Thursday, December 20, 2007



جلایر

طایفه‌ای‌ بزرگ‌ از مغولان‌. آنان‌ از گروه‌ مغولان‌ درْلكین‌ (عوام‌) در برابر مغولان‌ نیرون‌ (اصیل‌) بودند (رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ ج‌1 ص‌40ـ41 145). طایفه‌ جلایر از این‌ ده‌ شعبه‌ تشكیل‌ می‌شد: جات‌ توقْراؤت‌ قنگقاؤت‌ كومْساؤت‌ أوریات‌ نیلْقان‌ كوركین‌ طولانْگْقیت‌ بوری‌ و شنْكقوت‌. آنان‌ پیش‌ از قرن‌ هفتم‌ در اطراف‌ رودخانه‌های‌ اونن‌ و كلوران‌ در مغولستان‌ می‌زیستند لیكن‌ نخستین‌ مسكن‌ آنها ظاهرا در قراقروم‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌ ج‌1 ص‌66 229ـ 230 با ضبط‌ اونان‌ ج‌1 ص‌219 حمدالله‌ مستوفی‌ ص‌564ـ565).

چینیها طایفه‌ جلایر را در دوره‌ قیدوخان‌ ششمین‌ نیای‌ چنگیز قتل‌ عام‌ كردند. نجات‌یافتگان‌ در جستجوی‌ اراضی‌ جدید مادر قیدوخان‌ و هشت‌ برادر او را كشتند اما خود به‌ دست‌ گروهی‌ دیگر از جلایرها كه‌ طرفدار قیدوخان‌ بودند به‌ قتل‌ رسیدند و فرزندانشان‌ اسیر و برده‌ قیدوخان‌ شدند (رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ ج‌1 ص‌229ـ231 گروسه‌ ص‌317 323).

طایفه‌ جلایر از آغاز كشورگشاییهای‌ چنگیزخان‌ در تمام‌ متصرفات‌ مغولان‌ از چین‌ تا آناطولی‌ پراكندند (رجوع کنید به اولیا چلبی‌ ج‌4 ص‌135) و رهبران‌ آنان‌ صاحب‌ مقام‌ شدند. موقلی‌ جلایر كه‌ چینیها به‌ او لقب‌ كویانگ‌ (خان‌ بزرگ‌) داده‌ بودند یكی‌ از فرماندهان‌ سپاه‌ چنگیز و فاتح‌ اصلی‌ چین‌ شمالی‌ بود (رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ ج‌1 ص‌65ـ66 گروسه‌ ص‌333ـ 334 366 381) اولدور قورجی‌ جلایر شحنه‌ چهار اردوی‌ بزرگ‌ مغول‌ و رابوركه‌ جلایر یكی‌ از سه‌ فرمانده‌ اصلی‌ لشكركشیهای‌ اولیه‌ چنگیز به‌ ماوراءالنهر و ایران‌ بودند. فرزندان‌ و اعقاب‌ جوجی‌ ترْمله‌ جلایر (از امرای‌ چنگیز) به‌ ویژه‌ ایلكانویان‌ (امیر بزرگ‌ عصر هولاكوخان‌) از آغاز دولت‌ ایلخانان‌ ایران‌ (حك:654ـ750) مناصب‌ مهمی‌ همچون‌ شحنگی‌ ممالك‌ ملازمت‌ و سرپرستی‌ شاهزادگان‌ بزرگ‌ حكومت‌ نواحی‌ وسیع‌ و فرماندهی‌ هزاره‌های‌ جنگی‌ را در اختیار داشتند و پس‌ از انقراض‌ سلسله‌ ایلخانان‌ حكومت‌ جلایریان‌ را در عراق‌ عرب‌ و آزربايجان‌ بنیان‌ نهادند (رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ ج‌1 ص‌67ـ68 وصاف‌الحضره‌ ص‌423 502 ابن‌عنبه‌ ص‌16ـ 17 نیز رجوع کنید به جلایریان‌ * ). تكوجنه‌/ جینانوین‌ جلایر از امرای‌ هولاكو نیز در 658 شبانكاره‌ فارس‌ را تصرف‌ كرد (وصاف‌الحضره‌ ص‌424 تاریخ‌ شاهی‌ قراختائیان‌ ص‌168ـ173). سرْتاق‌ نویان‌ جلایر كه‌ به‌ روایتی‌ جد قبیله‌ قاجار است‌ نیز در دوران‌ اباقاخان‌ (حك: 663ـ680) اتابك‌ و سپهسالار ارغون‌ خان‌ در خراسان‌ و مازندران‌ بود (رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ ج‌1 ص‌71 709 اعتمادالسلطنه‌ ج‌1 ص‌62ـ63).

در سده‌ هشتم‌ خجند سرزمین‌ طایفه‌ جلایر بود. پس‌ از انقراض‌ سلسله‌ اول‌ خانات‌ چغتای‌ ماوراءالنهر (حك: 624ـ 760 رجوع کنید به سلیمان‌ ج‌2 ص‌508ـ509) امیر بایزید جلایر حكومت‌ خجند را تصاحب‌ كرد اما تغلق‌ تیمور جد سلسله‌ دوم‌ چغتاییان‌ مغولستان‌ در 763 او را كشت‌ (معین‌الدین‌ نطنزی‌ ص‌117 209) و پسرش‌ علی‌ درویش‌ و دامادش‌ امیرموسی‌ به‌ امیرحسین‌ قراوناس‌ حاكم‌ ماوراءالنهر پیوستند و پس‌ از قتل‌ امیرحسین‌ به‌ دست‌ تیمور در 771 به‌ اطاعت‌ او در آمدند. امیربهرام‌ جلایر نیز از سرداران‌ تیمور بود و در بسیاری‌ از جنگهای‌ وی‌ شركت‌ داشت‌ (رجوع کنید به حافظ‌ ابرو ج‌1 ص‌392ـ 394 410 419 461ـ462 معین‌الدین‌ نطنزی‌ 234ـ235 240 247 297 عبدالرزاق‌ سمرقندی‌ ج‌1 ص‌314 336 373ـ381). پس‌ از آنكه‌ به‌ دستور تیمور شورش‌ طایفه‌ جلایر در 778 به‌ سركردگی‌ عادل‌ شاه‌ (پسر و جانشین‌ امیر بهرام‌ جلایر) سركوب‌ شد این‌ طایفه‌ میان‌ سایر طوایف‌ پراكنده‌ شدند (واله ‌اصفهانی‌ ص‌104ـ105 بارتولد ص‌245ـ246).

به‌ گفته‌ اولیا چلبی‌ در قرن‌ یازدهم‌ (همانجا) گروهی‌ از جلایرها در آناطولی‌ زندگی‌ می‌كردند و در میان‌ مردم‌ بومی‌ آن‌ سرزمین‌ با عنوان‌ تحقیرآمیز «آقچه‌ قوینلو» (آقچه‌: رنگ‌ پریده‌) شهرت‌ داشتند. در نیمه‌ دوم‌ سده‌ نهم‌ شماری‌ از جلایرها در كرمان‌ و بم‌ سكونت‌ داشتند (یزدی‌ ص‌154 159). برخلاف‌ نظر مینورسكی‌ (رجوع کنید به میرزاسمیعا 1980 تعلیقات‌ ص‌170) در همین‌ سده‌ گروههای‌ بسیاری‌ از جلایرها در استرآباد می‌زیستند و در سازمان‌ اداری‌ صفویان‌ حاكم‌ جلایر تابع‌ بیگلربیگی‌ استرآباد بود (میرزاسمیعا 1332ش‌ ص‌83). جلایریهای‌ استرآباد در 861 پس‌ از تصرف‌ این‌ سرزمین‌ به‌ دست‌ جهانشاه‌قراقوینلو * به‌ اطاعت‌ قراقوینلوها در آمدند (طهرانی‌ ص‌35 روملو ج‌11 ص‌379). در 865 سلطان‌ ابوسعید تیموری‌ (حك: 855ـ873) كه‌ از جلایریهای‌ استرآباد بیمناك‌ بود بسیاری‌ از سران‌ آنها را كشت‌ (روملو ج‌11 ص‌416 تتوی‌ و دیگران‌ ص‌153).

جلایرها در عصر صفویه‌ از گروههای‌ بزرگ‌ مردم‌ نواحی‌ مرو نسا و ابیورد بودند (اسكندر منشی‌ ج‌1 ص‌577 603 نیز رجوع کنید به مستوفی‌ ص‌405) و در دوره‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌ (حك:1105ـ1135) بخشی‌ از ارتش‌ چریك‌ دولت‌ صفویه‌ را تشكیل‌ می‌دادند (مستوفی‌ ص‌398). جلایرهای‌ خراسان‌ در دوره‌ نادرشاه‌ (حك: 1148ـ1160) اعتبار فراوان‌ یافتند (مروی‌ ج‌1 ص‌47). طهماسب‌قلی‌ خان‌ جلایر (متوفی‌ 1160) به‌ سبب‌ كفایت‌ و لیاقت‌ خود و شجاعتهای‌ اتباعش‌ وكیل‌الدوله‌ شد و بر تمام‌ متصرفات‌ شرقی‌ نادرشاه‌ از تته‌ و سند تا تبت‌ حكومت‌ كرد (همان‌ ج‌3 ص‌1189ـ1190 استرآبادی‌ ص‌31 352ـ353). گروهی‌ از جلایریان‌ كه‌ در شبرغان‌ زندگی‌ می‌كردند در 1149ـ1150 به‌ اطاعت‌ نادرشاه‌ در آمدند (استرآبادی‌ ص‌293). در كشمكش‌ بین‌ طرفداران‌ حكومت‌ صفویه‌ و افشاریان‌ یوسف‌ علی‌خان‌ جلایر حاكم‌ مشهد در به‌ سلطنت‌ رسیدن‌ دوباره‌ شاهرخ‌ در 1163 سهم‌ عمده‌ای‌ داشت‌ (مرعشی‌ صفوی‌ ص‌132ـ138 مرعشی‌ ص‌122ـ132 گلستانه‌ ص‌53ـ58).

حكومت‌ ناحیه‌ كلات‌ تا انقراض‌ قاجاریه‌ در اختیار خانهای‌ جلایر بود. صید محمدخان‌ جلایر در اواخر سلطنت‌ فتحعلی‌شاه‌ (1212ـ1250) به‌ خدمت‌ الله‌ قلی‌خان‌ حاكم‌ خیوه‌ در آمد و در 1246 در جنگ‌ با حاكم‌ آنجا كشته‌ شد (سپهر ج‌1 ص‌262ـ263 اعتمادالسلطنه‌ ج‌1 ص‌893ـ 894). پس‌ از صید محمدخان‌ برادرش‌ یلنگ‌توش‌خان‌ (طرب‌ نایینی‌ ص‌655) به‌ قصد كین‌خواهی‌ به‌ الله‌ قلی‌خان‌ پیوست‌. یلنگ‌توش‌خان‌ نیز بعد از چند سال‌ جنگ‌ و گریز مطیع‌ دولت‌ ایران‌ گشت‌ اما در 1264 به‌ دست‌ حسن‌خان‌ سالار كشته‌ شد (توحدی‌ ج‌3 ص‌241). پس‌ از او به‌ ترتیب‌ بهبودخان‌ و یلنگ‌توش‌خان‌ دوم‌ و پس‌ از فترتی‌ چند ساله‌ فتحعلی‌خان‌ فتح‌الملك‌ پسر یلنگ‌توش‌خان‌ دوم‌ حاكم‌ كلات‌ شدند (ییت‌ ص‌145 قاسمی‌ ص‌411 توحدی‌ ج‌3 ص‌341ـ349).

منابع‌: ابن‌عنبه‌ الفصول‌ الفخریة چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌ تهران‌ 1363ش‌ محمد مهدی‌ بن‌ محمدنصیر استرآبادی‌ جهانگشای‌ نادری چاپ‌ عبدالله‌ انوار تهران‌ 1341ش‌ اسكندرمنشی‌ اعتمادالسلطنه‌ اولیاچلبی‌ واسیلی‌ ولادیمیروویچ‌ بارتولد تاریخ‌ تركهای‌ آسیای‌ مركزی‌ ترجمه‌ غفار حسینی‌ تهران‌ 1376ش‌ تاریخ‌ شاهی‌ قراختائیان از مؤلفی‌ ناشناخته‌ در قرن‌ هفتم‌ چاپ‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌ تهران‌: بنیاد فرهنگ‌ ایران‌ 1355ش‌ احمدبن‌ نصرالله‌ تتوی‌ و دیگران‌ تاریخ‌ الفی‌: تاریخ‌ ایران‌ و كشورهای‌ همسایه‌ در سال‌های‌ 850ـ984ه چاپ‌ علی‌ آل‌داود تهران‌ 1378ش‌ كلیم‌الله‌ توحدی‌ حركت‌ تاریخی‌ كرد به‌ خراسان‌ در دفاع‌ از استقلال‌ ایران‌ مشهد ج‌3 1366ش‌ عبدالله‌بن‌ لطف‌الله‌ حافظ‌ ابرو زبدة‌التواریخ‌ چاپ‌ كمال‌ حاج‌ سیدجوادی‌ تهران‌ 1380ش‌ حمدالله‌ مستوفی‌ تاریخ‌ گزیده‌ رشیدالدین‌ فضل‌الله‌ حسن‌ روملو احسن‌ التواریخ‌ چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ ج‌11 تهران‌ 1349ش‌ محمدتقی‌بن‌ محمدعلی‌ سپهر ناسخ‌ التواریخ چاپ‌ جهانگیر قائم‌مقامی‌ تهران‌ 1337ش‌ احمدسعید سلیمان‌ تاریخ‌ الدول‌ الاسلامیة‌ و معجم‌ الاسرالحاكمة قاهره‌] 1972[محمدجعفربن‌ محمدحسین‌ طرب‌ نایینی‌ جامع‌ جعفری‌: تاریخ‌ یزد در دوران‌ نادری‌ زندی‌ و عصر سلطنت‌ فتحعلی‌شاه‌ چاپ‌ ایرج‌ افشار تهران‌ 1353ش‌ ابوبكر طهرانی‌ كتاب دیار بكریه چاپ‌ نجاتی‌ لوغال‌ و فاروق‌ سومر آنكارا 1962ـ1964 چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1356ش‌ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌ مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌ ج‌1 چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ تهران‌ 1353ش‌ ابوالفضل‌ قاسمی‌ خاوران‌: گوهر ناشناخته‌ ایران‌ مشتمل‌ بر تاریخ‌ و جغرافیا درگز و كلات‌] تهران‌ بی‌تا. [رنه‌ گروسه‌ امپراطوری‌ صحرانوردان‌ ترجمه‌ و تحشیه‌ عبدالحسین‌ میكده‌ تهران‌ 1353ش‌ ابوالحسن‌بن‌ محمدامین‌ گلستانه‌ مجمل‌التواریخ‌ چاپ‌ مدرس‌ رضوی‌ تهران‌ 1344ش‌ محمدهاشم‌بن‌ محمد مرعشی‌ زبور آل‌داود: شرح‌ ارتباط‌ سادات‌ مرعشی‌ با سلاطین‌ صفویه چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ تهران‌ 1379ش‌ محمدخلیل‌بن‌ داوود مرعشی‌ صفوی‌ مجمع‌ التواریخ‌ چاپ‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌ تهران‌ 1362ش‌ محمدكاظم‌ مروی‌ عالم‌آرای‌ نادری‌ چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی‌ تهران‌ 1364ش‌ محمدحسین‌ مستوفی‌ آمار ملی‌ و نظامی‌ ایران‌ در 1128 یا تفصیل‌ عساكر فیروزی‌ مآثر شاه‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌ چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ در فرهنگ‌ ایران‌ زمین‌ ج‌20 (1353ش‌) معین‌الدین‌ نطنزی‌ منتخب‌ التواریخ‌ معینی‌ چاپ‌ ژان‌ اوبن‌ تهران‌ 1336ش‌ میرزا سمیعا تذكرة‌ الملوك چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌ تهران‌ 1332ش‌ محمدیوسف‌ واله‌ اصفهانی‌ خلدبرین‌: تاریخ‌ تیموریان‌ و تركمانان‌ چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌ تهران‌ 1379ش‌ عبدالله‌بن‌ فضل‌الله‌ وصاف‌ الحضره‌ تاریخ‌ وصاف چاپ‌ سنگی‌ بمبئی‌ 1269 حسن‌بن‌ شهاب‌ یزدی‌ جامع‌التواریخ‌ حسنی‌: بخش‌ تیموریان‌ پس‌ از تیمور چاپ‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبائی‌ و ایرج‌ افشار كراچی‌ 1987 چارلز ادوارد ییت‌ خراسان‌ و سیستان‌ ترجمه‌ قدرت‌الله‌ روشنی‌ زعفرانلو و مهرداد رهبری‌ تهران‌ 1365ش‌

Mirza Samia، Tadhkirat al-Muluk: a manual of Safavid adminstration (Circa 1137/1725 )، translated and explained by V. Minorsky، Cambridge 1980.

/ علی‌ پورصفر قصابی‌نژاد /

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home