بیگلربیگی (بیکلاربیکی /بکلربک / بگلربک /بکلاری بک / بیلربی )
حاکم و فرمانده نظامی ایالات بزرگ و سرحدها و گاه فرمانده کل قوا. بیگلربیگی (بیگ بیگها) واژه ای ترکی است که گاه با امیرالامرا (امیرامیران / میرمیران ) و گاه با سردار امیر الوس (=قبیله ) نویان (=نوینی نوئین ) به گونه ای مترادف به کار رفته است ( رجوع کنید بهسطور بعد). برخی یکی از معانی بیگ را امیر دانسته و برخی دیگر برآن اند که واژة بیگ به کسی اطلاق می شده که قرار بوده در آینده امیر شود (رهربرن ص 28 نیز رجوع کنید به د. اسلام چاپ دوم ذیل «بیگ »). بر پایة شواهد موجود سابقة کاربرد این واژه به دورة سلطنت علاءالدین کیقباد اول (616ـ 634) از سلاجقة روم باز می گردد (ابن بی بی ص 115). این منصب بسیار مهم بود زیرا شواهد حاکی از اعطای آن به «سپهدار کبیر» است (آقسرائی ص 74). نخستین شواهد کاربرد بیگلربیگی در دورة ایلخانان (654ـ754) را در دوران سلطنت چند ماهة بایدوخان در 694 می توان یافت (وصاف حضره ص 284). اما این اصطلاح در جامع التواریخ و جهانگشای جوینی و حتی دستورالکاتب دیده نمی شود. با وجود این در کتابهای عمری و قلقشندی که از آثار دورة ممالیک مصر و شام (648ـ 922) هستند از این منصب به عنوان مهمترین امیر الوسهای چهارگانه یادشده است . بر پایة این منابع بیگلربیگی همان امیرالامرا و بالاترین منصب نظامی دورة ایلخانان مغول بوده و به استقلال امور لشکریان را تدبیر می کرده است (عمری ص 68 قلقشندی ج 4 ص 423ـ424 ج 7 ص 262ـ 302 304 ج 14 ص 149). به نوشتة قلقشندی (ج 4 ص 425 ج 7 ص 262) حقوق بیگلربیگی این دوران سیصدتومان معادل با سه میلیون دینار رایج بوده و گاهی از وی با عنوان امیرالوس یاد شده است . افزون بر این «نویان » نیز از القاب وی بوده است (وصاف حضره ص 284 470 614 عمری ص 69 قلقشندی ج 7 ص 263). به گفتة وصاف حضره (ص 284) «زمام مصالح مال و ملک و چریک در قبضة ارادة » بیگلربیگی بود. ازینرو شاید بتوان گفت که بیگلربیگی دورة سلاجقة روم و ایلخانان مغول معادل فرمانده کل قوا بوده است . اما چون بعدها این منصب همزمان به افراد متعددی اعطا شد بیگلربیگی دوره های بعد را نمی توان با فرمانده کل قوا یکی دانست . چنانکه تیمور (حک : 771ـ807) همزمان چهار بیگلربیگی و یک امیرالامرا که در واقع نایب سلطان به شمار می رفت برگزیده بود (تیمور گورکان ص 270 272 292). وی حتی از میان الوس برلاس چهارتن را به عنوان امیرالامرا انتخاب کرده بود (همان ص 308). بنابراین نظر بوداگف (ج 1 ص 264) که بیگلربیگی دورة تیمور را معادل فرمانده کل قوا پنداشته است درست نمی نماید.
در دوران صفویه این اصطلاح نخستین بار در فرمانی به سال 950 به کار رفته است (رهربرن ص 29). در این دوره بر پایة برخی تقسیم بندیها بیگلربیگی در میان «امرای سرحد» یا «امرای غیردولتخانه » مقام دوم را داشت (میرزا سمیعا ص 4 انصاری مستوفی الممالک ص 70). در عین حال در برخی منابع از امکان دادن منصب بیگلربیگی به «امرای دولتخانه » نیز سخن به میان آمده است (علی نقی نصیری ص 12 15). ظاهرا تعداد بیگلربیگیان به وسعت قلمرو و سرحدها بستگی داشته و در دوره های مختلف تغییر می کرده است چنانکه بر پایة تحقیقات رهربرن (ص 50) در دورة شاه عباس دوم (1052ـ 1077) 37 تن بیگلربیگی وجود داشت . این رقم در اواخر سلطنت شاه حسین صفوی (1105ـ1135) به سیزده تن کاهش یافت (انصاری مستوفی الممالک ص 74ـ75 میرزا سمیعا ص 5). افزون بر این بیگلربیگیهای نواحی مختلف کشور از نظر اهمیت متفاوت بودند. نگاهی به مواجب و القاب بیگلربیگیها و نیز تعداد تابینها (= افراد زیر فرمان ) این موضوع را تأیید می کند (میرزا سمیعا ص 72ـ86 علی نقی نصیری ص 73ـ77 79ـ82) اگرچه بعدها این مقام به غلامان نیز اعطا شد (رهربرن همانجا). معمولا قلمرو بیگلربیگیها محدود بود اما گاه چند ناحیه یا ولایت تحت حاکمیت یک بیگلربیگی قرار می گرفت (خواجگی اصفهانی ص 41 رهربرن ص 14ـ 15). بیگلربیگی اغلب از سوی حکومت مرکزی انتخاب می شد اما گاه این سمت موروثی بود (مینورسکی ص 78). بیگلربیگیها حق داشتند که حاکمان قلمرو خود را عزل و نصب کنند (رهربرن ص 3738) اما این موضوع به شرایط خاصی بستگی داشت مثلا شهرهایی که به عنوان تیول به صاحب منصبان درباری اعطا می شد دیگر زیر فرمان بیگلربیگی خاصی نبود (همان ص 10). گاهی نیز از اقتدار بیگلربیگیها کاسته می شد (همان ص 37) که احتمالا به سیاست گذاری شاه بستگی داشت . بیگلربیگیها سپاهیانی تحت امر خود داشتند و جنگها را فرماندهی می کردند (اسکندر منشی ج 1 ص 50 229 ج 2 ص 637 683 خواجگی اصفهانی ص 57 90 حسینی استرآبادی ص 205 206 227 وحید قزوینی ص 308 محمدابراهیم نصیری ص 128 217 228). شاید به همین دلیل باشد که گاهی اصطلاح «سرداری » به گونه ای مترادف با بیگلربیگی به کار رفته است (علی نقی نصیری ص 15) و ازینرو باید وی را بیشتر حاکمی نظامی تلقی کرد. افزون بر این در حکومت برخی از پادشاهان صفوی بیگلربیگیها وظیفة ایلچیگری را هم برعهده داشتند (اسکندرمنشی ج 1 ص 513). به نظر می رسد که گاهی بیگلربیگی در این دوره با امیرالامرا یکی باشد زیرا بارها لقب امیرالامرا بر بیگلربیگی اطلاق شده (رهربرن ص 34 علی نقی نصیری ص 71 73 75 77 80) و گاه از امیرالامراهای حاکم بر ولایاتی یاد شده است که زمانی بیگلربیگی داشتند (اسکندرمنشی ج 1 ص 49 324 451 462 574 ج 3 ص 942 حسینی استرآبادی ص 95 بدلیسی ص 82). با وجود این شواهد دقیقی حاکی از یکی بودن بیگلربیگی با امیرالامرا در دست نیست . سیوری (ص 79) از منصب بیگلربیگی در عهد صفوی سخن نگفته و تنها با اشاره به امیرالامرا بر آن است که این منصب در شرایط خاص شکل یافته و رفته رفته با جانشینی مناصب دیگر ضرورت وجود آن از میان رفته است . اما رهربرن با این نظر مخالف است (ص 34).
در دورة افشاریه نیز از بیگلربیگیان ولایات یاد شده که برخی از این ولایات همان ولایات عصر صفوی بوده ( رجوع کنید بهمروی ج 3 فهرست اصطلاحات دیوانی ذیل واژه ) و بیگلربیگی کم و بیش همان وظایف دورة صفویه را بر عهده داشته است . در دورة زندیه نیز بیگلربیگی وجود داشته است (غفاری کاشانی ص 565 629 یکصد و پنجاه سند تاریخی ... ص 104 106) اما گمان می رود که به دلیل محدودیت قلمرو این سلسله از تعداد آنان بسیار کاسته شده باشد. شواهدی بر وجود منصب بیگلربیگی در دورة قاجار نیز در دست است ( یکصد و پنجاه سند تاریخی ... ص 116 348 رجوع کنید به قائم مقام بخش 1 فهرست اصطلاحات و لغات اجتماعی و اداری ذیل واژه اعتمادالسلطنه ج 1 ص 392 423). براساس این شواهد گاه لقب «امیرالامراءالعظام » نیز در مورد آنان به کار رفته است (قائم مقام بخش 1 ص 177) هر چند گاهی این لقب به صاحبان مناصب دیگر هم اطلاق شده است (اعتمادالسلطنه ج 1 ص 343 345 349 و جاهای دیگر). به هر حال بیگلربیگی در این عصر اهمیت سابق را نداشته است .
اصطلاح بیگلربیگی در کتابهای عصر ممالیک مصر وشام نیز به کار رفته است اما این منصب را در مورد صاحب منصبان ایلخانان مغول به کار برده اند. برخی برآن اند که عنوان بیگلربیگی در مصر عصر ممالیک احتمالا به «اتابک العساکر» اطلاق می شده است ( د.اسلام چاپ دوم ذیل واژه ). همچنین این واژه در لغات کشوری اردو آمده است (رضوی ذیل «بیگلربیگ ») هرچند شواهدی از کاربرد آن در هند در دست نیست و تنها به امیرالامرا اشاره شده است (بختاورخان ج 2 فهرست اسماء رجال ذیل «امیرالامرا»).
بیگلربیگی در عثمانی نیز منصبی نظامی به شمار رفته و به قولی اساسا به فرمانده کل سپاه و بعدها به حاکم ایالتی اطلاق می شده است . ظاهرا این لقب در عثمانی نخستین بار در زمان مراد اول (761ـ792) به کار رفته است . تا 923 امپراتوری عثمانی از نظر اداری و نظامی به دو منطقة بیگلربیگی نشین آناطولی و روم ایلی تقسیم شده بود (ووسینیچ ص 27 رجوع کنید بهد.اسلام همانجا). با گسترش قلمرو امپراتوری عثمانی ایالتهای تازه ای پدید آمد چنانکه به گفتة ووسینیچ در سدة دهم نه بیگلربیگی نشین وجود داشت که هریک را یک استاندار منتخب سلطان اداره می کرد (ص 28). در اواخر قرن دهم شمار بیگلربیگی نشینها تقریبا به چهل رسید ( د. اسلام همانجا).
بیگلربیگی در آغاز از اختیارات وسیعی برخوردار بود چنانکه می توانست «تیمار * »ها (تیول اقطاع ) و «زعامت * »ها را اعطا کند و انتصاباتش بسیار معتبر بود اما پس از 937 از این اختیارات کاسته شد به طوری که بیگلربیگی تنها می توانست با «برات * » خویش تیمارهای کوچکتر («تذکره سز» = بدون جواز) را اعطا کند (همانجا). هامر ـ پورگشتال از بیگلربیگیان شهرهای مختلف نام برده است ( رجوع کنید به ج 5 فهرست اصطلاحات دیوانی ... ذیل واژه ). به گفتة وی (ج 2 ص 1325) در سلسله مراتب حکومتی عثمانیان وزرا و بیگلربیگیان رتبة نخست را داشتند اما در دوران سلیمان اول (926ـ974) مقرر شد که بیگلربیگیان روم ایلی و آناطولی در «دیوان » (مجلس بزرگان و ارکان دولت ) ـ مگر در موارد خاص ـ با وزرا شرکت نکنند (هامر ـ پورگشتال ج 2 ص 1080). اهمیت همة بیگلربیگیها یکسان نبود و به زمان فتح ایالت بستگی داشت . از دوران محمد دوم (855 ـ 886) به بعد بیگلربیگی بتدریج به منصبی افتخاری تبدیل شد و صاحبان این مقام به لحاظ اهمیت پس از وزیران قرار گرفتندچنانکه از سده های یازدهم و دوازدهم واژة بیگلربیگی بتدریج از رونق افتاد و عنوانهایی چون والی میرمیران و امیرالامرا جایگزین آن شد ( د. اسلام همانجا).
منابع : محمودبن محمد آقسرائی تاریخ سلاجقه یا مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار چاپ عثمان توران تهران 1362ش ابن بی بی اخبار سلاجقة روم چاپ محمد جواد مشکور تهران 1350ش اسکندر منشی تاریخ عالم آرای عباسی تهران 1350ش محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه المآثر و الا´ثار در چهل سال تاریخ ایران چاپ ایرج افشار ج 1 تهران 1363ش محمد رفیع انصاری مستوفی الممالک دستور الملوک چاپ محمدتقی دانش پژوه در مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال 16 ش 1 و 2 (آذر 1347) محمد بختاورخان مرآة العالم : تاریخ اورنگ زیب چاپ ساجده س . علوی لاهور1979 شرف الدین بن شمس الدین بدلیسی شرفنامه : تاریخ مفصل کردستان چاپ محمد عباسی چاپ افست تهران 1343 ش تیمورگورکان تزوکات تیموری تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی چاپ افست تهران 1342ش حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی تاریخ سلطانی : از شیخ صفی تا شاه صفی چاپ احسان اشراقی تهران 1366ش محمد معصوم خواجگی اصفهانی خلاصة السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی تهران 1368ش تصدق حسین رضوی لغات کشوری اردو کراچی 1989 کلاوس میشائل رهربرن نظام ایالات در دورة صفویه ترجمة کیکاوس جهانداری تهران 1357ش راجر سیوری ایران عصر صفوی ترجمة کامبیز عزیزی تهران 1366ش احمدبن یحیی عمری التعریف بالمصطلح الشریف چاپ محمد حسین شمس الدین بیروت 1408/ 1988 ابوالحسن غفاری کاشانی گلشن مراد چاپ غلامرضا طباطبائی مجد تهران 1369ش ابوالقاسم بن عیسی قائم مقام نامه های پراکندة قائم مقام فراهانی چاپ جهانگیر قائم مقامی تهران 1357ش احمدبن علی قلقشندی صبح الاعشی قاهره ] تاریخ مقدمه 1383/1963 [ محمد کاظم مروی عالم آرای نادری چاپ محمدامین ریاحی تهران 1364ش میرزا سمیعا تذکرة الملوک چاپ محمد دبیرسیاقی تهران 1368ش ولادیمیر فدروویچ مینورسکی سازمان اداری حکومت صفوی یا تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک ترجمة مسعود رجب نیا در میرزا سمیعا تذکرة الملوک تهران 1368 ش علی نقی نصیری القاب و مواجب دورة سلاطین صفویه چاپ یوسف رحیم لو مشهد 1372 ش محمدابراهیم بن زین العابدین نصیری دستور شهریاران : سالهای 1105 تا 1110 ه . ق پادشاهی شاه سلطان حسین صفوی چاپ محمد نادر نصیری مقدم تهران 1373ش محمدطاهربن حسین وحید قزوینی عباسنامه یا شرح زندگانی 22 ساله شاه عباس ثانی ( 1052ـ1073 ) چاپ ابراهیم دهگان اراک 1329ش عبدالله بن فضل الله وصاف حضره تاریخ وصاف چاپ سنگی بمبئی 1269 وین ووسینیچ تاریخ امپراتوری عثمانی ترجمة سهیل آذری تهران 1346 ش یوزف فون هامر ـ پورگشتال تاریخ امپراطوری عثمانی ترجمة میرزا زکی علی آبادی چاپ جمشید کیان فر تهران 1367ـ 1369ش یکصد و پنجاه سند تاریخی : از جلایریان تا پهلوی چاپ جهانگیر قائم مقامی تهران 1348 ش
Lazar Budagov، Sravnitelniy Slovar Turetsko-Tatarskikh narec §iy ، (in Cyrillic)، St. Petersburg 1869; EI 2 ، s.vv. "Beg or Bey" (by L. Bazin and H. Bowen)، "Beglerbegi" (by V. L. Mإnage).
/ نادیا برگ نیسی /
1 Comments:
please see this link
http://en.wikipedia.org/wiki/Azerbaijani_people
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home