تبليغ می‌شد.

شروع جنگ ايران و عراق در 31 شهريور 1359 کشور را در وضعيت جنگی فرو برد. حمله‌ی شوروی به افغانستان و حمايت ايران از مجاهدان افغانی، موجب سردی روابط شوروی و ايران و ايجاد فضایی خصمانه شد. اين فضای خصمانه با مساعدت تسليحاتی شوروی به عراق عميق‌تر شد. بالطبع مقامات ايرانی با داشتن سابقه‌ی ذهنی قبلی، به مسأله‌ی زبان ترکی به عنوان محملی اجتماعی برای سوء استفاده‌ی شوروی بدبين شدند. به زودی در پايان سال 1363 نشريات يولداش، انقلاب يولوندا و يئنی يول تعطيل شدند. مسکو و باکو اين اقدام را ضد آذری و ضد ملی خواندند ولی در شرايط جنگی اين اقدام بيشتر منطقی تلقی می‌شد.

در وضعيت جنگی طبيعی بود که بسياری از مطالبات و مباحثات تعطيل شود و تمامی توجهات به جنگ معطوف گردد. هرگونه مناقشه در پشت جبهه می‌توانست بر اوضاع جبهه تأثير بگذارد. بنابر اين تمامی مباحثات، به پس از جنگ موکول شد. با اين حال نشريه‌ی وارليق با روش معتدل خود منتشر می‌شد و کتاب‌های ترکی به ويژه ديوان‌ها چاپ می‌گرديد. در جنگ ايران و عراق نيز مانند همه‌ی ناملايمات ديگر، آذربايجان در صحنه‌ی مردانه حاضر شد. سلحشور مردان آذربايجانی در لشکر 31 عاشورا، جوانمردانه و به صورت فراموش ناشدنی در جنگ شرکت کردند. امروزه کمتر کوچه‌ای در شهرها و کم‌تر روستايي در آذربايجان را می‌توان يافت که شهيدی در جنگ نداشته باشند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . عباس بارز شاعر معروف آذربايجان در مراسم بزرگداشت استاد شهريار در دانشگاه تبريزدر 16/12/78 گفت که 20 سال تمام از ترس دستبرد چپاول گران فرهنگ پهلوی اشعارش را زير خاک پنهان کرده بود و هنگام انقلاب که آن‌ها در آورد، همه‌ی آن‌ها از بين رفته بودند.

[2] . در سال 1357 انتشارات فرزانه، کتابهای درسی رایج (به زبان ترکی) در زمان حکومت خودمختار آذربایجان را با عنوان «وطن دیلی» منتشر نمود.

[3] . آيت الله خمينی در اين زمينه گفته بودند: «آن‌هايي که می‌گويند ما مليت را می‌خواهيم احياء بکنيم، آن‌ها مقابل اسلام ايستاده‌اند.» در گفته‌ی ديگری از ايشان آمده: «اين مسأله هم مسلم است که آذربايجان با آن غيرتی که دارند و معروف به اين معنا هستند آن‌ها و با آن ديانت سختی که دارند آن‌ها، هميشه در مقابل چيزهايي که کشور ما را تهديد کرده است يا خدای نخواسته ديانت ما را هميشه کوشا بوده‌اند و حال هم باز اميد ما به همه‌ی ملت است و خصوص آذربايجان.»

[4] . براهنی، رضا. در انقلاب ایران چه شده است و چه خواهد شد؟. تهران. کتاب زمان. 1358

[5] . براهنی، رضا. رازهای سرزمین من. تهران. نشر مرغ آمین. 1369. برای زندگی براهنی ن.ک:

- براهنی، رضا. جنون نوشتن. تهران. نشر رسام. بی تا.

- براهنی ،رضا. سفر مصر و جلال آل احمد و فلسطین. تهران. نشر اول. 1363

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home