Wednesday, February 20, 2008



پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي و آزربايجاني در ايران


مئهران باهارلي







حديث پارسي بر اسكناس، واترمارك فردوسي در چك

جاي گرفتن اخبار پول و اسكناس در تيتر اول اخبار اقتصادي كشورهاي جهان، امري طبيعي است. اما جاي گرفتن پول و اسكناس در تيتر اول اخبار مربوط به مساله ملي، امري شگفت و مختص ايران است:

الف- چندي پيش بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران اقدام به چاپ اسكناسي كرد كه بر آن حديثي در باره قابليتها و برتريتهاي خارق العاده قوم پارس نقش بسته بود. و با اين عمل خود اسكناس جمهوري اسلامي را به ورق پاره تبليغاتي حزبي نژادپرست و قوميتگرا تبديل نمود. اين اقدام تحريك كننده و فراافكنانه در كوتاه مدت به هدف خود مبني بر تعميق هر چه بيشتر شكاف موجود بين دو ملت ترك و فارس و جدا ساختن هر بيش از پيش تركان از دولت جمهوري اسلامي نائل شد. تركان و آزربايجانيان در اعتراضي خودجوش به فارسيگري فزاينده جمهوري اسلامي، به تحريم گسترده اين اسكناس پارسي زده دست زدند.

ب- مسئول اداره اسكناس و اوراق بهادار بانك ملی ایران، اعلام نموده است كه آرم بانك مركزی جمهوری اسلامی ایران بر چك هاي نظام بانكي كه به صورت "واتر مارك" در خمیره كاغذ آنها وجود دارد، در آینده نزديك به تصویری از "فردوسی" تغییر خواهد یافت. همانگونه كه همه مي دانيم فردوسيگري براي دولت جمهوري اسلامي و قوميتگرايان فارس، -جدا از ارج ادبي اين شاعر برجسته تاجيك- مترادف با فارسيگري و ناسيوناليسم فارسي؛ و براي ملت ترك، مترادف با نژادپرستي، زن ستيزي و دشمني با ترك و عرب است. با اين وصف اين اقدام جمهوري اسلامي، حاوي پيامي بسيار صريح براي ملت ترك و آزربايجانيان است.

ج- با به سرازيري افتادن ارزش پول دولت ايران، چند سالي است كه زمزمه حذف سه صفر از اسکناس ها و تغییر واحد پولي به یک واحد تازه به نام عربي "نور" و يا توركي "تومان" به گوش می رسد. برخي با انداختن صفرها، برخي با تغيير واحد پولي، برخي با نام تومان و يا نور مخالفت مي كنند.

آنچه كه امروز بر سكه‌ها و اسكناس‌ها و چكهاي دولت جمهوري اسلامي مي گذرد، نه به لحاظ زبان نوشته جات (فارسي)، نه به لحاظ واحدهاي پولي (حذف واحد تومان)، نه به لحاظ احاديت پارسيگرانه بر آنها و واترماركهاي فردوسي گرايانه در آنها، نشاني از تكثر ملي و زباني مردمان ايران، سنن تاريخي و ديرين ضرب سكه و چاپ اسكناس در اين كشور، ادامه كاربرد رسمي و دولتي زبان توركي در صدور و انتشار اسناد دولتي و رسمي و همچنين سنت استعمال واحدهاي پولي با نام توركي ندارد. برعكس، اخبار فوق نشان از تصميم راسخ سران جمهوري اسلامي به ادامه و تشديد فارسيگري و ترك ستيزي منسجم و نهادينه شده در تمام اركان دولت و اجتماع و كشاندن آن به عرصه سكه و اسكناس و چك حتي به بهاي فراافكني ملي و تعميق آن دارد.

ايدئولوژي تاريخ رسمي و پول دولتهاي تورك ايران

قوميتگرايان فارس به هنگام مطرح شدن موضوع حقوق ملل ساكن در ايران معاصر و ستم ملي دولتي اعمال شونده بر آنها، همواره مبحث را منحرف نموده به موضوعات تاريخي و باستاني مي پردازند. اما اينان به هنگام بررسي و انتقال داده هاي تاريخي نيز، گزينشي عمل كرده و بسياري را تحريف و يا حذف مي نمايند. يكي از عمده ترين اين داده هاي تاريخي تحريف و حذف شده توسط قوميتگرايان فارس، واقعيت كاربرد زبان توركي در يك هزار سال اخير به عنوان زباني رسمي و دولتي در ايران است. تاريخ رسمي و دولتي ايران و قوميتگرايان فارس با سرپوش گذاردن بر اين واقعيت تاريخي، سعي كرده اند كه مردمان و ملل ساكن در اين كشور را از آگاهي به تاريخ واقعي شان محروم نگاه دارند و در اين راه به طور نسبي موفق نيز شده اند. ناآگاهي بر حقايق تاريخي منحصر به توده هاي فارس زبان و حتي ترك نبوده، بسياري از نويسندگان، فرهنگيان و سياسيون ترك نيز از آن نصيب برده اند. چنانچه در نوشته هاي برخي از آنها، غالبا به جمله قالبي اقتباس شده از ادبيات قوميتگرايان فارس برخورد مي شود كه گويا در تاريخ ايران، زبان فارسي همواره زبان ادبي و دولتي، زبان توركي زبان سلاطين و ارتشها، و زبان عربي زبان ديني و علمي بوده است. اين ادعا تماما بي پايه و نادرست است.

به گواهي صدها و هزاران سند و مدرك تاريخي موجود، زبان توركي -در برخي دوره ها به همراه فارسي و اغلب بدون آن- همواره يكي از زبانهاي رسمي و نوشتاري دولتهاي توركي حاكم بر ايران امروزي و به عبارت ديگر زباني دولتي بوده است. از نمادهاي بارز و بسيار مهم "رسميت" نوشتاري و "دولتي بودن" زبان توركي، كاربرد آن در مكاتبات ديپلماتيك خارجي (به عنوان مثال نامه هاي تركي شاهان صفوي به پادشاهان كشورهاي اروپائي)، ثبت عهدنامه هاي بين دولتها به زبان تركي و استفاده از آن در صدور فرامين و اسناد رسمي دولتي و بويژه در چاپ پول (سكه و اسكناس) است. آشكار است كه هر زباني كه در مناسبات رسمي بين سران دولتها، صدور فرمانها، مكاتبات نهادهاي گوناگون دولتي، در عرصه ديپلماسي بين المللي و در صدور فرامين و اسناد و مدارك رسمي دولتي و در چاپ اسكناسها و ضرب سكه ها بكار رود، بي شك زباني رسمي و دولتي است. با اين وصف زبان توركي كه در تاريخ دولتهاي تورك حاكم بر اراضي ايران امروزي در همه عرصه هاي فوق بكار رفته، اقلا در يك هزار سال اخير در اين كشور زباني رسمي و دولتي بوده است.

زبان تركي بايد به اسكناسها بازگردد

به دنبال دست به دست گشتن حاكميت سياسي از تركان به فارسان بدست استعمار بريتانيا و توسط كودتاي پهلوي، نوعي انقطاع بين تاريخ قديم و جديد كشور و حافظه تاريخي مردمان ايران و بويژه ملت ترك رخ داده است. اين گسست تاريخي آثار مخرب خود را بر همه عرصه هاي حيات اجتماعي، فرهنگي و سياسي مردمان و دولت ايران گذارده است. پول و سياستهاي پولي دولت ايران نيز يكي از اين عرصه هاي آسيب ديده است. از نمادين ترين آثار تخريبي گسست ناميمون مذكور در سياستهاي پولي دولت ايران، پايان دادن به كاربرد زبان توركي در ضرب سكه و چاپ اسكناس توسط دولت، و منحصر شمردن اين امتياز براي زبان فارسي است. واقعيت اين است كه كاربرد انحصاري زبان فارسي در چاپ پول و اسكناس از ابداعات استعمار بريتانيا در ايران است. پيش از آن، زبان توركي به همراه ديگر زبانهاي عمده رايج در ايران (عربي، در مقاطعي از زمان فارسي،...) از طرف سلاطين و شاهان تورك در مناسبات و اسناد رسمي من جمله ضرب سكه و چاپ اسكناس بكار مي رفته است. اين سياست زباني كثرتگراي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر ايران، نشان از سعه صدر، تعهد به مداراي بين ملتها، حمايت بي طرفانه از زبان هاي ملل عمده ساكن در كشور، واقع بيني در مورد تكثر ملي مردمان تحت حاكميت خود و تقيدشان به اصل تمثيل برابر اين تكثر ملي در سطح دولتي ميباشد. و اينها همه آنچيزهايي است كه ايران و مردمان آن در سده گذشته و هم اكنون از آنها محروم اند.

انكار تنوع ملي يك كشور و سنن تاريخي يك دولت - مانند استعمال زبان تركي بر اسكناسها و سكه ها در ايران- نمي‌تواند و نبايد به سياست رسمي آن دولت تبديل شود. دولت ايران مي بايست پاسخگوي دليل عدم كاربرد زبان تركي بر اسكناسها، و ترك نمودن سنن هزار ساله دولتهاي حاكم بر اراضي ايران فعلي در چاپ سكه و اسكناس باشد. شعارهاي بي محتواي اخوت و برابري ملل مسلمان ساكن در ايران و مبارزه با استعمار و استكبار و تهاجم فرهنگي مي بايد عينيت يابند. آنچه خواست مردمان و ملل ساكن در ايران از بانك مرکزی و جمهوري اسلامي در امر سياست‌گذاري ضرب سكه و اسكناس است، توجه به سنن تاريخي موجود ضرب سكه و چاپ اسكناس در ايران، توجه به تكثر ملي و زباني مردم ايران و لزوم انعكاس اين تكثر ملي و زباني و سنن تاريخي در عرصه اسناد دولتي و در راس آنها كاربرد دوباره زبان توركي در ضرب سكه و چاپ اسكناس است. اين اقدام هم چنين از مهمترين نشانه هاي پاكسازي نظام به ارث مانده از استعمار خارجي و ذهنيت استعمار داخلي در ايران و تحقق اخوت و برابري ملل ساكن در آن خواهد بود. در اين رابطه حتي ايده تبديل واحد پول به "تومان" توركي كه واحد رسمي و داراي تاريخ در ايران و واحد غیررسمی پول کشور است نيز مي تواند مطرح شود. دولت جمهوري اسلامي ايران همچنين مي بايد از تبديل كردن اسكناسهاي اين كشور به ورق پاره هاي احزاب قوميتگراي افراطي و نژادپرست – با چاپ احاديث پارسيگرايانه بر اسكناسها و جاي دادن تصوير شخصيتهايي كه سمبل نژادپرستي فارسي اند مانند فردوسي در واترماركها- دست بردارد. اين اقدامات كه از احزاب حاشيه اي افراطي قابل انتظار است، در شان يك دولت نيست. به همه حال تا زمانيكه شاهد اسكناس هاي ايراني بدور از سمبلها و نوشته هائي با مضمون نژادپرستانه و آپارتايد ملي، كه در آنها زبانهاي عمده ملي رايج در ايران و بويژه تركي به تساوي حضور دارند نباشيم؛ به بيطرفي زباني و ملي دولت، تساوي و برابري واقعي مردمان و ملل ساكن در ايران، سهيم بودن آنها در قدرت و دولت و پايان يافتن حاكميت قوميتگرايي افراطي فارسي، نژادپرستي آريايي و ذهنيت استعماري انگليس در حاكميت و دولت ايران مي بايست بديده شك نگريست.

سكه ها، گواه دولتي بودن زبان تركي در ايران

سكه ها و اسكناسها فقط ارزش مبادلاتي و پولي نداشته بلكه از جنبه هاي اقتصادي، اجتماعي، سياسي، تاريخي، هنري، تزئيني، ملي، حكومتي، زبانشناسي، خط شناسي، ديني و مذهبي جامعه‌ اي كه در آن ضرب و چاپ مي‌شوند، نيز قابل تأمل و بررسي اند. سكه شناسي شاخه مهمي از باستانشناسي است كه توانسته است بزرگترين خدمت را براي روشن شدن تاريخ گذشته و ابهامات تاريخي، تمدن هاي دنياي قديم و ملل مختلف بنمايد. سكه هر دوره نشان دهنده عادات و آداب، خط و زبان، هنر، نقاشي، تزئين، نمايش پوشاك مردم و پادشاهان، مذهب و تمدن آن دوره است. تصوير شاهزادگان، پادشاهان و فرمانروايان، نوع كلاه، لباس، آرايش مو و ديگر تزئينات كمك بسياري به شناسايي عادات و آداب و رسوم ملل مي كند. مطالعه نقشهاي روي سكه ارتباط مستقيم با تاريخ هنر دارد. سكه به لحاظ اتقان تاريخي و به عنوان يك سند مهم مانند سنگ قبرهاي باستاني، با اسناد رسمي قابل مقايسه است، حتي به سبب آنكه از سوي دولت و مقامات رسمي صادر شده، خود عليحده سندي رسمي و دولتي بشمار مي آيد. بسياري از اطلاعات صحيح و دقيق روي سكه‌ها نه تنها بر بسياري از متون تاريخي، خاطرات و ديگر منابع تاريخي ترجيح دارد بلكه تنها منبع مربوط به يك دولت و ملت به شمار مي‌آيد.

سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني نيز به عنوان اسناد و يادگارهاي ملي داراي اهميت فوق العاده اي براي تاريخ تورك بوده، حاوي اطلاعات قطعي و غيرقابل انكار در عرصه تبيين مولفه هاي هويت ملي خلق ترك و آزربايجان، سنت دولتمداري توركي و آزربايجاني و بويژه تاريخ رسميت و دولتي بودن زبان توركي در ايرانند. علي رغم اين، تاكنون عبارات و نوشته هاي توركي بكار رفته بر سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي به طور مستقل و جامع بررسي نشده و اهميت كاربرد زبان توركي در سكه ها و اسكناسها، بررسي مقايسه اي نوشتجات توركي و مسائل حقوقي مربوطه در دول توركي حاكم بر ايران تدقيق نگرديده اند. اين امر بسيار مهم در تاريخشناسي رسمي و دولتي فارسي بلكل ناديده گرفته شده است. در اين نوشته به نيت پر كردن اين خلا، نگاهي گذارا به كاربرد زبان توركي در پولها و نامهاي توركي پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي و آزربايجاني در بستر رسميت و دولتي بودن زبان توركي انداخته شده است.

در لزوم رايج كردن دوباره نامهاي توركي پولها و واحدهاي پولي تورك

رايج كردن دوباره نامهاي توركي پولها و واحدهاي پولي تاريخ تورك و آزربايجان، از موثرترين روشهاي مبارزه با انقطاع تاريخي در پيوستگي هويت ملي خلق ترك؛ زنده نگاهداشتن خاطره سنت دولتمداري آن؛ همچنين غني تر نمودن زبان نوشتاري و محاوره اي تركي معاصر در ايران و آزربايجان مي باشد. كاربرد واحدهاي پولي تورك با نامهائي مانند "تنگه"، "سوم" و "تييين"، همچنين باعث نزديكتر و محكمتر شدن پيوند هويتي و زباني تركان ايران با ملل تورك معاصر مي گردد. در اين استقامت پيشنهاد مي شود:

١ - از كاربرد كلمات فارسي و غيرتركي براي ناميدن پول و واحدهاي پول (پول، اسكناس، سكه، ....) خودداري شود.
٢ – به جاي كلمات فارسي، كلمات تركي موجود مانند آقچاAqça (پول)، يارماقYarmaq (سكه)، چاوÇav (اسكناس)، بيچه كBiçək (چك)، تانقاTanqa (حواله، برات)، قامدوQamdu (كارت اعتباري)، تومنTümən (بزرگترين واحد پول)، سومSom (واحد پولي متوسط) و تييينTiyin (كوچكترين واحد پول) به طور گسترده اي استعمال شوند.
٣- از كاربرد نام پولهاي تورك كه در زبان معاصر تركي داراي معاني ديگري اند، مانند گٶن، پاخير، ياستيق، باجاقلي، باش آچيق و ... به عنوان نام پول و واحد پولي خود داري شود.

عبارات تركي بر سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي

نوشته هاي توركي بسيار پيشتر از آنكه نخستين كلمات فارسي بر پولها ظاهر شوند، بر پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي بكار رفته اند. كاربرد زبان فارسي بر سكه ها در اراضي ايران امروزي، پديده اي نسبتا جديد بوده و مربوط به قرن شانزده در عصر صفويان و حمله اشرف افغان به فارسستان آنهم در فرم شعر است. پيشتر از آن زبان فارسي هرگز بر سكه ها بكار نرفته بود، در حاليكه زبانهاي توركي، عربي، مونقولي و چينيو خطوط مربوطه در ضرب سكه هاي دولت هاي توركي حاكم بر ايران بكار مي رفتند.

قريب به تمام دولتهاي توركي حاكم بر آزربايجان و ايران امروزي، زبان، كلمات، عبارات و نوشته هاي توركي را در پولها (سكه ها، اسكناسها)، دامقاهاDamqa (مهرها)، طغراها، توقيعات، يارليقهاYarlıq (فرمانها)، نامه ها و ديگر اسناد رسمي دولت خويش بكار برده اند. خطوط بكار برده شده در ثبت اين نوشتجات توركي، يك و يا تعدادي از خطوط زبان توركي مانند عربي و اويغوري، چيني حتي رونيك گٶك تورك بوده است. به عبارت ديگر دولت‌هاي تورك و آزربايجاني حاكم بر ايران امروزي، هويت ملي توركي خود را دست كم با اصرار بر نقش و نقر نوشتجات توركي و كاربرد خطوط و سمبلهاي توركي بر روي سكه‌ها و اسكناسهايشان نشان مي ‌داده اند. اين امر، ادامه سنت نقر نوشته جات و سمبلهاي توركي بر سكه ها، از سوي دولتهاي توركي باستان است. چنانچه بر روي سكه برنزي خاقان گٶك تورك غربي (اون اوخها) (٥٧٦ ميلادي) داتو (تاردو) نوشته اي به معني "تركها، خاقان ترك" و بر روي ديگر آن علامت كماني ديده مي شود. (قلمروخاقانات گٶك تورك به مركزيت دره اورخون، در قرون شش تا هشت ميلادي از كره تا درياي خزر و درياچه بايكال گسترده بود).

مونقولها، ايلخانيان (هولاكوييها)، جلايريان (ايلكانيها)، چوپانيان، اينجوييان (آل مظفر)، تيموريان (گوركانها و ميرانشاهها)، قاراقويونلوها (بهارلوها)، آغ قويونلوها (بايندريان)، صفويان (قزلباشها)، افشاريه و قاجاريان از دولتهاي توركي و آزربايجاني هستند كه اقدام به ضرب سكه به زبان توركي نموده اند. زبان تمام اين خاندانها و سلاله ها به جز گوركانيان، تركي آزربايجاني بوده است. در اين ميان جمهوري (حكومت ملي) آزربايجان تاسيس شده در سالهاي جنگ جهاني دوم، نخستين دولت توركي و آزربايجاني در ايران و آزربايجان جنوبي است كه اسكناسهاي ملي و ديگر اسناد دولتي خود را، منحصرا به زبان تركي چاپ و نشر داده است.

نوشته هاي توركي بر سكه ها و اسكناسهاي دولتهاي توركي-آزربايجاني حاكم بر ايران فعلي را مي توان در چهار گروه زير دسته بندي كرد:

١- حروف با الفباي گٶك ترك: دولتهاي تورك و آزربايجاني حاكم بر ايران، در نقر نوشتجات توركي بر سكه هايشان، از خطوط توركي مانند عربي و اويغوري استفاده نموده اند. اما كاربرد خطوط توركي باستاني بر اين سكه ها نيز ديده شده است. يكي از جالبترين نمونه هاي كاربرد خط توركي باستاني، مربوط به دوره دولت توركي آزربايجاني آغ قويونلو و يا بايينديرهاست. آغ قويونلوها و يا بايندريه مانند ديگر دول توركي، داراي يك علامت رسمي (دامغا - تمغا) بودند كه بر خلاف قاراقويونلوها آنرا تقريبا روي تمام سكه هايشان مي توان ديد. حتي از آغ قويونلوها سكه اي بجا مانده كه نقش آن صرفا علامت تمغاي مذكور بوده و بدون هر گونه نوشته اي است. اين علامت ماخوذ از حرف “با” در الفباي گٶك تورك به حالت افقي است كه در ضمن هجاي اول كلمه باييندير (نام ايل موسس و حاكم آغ قويونلوها) مي باشد. علامت بدين صورت است:




٢- نامها، القاب و عناوين توركي: بر سكه و اسكناسهاي دول توركي و آزربايجاني، عمموما نامها٬ القاب و عناوين سلاطين به زبان توركي (خانXan ٬ خاقانXaqan ، قاآنQaan ، باهاديرBahadır -بهادر٬ ايلخانİlxan ٬ اولوقUluq -الغ، به يگBəyg -بيگ...) و يا مونقولي (“قورخان-گورگان- كورگه ن- كوره كه ن”، “ايرمئچين نورچيİrmeçin Nurçi “ لقب گيخاتو به معني جواهر گرانبها بر چاوها و يا اسكناسهاي وي) و به يكي از خطوط توركي اويغوري، عربي (كوفي، نستعليق،...) و حتي چيني و تبتي نگاشته شده است.

٣- عبارات توركي: كاربرد عبارات توركي بر پولها اصلي رايج و قاعده اي دولتي بوده است. به عنوان نمونه دور تا دور نخستين اسكناسها ويا چاوهاي تورك عباراتي به خط توركي ختائي و يا اويغوري درج شده است. اما مهمتر از آن، عبارت نمادين سؤزوموزSözümüz (سوزيموز، سوزيميز، سيوزمز به معني امر ما، فرمان ما، دستور ما) ويا بعضا سؤزوم (سوزوم، سزم به معني امر من، فرمان من، دستور من) است كه بسيار پيشتر و بعدتر از چاوها تا دوره افشاري، و در مقياسي بسيار گسترده تر بر اسناد رسمي و دولتي بكار مي رفته است. اين عبارت، معادل اصطلاح مونقولي Üge Manu كه بر سكه‌هاي برخي از سلاطين مونقول و نيز تورك (تيمور لنگ) نقر مي شد است، و علاوه بر يارليقها (فرامين)، بر بسياري از يارماقها (سكه ها)ي دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي ايران امروزي نيز ضرب شده است. از جمله: “سوزوموز” در بعضي سكه هاي كوركانيان؛ “سوزيموز” در سكه امير تيمور (١٣٦٩-١٤٠٤): “سلطان الاعظم غياث الدين امير تيمور كوركان خلد الله ملكه، سوزيموز”؛ “سوزوم” در سكه هاي الغ بيك گوركان كه پدربزرگ خود امير تيمور را ستايش مي‌كرد و طرفدار سرسخت سنت‌هاي توركي-موغولي بود (١٤٤٧- ١٤٤٩)، “الغ بيك كوركان بن امير تيمور كوركان، سزوموز، ضرب.....”، "امير تيمور كورگان هيممتيدين، اولوغ بگ كورگان، سٶزومƏmir Timur Kürgən himmətidin, Uluğ Bəg Kürgən, Sözüm" (با عنايت معنوي امير تيمور گوركان، فرمان ما اولوغ‌ بيگ گوركان) (تيمورTimur, Dəmir به معني آهن؛ اولوقUluq, Uluğ به معني اعظم و كبير؛ قورخان-گورگان- كورگه ن-Kürgən به معني رهبر جنگي و لقبي مشخص كننده نسب فاميلي و وابستگي قومي شاهزادگان – در تركي معاصر كوره كه ن Kürəkən داماد- است. لقب كوره كن را تيمور و برخي از جانشينان او كه به پيروي از وي، خود را از دودمانِ چنگيزخان مي‌دانستند بكار مي‌بردند)؛ “سيوزوميز” در سكه هاي حسن علي قراقويونلو٬ اوزون حسن آغ قويونلو٬ يعقوب ابن اوزون حسن آغ قويونلو٬ رستم بيك بن مقصود بن اوزون حسن آغ قويونلو٬ شاه صفي صفوي٬ عباس ثاني صفوي و ....

٤- جملات توركي: در بعضي از پولهاي دولتهاي توركي و آزربايجان حاكم بر اراضي فعلي ايران كاربرد جملات كامل توركي ديده مي شود. مثلا بر سكه هاي سلسله هاي موغولي تورك، عباراتي توركي مانند “قوتلوق بولسونQutluq Bolsun “ (به تركي امروزي “قوتلو اولسونQutlu Olsun “=مبارك باد) چاپ شده است. بر سكه هاي چنگيزخان عبارت تركي “قاآن العاديل، چنگيز خان′ينگ يارليغيQaan əl-adil, Çəngiz Xan’ıñ Yarlığı “ (حكم شاهنشاه عادل، چنگيز شاه) ديده ميشود. نمونه ديگر گٶن (اسكناس چرمي) نادرشاه افشار است كه بر آن جمله كوتاه توركي “پوست شتر، حكم نادر، دئمه گؤتورDemə Götür “ نوشته شده بود.

٥- نام واحدهاي توركي پول: در تاريخ دولتهاي توركي و آزربايجاني حاكم بر اراضي فعلي ايران، نام بسياري از واحدهاي پولي هم در زبان مردم و هم به طور رسمي داراي منشا توركي بوده كه بسياري از آنها بر پولها نيز نقش بسته اند. مهمترين و نمادينترين نمونه از اين دسته نامهاي رسمي واحدهاي پولي به زبان توركي، واحد پول “تومنTümən “ است كه از دوره مونقولها بر پولها نقش بسته و تا قرن اخير در اسكناسهاي قاجاري و پس از آن تا امروز بكار رفته است. همچنين نام بسياري از پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي آزربايجاني در فولكلور و امثال و حكم تركي تا به امروز حفظ شده است (“ايكي قيرانİki qıran “، “بئش قوروشBeş quruş “، “اون شاهيOn şahı “، “يوز آلتينYüz altın “، “آغ آقچاAğ aqça “، “قاراپولQara pul “...)

همانگونه كه در زير ديده خواهد شد، تعدادي از نامهاي واحدهاي پولي بكار رفته در زبان فارسي منشا توركي دارند. اما بقيه نامهاي واحدهاي پولي رايج در اين زبان نيز فارسي نيستند، به عنوان نمونه "ريال" (اسپانيائي، از رئگاليس لاتين)، "پول" (اوپولوس Obolos يوناني)، "اسكناس" (روسي، از Assignat فرانسوي)، "درهم" (دراخما Drachma يوناني)، "دينار" (دئنارييوس Dēnārius لاتيني)، "فلس" (عربي، از اوپولوس Obolos يوناني)، "ساتير" (سغدي)، "قران" (عربي)،... در واقع نام هيچ واحد پولي در تاريخ حاكميت دول تورك و آزربايجاني بر سرزميني كه امروز ايران ناميده مي شود -به جز موارد استثنائي چون شاهي و يكي دو نام ديگر- فارسي نبوده است. همچنين، اكثريت مطلق نامهاي واحدهاي پولي در زبان فارسي -چه توركي و چه غير توركي-مانند تاريخ خود آنها، به علت نبود سنت دولتمداري در ميان قوم فارس، در رابطه با دول توركي حاكم بر آنها در هزار و چند سد سال اخير، بويژه در ارتباط با نام سلاطين و پادشاهان تورك و آزربايجاني (عباسي، ناصري، نادري، اشرفي، غازي، ربعي، ...) و در نتيجه بخشي از تاريخ پول دولتهاي توركي و آزربايجاني مي باشند.

پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي و آزربايجاني در ايران

توركان نخست معاملات و پرداختهاي خود را به صورت جنس به جنس و يا “پایاپای” انجام میدادند. سپس به ترتيب پولهاي “كاغذي” و “چرمي” و پس از آن ضرب “سکه” پیش آمد تا اینکه اولین پول کاغذی به نام “چاو” در قرن هفتم-هشتم نهم ميلادي در چین چاپ و نشر گردید. در دوره دولتهاي توركي پس از اسلام واحدهاي پولي نامهايي با ريشه توركي – مونقولي- آلتائي (تومان، ‌آقچه، تنگه،...)، هندي (مهر،...) و اروپايي (منات، ريال، ليره،...) داشته اند. در زير به برخي از نام پولها و واحدهاي پولي دولتهاي توركي آزربايجاني حاكم بر ايران كه داراي منشا توركي اند اشاره مي شود:

معاملات پاياپاي:

پاياپاي Payapay تركيبي تركي (پايPay+اa+پايpay) به معني دانگ در مقابل دانگ، سهم براي سهم است. در معاملات پاياپاي، در مقابل مال و يا خدمت، مال پرداخت مي شود. اين مال در ميان تركان باستان عمدتا محصولات كشاورزي كه در عصر خود مهم و باارزش بوده اند، مانند تاريقTarıq ، اۆرÜr (اۆيۆرÜyür ، اوگورÜgür ، يوگورYügür ) و كپه زKəpəz بوده است. اين مالها همچنين براي پرداخت حق كرايه زمين براي كشت بكار مي رفته اند.

اورÜr : اور، اويورÜyür ، اوگورÜgür و يا يوگورYügür به معني داري. از همين ريشه است يوگورگه نYügürgən (گياهي با دانه هاي سرخ مانند داري).

تاريقTaqrıq : تاريق به معني كشت، گياه، دانه گندم و جو بوده است. از همين ريشه است تاريقچيTarıqçı ، تاريقلاقTarıqlaq ، تارلاTarla ، تاريقليقTarıqlıq ، تاريلماقTarılmaq ، تاريماقTarımaq ، تاريمسينماقTarımsınmaq ، تارينماقTarınmaq ، تاريرقيTarırqı ، تاريتقيTarıtqı ، تاريتقانTarıtqan ، تاريتيقليقTarıtıqlıq ، تاريتيقليTarıtıqlı ، تاريتيقساقTarıtıqsaq ، تاريمTarım . (معني ديگر تاريم، شاخه رودي است كه به درياچه و يا شنزار ميريزد. نام منطقه تاريم-طارم در آزربايجان جنوبي از اين كلمه و يا تاريم به معني كشت گرفته شده است).

كپه زKəpəz : در ديوان لغات ترك دسته اي از كلمات به شكل كپه ز-كبه ز Kəpəz-Kəbəz به معني پنبه، كبه زلي Kəbəzliبه معني پنبه دار و كبه زليكKəbəzlik به معني پنبه زار احتمالا همريشه با گبه-كپه ذكر شده است (پنبه-پانبيق نيز كلمه اي توركي است). كلمه كرباس فارسي از كبه ره-كپه ز توركي گرفته شده است.

نام پولهاي پارچه اي تورك:

در ميان تركان باستان پولهاي پارچه اي مانند بزBez ، قوآنپوQuanpu و قامدوQamdu وجود داشته است.

بئز Bez (بٶزBöz ): پارچه ويا نوعي پارچه زبر، پارچه اي پنبه اي كه بيشتر براي مبادلات ارضي، غيرمنقولات و خريد و فروش برده بكار مي رفته است. بر روي پولهاي پارچه اي بئز، علاوه بر واحد و ارزش آنها، عباراتي مانند .... كيدينينته يوريرkidinintə yorir (در ... منطقه معتبر است) و شوولوق تامقاليقŞuul Tamqalıq (مهر شده و داراي دامغا) نقش مي بست. كلمه توركي بئز ماخوذ از فرم آلتائي برBər –پارPar (قبل از تقسيم اين زبانها به مغولي و توركي و تونگوزي ...) است كه در توركي عمومي به بئزBez تبديل شده است. (برخي منابع كلمه بئز تركي را ريشه گرفته از ويسسوVisso يوناني دانسته اند). فرمهاي گوناگون بئز در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: بئزBez (تركي تركيه، آزربايجاني، گاگاووزي، تركمني، قاراچاي، كوميق، تاتاري)، بٶزBöz (توركي ميانه، قبچاقي قديم، قازاق، قيرقيز، نوقاي، قاراقالپاق)، مئزMez (ازبك، اويغور)، مٶزMöz (قاراچاي، بالكار)، پٶسPös (آلتائي جنوبي، تئلئوت)، بٶسBös (تووين)، بوزBüz (تاتاري قازان)، پيرPir (چوواشي). معادل همريشه اين كلمه در زبان مونقولي بٶسBös است. بئز همريشه با كلمه توركي ديگر پارPar –بئرBer (ريشه كلمه پاره و پارچه در زبان فارسي) است.

قوآنپوQuanpu, Quanpo (قونپوQunpu, Qunpo ، قانپوQanpu, Qanpo ): قوانپو مانند بئز جنس پارچه اي بود كه توركان از آن به جاي پول و براي پرداخت وجوه استفاده مي كردند. اين كلمه از ريشه چيني كووون-پووKuoun pou و يا كواپووKwa pou به معني “پارچه در فرمت رسمي”، “پارچه مطابق آئين نام”، “مالي كه براي داد و ستد بكار مي رود” است. قوآنپو نيز مانند بئز در خريد و فروش اراضي، برده، قرض گرفتن، كرايه زمين، وصيتها و داد و ستد... بكار رفته است.

قامدو Qamdu (قمدوQəmdu ): اشياء و امانت كه به جاي پول بكار ميرفت. توركان اويغور پارچه‌ هايى‌ از كرباس‌ به‌ نام‌ قمدو داشتند كه‌ با آن‌ به‌ جاي‌ نقدينه‌ معامله‌ مى‌كردند. نام اين پول پارچه اي منحصرا در ديوان لغات ترك ذكر و به معني هر آنچه كه پس از چاپ و ضرب به جاي پول بكار رود تعريف شده است: “قطعه اي از پارچه به طول چهار آرشين، به عرض يك وجب كه بر روي آن مهر خان اويغور زده شده و به عنوان پول در داد و ستدها بكار مي رود. اگر اين پارچه فرسوده شود در هر هفت سال يكبار بخيه دوزي مي شود، سپس شسته شده و دوباره بر آن مهر زده مي شود”. عده اي كلمه قامدو را محرف قوآنپو چيني دانسته اند. برخي نيز آنرا در ارتباط با واژه توركي قامو به معني همه و جميع شمرده اند. از همين ريشه دوم است كلمات زير در تركي مدرن: قامو اويوQamu oyu (افكار عمومي)، قامولاشديرماقQamulaşdırmaq (ملي كردن اموال)، قامو كسيميQamu Kəsimi (بخش دولتي). در تركي مدرن اختصاص كلمه قامدو به جاي كارت اعتباري (كردي كارت) پيشنهاد شده است.

قاداقQadaq : گفته شده است كه ايلخانيان داراي پول پارچه اي به اسم قاداق بوده اند. قاداقQadaq –قاتاقQataq (قاتيقQatıq ) در زبان توركي به معني سخت و محكم، ميخ، ارمغان و هديه بكار رفته است. در تركي مدرن فرم قاتيQatı به معني سخت و محكم است.

نام پولهاي چرمي تورك:

تركان قديم تا قرن دوازدهم ميلادي همچون بسياري از اقوام آوراسيا و اروپای شرقی، از پوست سمور و سنجاب و ديگر حيوانات به عنوان پول و واحد پول استفاده مي كرده اند. “آلاتاق”، “تييين”، “گٶن”، “بلگه” نمونه اي از نامهاي اين دسته پولهاي چرمي توركي اند:

آلاتاقAlataq : نوعي پول چرمي بكار برده شده در ميان بولقارهاي ايديل از توركان باستاني.

تييين Tiyin (Tiin, Tyin, Tijn, Tyiyn, Tiyn, Tien): نوعي پول چرمي از پوست سمور كه توركان باستاني و بولقارهاي ايديل در معاملات و پرداخت وجوه بكار مي برده اند. در گذشته نزديك اين كلمه توركي به معاني سكه خرد، كمترين واحد پول معادل كوپئك روسي و پئني انگليسي و يك صدم تنگه بكار رفته است. امروز تييين از واحدهاي پولي جمهوريهاي تورك قزاقستان، تاتارستان، ازبكستان و قيرقيزستان مي باشد. فرم قديمي آن تئگينگ Tegiñ و يا تئكين Tekin به معني سمور و يا پوست سمور است (كلمه سمورSamur خود كلمه اي توركي مي باشد كه وارد زبان فارسي شده است).

گٶنGön ، گۆنو (Kun, Kuni, Günü): واحد پولي چرمي قديم توركي، ساخته شده از خز حيوانات. اين كلمه اصلا به معني پوست حيوان، پوست دباغت، چرم و ... بوده، به معني نشانه هم بكار رفته است. در قرون اخير نادرشاه موسس دولت توركي-آزربايجاني افشار اقدام به چاپ پول گٶن با عبارتي تركي بر آن كرده است. بر اسكناس چرمي وي عبارت “پوست شتر، حكم نادر، دئمه گؤتور Demə Götür” نوشته شده بود.

بيلگه Bilge: از واحدهاي پولي توركان بولغار باستان از جنس خز سمور، اصلا به معني علامت، آرم، سند، مدرك، نشان. فرم معاصر اين كلمه بلگهBəlgə (بلBəl + گهgə ) است كه صرفا به معني سند و مدرك بكار مي رود. از همين ريشه اند (Bélyeg) در مجاري؛ (Belgü) در تركي اويغوري به معني مهر؛ بيله و Bileu (بيلياو Biljau) در توركي باستان به معني نامه ارجحيت دار، پروانه (در تجارت، تارخانليق،...). در تركي معاصر كلمات بلگهBəlgə و بلگيتBəlgit (سند، مدرك، مترادف دايانجDayanc )، بلگه له مكBəlgələmək (مستند كردن)، بلگه سه لBəlgəsəl (مستند)،... از فرم معاصر اين كلمه حاصل شده اند. احتمالا كلمات “برگه” و “برگ” در زبان فارسي نيز از همين كلمه توركي مشتق شده اند.

نام فلزات بكار برده شده به عنوان پول و واحد پول توركي

پولهاي معدني عمده توركان باستان عبارت اند از آلتين، گوموش، پاخير و چويون. نام واحدهاي اين پولهاي فلزي ياستوق، ساتير، پاخير،.... است.

آلتينAltın (آلتون، التون): كلمه اي توركي به معني طلا، طلاي سرخ، زر. آلتين در گذشته از جمله در دوره مونقول به عنوان واحد پول، سكه طلا، ارزشمندترين واحد پول، به تنهائي و يا در تركيباتي مانند آلتين ياستيق بكار رفته است. آلتين معمولا در مواردي كه پرداخت مبلغي تحت شروط خاصي قرار دارد مانند جريمه و جزا، پرداخت قروض، فروش اراضي و يا فروش و يا آزاد كردن برده ها بكار ميرفت. كلمه آلتين در تركيبات زير استعمال شده است: آقچا-آلتينAqça Altın (درهم و دينار)، يوز آلتينYüz Altın (صد دينار، ده شاهي)، يئني آلتينYeni Altın (سكه اي طلائي ضرب شده در دوره سلطان عثماني موصطافاي دوم). آلتين-گوموشAltın- Gümüş (در توركي قديم به معني ثروت و دارائي)، آلتين ياستيق Altın Yastıq (شمش طلا). تلفظ اين كلمه در توركي چوواشي ايلتان Iltan است. اما در توركي ياكوت كلمه آلتان به معني مس و گوموش به معني طلا مي باشد. اين كلمه توركي به شكل آلتان وارد زبان مونقولي شده است. خاندان چنگيز را آلتان اوروقAltan Uruq (خاندان زرين) مي ناميده اند. آلتون در متون فارسي نيز بكار رفته است. اين كلمه به عنوان نام نوعي پول، وارد زبان روسي نيز شده است. (عده اي آلتين روسي را مشتق از آلتيAltı تاتاري به معني شش دانسته اند. زيرا يك آلتين روسي، معادل شش دنگاDenga بود).

گوموشGümüş (كوموش): كلمه اي توركي به معني نقره. به عنوان واحد پولي و سكه نقره نيز بكار رفته است. در ميان توركان باستان، عرصه كاربرد پول گوموش وسيعتر از آلتين بوده و شامل خريد و فروش اموال نيز مي شده است. واحدهاي پول گوموش؛ ساتير، يارماق و ... بوده اند. در تركي قديم تركيب آلتين-گوموش به معني ثروت و دارائي است. كلمه گوموش در توركي چوواشي به شكل كئمئل Kěměl تلفظ مي شود. در توركي ياكوت، گوموش به معني طلاست.

پاخير Paxır (باقير): هم نوعي پول و هم واحد پول كه براي مبالغ كم بكار مي رفته است. اين كلمه توركي اصلا به معناي مس و زنگ مس است. در گذشته به شكل باقير به عنوان واحدي براي پول گوموش، سكه مسي و پول چيني (ديوان لغات ترك) معادل يك چييئنÇiyen چيني، و يك دهم لييانگ چيني بكار رفته است. در زمان امپراتور عثماني سلطان ‎سلیمان دوم يكي از اجزاي آقچة عثمانی سكه اي مسي به نام “مانقرMañar “ (مانقیرMañır, Mangır ) و معادل يك چهارم آقچا بود كه تلفظ قديمي باقير و يا پاخير امروزي است (از انواع آن جيريت مانقيرCirit mangır ). فرم اوليه اين كلمهBaqar است. به توركي چوواشي به شكل Pǎxǎr تلفظ ميشود.

جوجن-جوگن-زوزن Djogen: در ميان توركان باستان بولغار يك واحد پولي بنام جوگن به به معني دسته اي از پولهاي گٶن (خز و...) وهمچنين مهر سربي وجود داشته است. فرمهاي گوناگون اين كلمه توركي عبارتند از چودان (تركي معاصر: آهن سخت و آبديده)، چودين، چويين (آهن ناپخته)، چوزين، چوذين (چدن، در ديوان لغات تورك چوذين آشيج: ظرف چدني)، چۆيون–چئوين-چينقو (در لهجه هاي معاصر: ظروف فلزي، لعابي)، چٶزين، چووون، چويون، چوزون (در توركي باستان به معني مس و مس كهنه). اين كلمه كه در ديوان لغات ترك به اشكال چوغين Çoğın، چودين Çodın، چوجوق Çocukنيز ضبط شده به زبان فارسي (چدن) و روسي (چوقون) وارد شده است. همچنين در زبان چيني كلمه اي احتمالا مربوط به شكل چييئنÇiyen و به معني سكه مسي وجود دارد. از طرف ديگر ساسانيان به سكه‌ هاي نقره جوجن يا زوزن مي‌گفتند. احتمال داده مي شود كه آنها اين كلمه را از توركان باستان و مشخصا گٶگ توركها اخذ كرده باشند. همانطور كه معلوم است ساسانيان پس از تماس و آشنا شدن با مدنيت توركان گٶك تورك و بويژه پس از جلوس هرمزد تركزاد بر تخت پادشاهي ساساني، برخي از مسائل مربوط به دولتمداري و از جمله ضرب سكه را از آنها اقتباس نموده اند. به عنوان نمونه ساسانيان با الهام از سكه هاي گٶگ تورك، شروع به ضرب هلال و ستاره در سكه هاي خود- كه هرگز قبل از آن دوره در سكه هاي ساساني ديده نشده بود- كرده اند.

پول كاغذي تورك:

چاو Çav (چوÇu, Ço ) : نوعي پول كاغذي توركي-مونقولي-چيني، نام نخستين و مهمترين پولهاي كاغذي و اسكناسهاي دولتهاي تورك حاكم بر اراضي ايران امروزي، پول كاغذي يا چرمي در دوره دولت توركي- موغولي ايلخانان. كلمه چاو ماخوذ از ريشه چيني چااوÇau, Çaw, Ç’ao مي باشد. گسترده ترين كاربرد چاو در ميان تجار تورك اويغوري مشاهده مي شود. سيستم پول كاغذي چاو به همراه توركان اويغور در حيات تجاري دولتهاي توركي-مونقولي تسهيلات فراواني ايجاد كرده باعث شكوفائي آن شده است. تجار تورك اويغور در بين المللي شدن پول كاغذي و رواج آن در سطح جهاني نيز نقش اساسي داشته اند. پول كاغذي تنها در قرون ١٨ وارد اروپا شده است.

از ١٤٠ تا ٨٠ سال قبل از ميلاد در دوره سلسله هان، پول قره در چين به جريان گذاشته شد. اما به علت سكه هاي تقلبي، دولت ناگزير از جمع آوري آنها شد و در مقابل، تكه هاي چرمي كه در حقيقت ابتدائي ترين اسكناس و مادر پول امروزي است، به جريان گذاشته شد. ولي پول واقعي كاغذي در چين نخستين بار در قرن هفتم ميلادي در دوره خاندان تانگ (٩٠٦-٦١٨) با نام في-چييئن (اوچان آقچا-پول پرنده) و نخستين چاو در ميان توركان به شكل پولهاي كاغذي كه بر آنها مهر امپراتور زده شده بود، در عهد مٶنگهMönge (١٢٥٩-١٢٥١) در قاراقوروم بكار رفته است. رواج چاو در دوره خاندان مونقولي يوآن در چين مخصوصا در عهد قوبيلاي خان برادر هوله گوخان به اوج خود رسيد. قوبيلاي خانQubilay Xan (١٢٩٥-١٢٦٠) نخستين امپراتور مونقول است كه براي شكوفا و آسانتر نمودن تجارت در چين، اقدام به رايج ساختن چاو و يا پول كاغذي كرد. او همه پولهاي كاغذي پيش از خود را ابطال و واحدهاي جديد پولي خاص دوره خود را رايج ساخت. وي اقدام به چاپ سه نوع چاو اصلي و تعدادي چاو كم اهميت تر ديگر كرد. در اين دوره واحد چاو، ياستيق بوده كه معادل ٢٢٧٤ گرم مي باشد. چاو در دوره حاكميت توركان موغول ايلخاني (مونقولهاي تورك شده) بر اراضي فعلي ايران وارد اين سرزمين شد و نخستين بار در سال ١٢٩٤ در عهد گيخاتو پادشاه دولت توركي- موغولي ايلخاني با تاسيس چاوخانه اي در تبريز، پايتخت آزربايجان به چاپ رسيد: “توركي عزالدين محمد بن مظفر بن عميد كه در چين زندگي كرده از چاپ و انتشار اسكناس توسط قاآن چين اطلاع داشت٬ به صدرالدين احمد خالدي ‌زنجاني، ملقب به صدر جهان وزير گيخاتو راهنمائي نمود كه همانند كشور چين عمل كنند. اين پيشنهاد مورد توجه قرار گرفت. دستگاهي براي تهيه “چاوÇav “ تهيه شد و اداره “چاوخانه” براي اولين بار در تبريز پايتخت آزربايجان به كار افتاد و مبادرت به چاپ اسكناس نمود. با اين كه مجازات اشخاصي كه از قبول چاو خوداري مي كردند، بسيار سخت بود، اما مردم از اين اسكناس جديد استقبالي به عمل نياودند. در ضمن، مقرر شده بود كه اگر اين اسكناسها مندرس شوند، مردم با ده درصد تنزيل قيمت مي توانند آنها را با چاو نو مبادله كنند. در نتيجه هيچ كس حاضر نبود چاوي را كه كمي رو به گهنگي مي رفت، بپذيرد. از طرفي نيز قيمت ها در اثر انتشار پيش از حد چاو به طور سرسام آوري سير صعودي مي پيمود، لذا مردم شورش كردند و پيشنهاد دهنده اين طرح را در مسجد تبريز كشتند. در نتيجه با صدور فرماني اسكناسها كه چاو مبارك نام داشتند منسوخ اعلام شدند و به ناچار پول هاي كاغذي از طرف دولت از جريان خارج شد و در معاملات همان پول نقره و طلا رايج شد”. پس از چند ماه، گيخاتو، اين سلطان نوآور ترور شد. در عهد ايلخاني واحد پول چاو ترجمه واحد پول توركي “ياستيق” (به زبان فارسي بالش) بوده است.




چاو ايلخاني كه در ماه ذي القعده سال ٦٩٣ اول بار چاو در تبريز منتشر گرديد پول كاغذي چند زبانه و به شكل مربع مستطيل بود. طرح اين پول، تقريبا كپي چاو چيني بود كه به آن كلمه شهادتين اضافه شده بود. در حاشيه آن عباراتي به چيني، در قسمت فوقاني آن از دو طرف كلمه شهادت به خط و زبان عربي و در زير كلمه شهادت، عبارت مونقولي ايرمئچين نورچيİrmeçin Nurçi لقب مونقولي گيخاتو به معني جواهر گرانبها و بر پايين آن نام رسام نوشته شده بود. در وسط چاو دايره اي وجود داشت كه در ميان آن مبلغ اسكناس از نيم درهم تا ده دينار با رقم نگاشته شده بود. دور تا دور چاو به خط و زبان توركي ختائي (اويغوري) عبارتي مشابه با آنچه معمولا بر پایزه ها بكار مي رفت درج شده بود. در زير اين دايره عبارتي بدين مضمون نقش شده بود: "پادشاه جهان در تاريخ سنه ٦٩٣ (١٢٩٤) اين چاو مبارك را روانه گردانيد. تغيير و تبديل كننده را با زن و فرزند به ياسا رسانيده و مال او را در جهت ديوان بردارند".

بيجه كBiçək (Bijak): ته چك، فاكتور فروش، نام نوعي اوراق بهادار مهر و امضا شده در دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار در ميانه قرن نوزده ميلادي كه پيش از چاپ اسكناس از طرف تجارتخانه هاي معتبر صادر مي شد و نقش اسكناس را بين بازرگانان و تجار بازي مي كرد. اين كلمه توركي همريشه با بيچيكBiçik در تركي قديم به معني سند و حرف (الفبا) است. عده اي بيچيكBiçik را تلفظ مونقولي كلمه بيتيكBitik توركي به معني سند، نوشته، كتاب، هر نوع دانش و فرهنگ، كاغذ دعا (ديوان) كه از مصدر بيتيمكBitimək به معني نوشتن و تاليف كردن است دانسته اند. در تركي محاوره اي از همين ريشه اند كلمات "پتهPətə "، "پيتيPiti " و "بيتيBiti " به معاني نوشته، كاغذ، گذرنامه، مدرك؛ بيتيك-پيتيكBitik Pitik : كاغذ دعا؛ پته-فتهPətə Fətə : ژتون؛ فته طلب: در قانون تجارت سند طلب، سفته؛ پيتيكچيPitikçi : دعا نويس، ميرزابنويس، سندنويس؛ .... كه به زبان فارسي نيز وارد شده است (در فارسي پته كسي را به آب انداختن = راز كسي را فاش كردن). در زبان مونقولي از همين ريشه واژه هاي بيچيگو (نوشتن)، بيچيكچي (منشي) و بيچيك-اون توشيمل (مامور دولتي ايلچي) يافت مي شوند (توشمالTuşmal به معني مامور، وارد زبان فارسي و ديگر زبانهاي ايراني شده است). در تركي ادبي مدرن بيچه كBiçək صرفا به معني چك، بيچيكBiçik صرفا به معني حرف الفبا و پيتيكPitik صرفا به معني كتاب بكار مي رود. بيچه ك همچنين به معني هر چيز ريز بكار رفته است كه احتمالا در اين معني از مصدر ديگر تركي يعني بيچمك به معني بريدن و قطع كردن مشتق شده است.

نام واحدهاي پولي دولتهاي تورك و آزربايجاني با منشا توركي

آقچا Aqça (آقچه، اقجه، آخچه، آغجا، اقچه، اخچه، اغچه): كلمه اي توركي به معني پول. در گذشته به معاني سفيده، سفيد، سفيدفام، پول، سکة نقره ‎ای، ثروت، نقدینه، پول سفيد، پول مسي، پول مسي خرد، هر نوع پول فلزي و مسکوک، زر يا سيم مسكوك، دانگ، سهم (يك روستا) و به مفهوم خاص نام سکة اي رایج در دولتهاي تركي ايران و امپراتوری عثمانی بكار رفته است. "آقشا" (Aqşa) نام پول ملي جمهوري خلق تووا از سال ١٩٢١ تا ١٩٤١ زمانيكه اين جمهوري به اتحاد جماهير شوروي پيوست، بود. آقچه در اشعار توركي مولوي بكار رفته است (بوگون سئوينيرسين منيم × وار دييه آقچام، آلتينيم). اين كلمه توركي وارد زبان فارسي نيز شده است (در گلستان سعدي آقچه هم در معني پولي است كه پدر به پسر مي دهد و هم در معناي شكوفه‌هاي درخت). مصریها آن را “اَقشاء” و در یمن “بَقْچَه” که مخفّف “براَقچه” ترکیبی از «بیر» (یک) و اقچه است می خوانند و اروپايیان از آن به صورت آسپر مأخوذ از آسپرون یاد می‎کنند.

آقچا-آغچا را مركب از آغي Ağı+جاca دانسته اند. آغي- آقيAqı به تركي به معني خزينه، ابریشم و دفينه است. از همين ريشه است “آقيليقAqılıq “ (خزانه داري، خزانه دولتي در دوره امپراتوريهاي توركان گٶك تورك، دولت اوغوزي يابغو و خزه ر-خزر)؛ “ايچگه ري (ايچه ري) آقيليقİçgəri Aqılıq “ (خزانه دربار)، “آقيجيAqıcı -آغیجی” (آغی+جی) (خزينه دار، خازن دیباج يا نگاه دارندة پارچه‎های ابریشمی- کاشغری). آغیجی مطلق گنجور و خزانه‎ دار بوده، و از شرایط آن آشنایی به علم حساب و هندسه و دفترداری و داشتن صفات امانت و تقوی بوده است. عده اي نيز كلمه تركي آقچا را مركب از آقAq (سفيد) + جاca (اك علامت نسبت یا تصغیر) و به معنی لغوی مایل به سفید یا سکه سفید (چنانچه به سكه طلا-آلتين در زبان تركي، به سبب رنگ آن قيزيلQızıl و ساريSarı نيز گفته مي شود)، و برخی آن را واژه ‎ای اصلا مونقولی می‎دانند. از همين ريشه است “آغ آقچاAğ Aqça “ (پول نقره)، “چيل آقچاÇil Aqça “ (سكه اي كه تازه ضرب شده و داراي عيار كامل است)، “چوروك آقچاÇürük Aqça “ (سكه فلزي با عيار پائين)، “ساغ آقچاSağ Aqça “ (سكه اي با عيار تام و خالص، بدون اختلاط)، “توتوق آقچاTutuq Aqça “ (موقوفات در عثماني، پولي كه در ماليه عثماني براي مصارف منظور، اما خرج نشده بود)، "آقچا خورجون Aqça Xurcun" (كيسه پول). آقچا امروز منحصرا در معني پول بكار ميرود. كلمات زير در تركي مدرن ناظر به همين معني اند: آقچالAqçal (مالي و پولي)، آقچاليAqçalı (مالي)، آقچالي ايشلرAqçalı İşlər (ماليه، امور مالي، فينانس)، آقچالي اينانجاAqçalı İnanca (تامينات نقدي، ضمانت نقدي)، آقچالي تكه لAqçalı Təkəl (انحصار مالي)، آقچالي ايلAqçalı İl (سال مالي)، بٶلونگه ن آقچاBölüngən Aqça (پول خرد). در مثلي تركي گفته ميشود: آغ آغچا قارا گون اوچوندورAğ Aqça qara gün uçündür . (آقچاي سفيد براي روز سياه است).

كلمه آقچا اولين بار بر سكه هاي چاپ شده در سال ٨٤١ ميلادي در آسيا ضرب شده است. آقچا در دوره دولتهاي توركي حاكم بر ايران از جمله سلجوقیان ایران، آزربايجان، روم و امیرنشینهای آسیای صغیر رایج بوده و در بیشتر این ایالات ضرب می ‎شده است. آقچا در دوره دولت توركي موغولان و در زمان ایلخانان نام سكه دينار و يا سكه نقره ‌اي، و در زمان كريم خان زند نام سكة نقره اي بوده است. عثمانیها نيز پس از آنكه واحد قیاسی درهم و دینار - معمول در دولتهاي قبل و معاصر آنها– را نپذیرفتند، خود به ضرب سکه اي نقره ‎ای كرده آنرا «آقچه» نامیدند و برای تشخیص آن از آقچه هاي دولتهاي ديگر تورك آن را «آقچة عثمانی» خواندند. سلطان عثماني هر ساله مبلغي را به عنوان “چيراق آغجاسي” به اردبيل به شيوخ صفوي مي فرستاد. آقچه عثماني كه براي نخستین بار در ١٣٢٩ در زمان حکومت اورخان در شهر بورسا ضرب شد، بعدها به «عثمانی» معروف گرديد و آن را «شاهی» نیز ‎ناميده اند. آقچه (سکه نقره) مهمترین سکة در سراسر قرون اولیه حکومت عثمانی و ارزش آن در آغاز يك سوم پارا بود. از سدة ١٥م به بعد كلمه آقچه به ‎طور عام به پول رایج اطلاق ‎شد. پس از اصلاحات پولی سلطان سلیمان دوم در ١٦٨٨، و با کمتر شدن ارزش آقچه استعمال آن ممنوع و به جای آقچه واحد قیاسی قروش (قوروش) انتخاب گردید.

يارماق Yarmaq (يارتماق، يرماق، يرمق): كلمه اي توركي به معني سكه. در گذشته علاوه بر سكه، به معاني مطلق پول، درهم، پول نقره، درهم خرد و دينار، پول خرد، سكه مسي نيز بكار رفته است. معادل يك لييانگ چين و يا ساتير. در ديوان لغات تورك يارماق به معني پول و مصدر يارماقلانماقYarmaqlanmaq به معني پولدار شدن آمده است. از همين ريشه است ياپ يارماقYap Yarmaq به معني سكه گرد و كامل. به احتمال زياد مشتق از ريشه ياريماق (ياروماق)Yarımaq به معني درخشيدن، جلا يافتن به اعتبار درخشش سكه هاي زر قديمي، همريشه با يارينYarın (فردا)، ياريقYarıq (ياروق، ياروغ- فروغ) (كلمه ياريق در نام خاقان تورك بركيارق- برك ياريقBərk Yarıq به معني «فروغ‌ نافذ»، يا «درخشش‌ نيرومند» بكار رفته است. معني نمودن نام اين خاقان ترك به شكل بٶركو ياريق به معني كلاه پاره، نادرست و عوامانه است)؛ و يا يارماقYarmaq به معني شكافتن، تقسيم كردن. كلاوزن آنرا از زبان تخاري (از كلمه يارم به معني مقياس) دانسته است. ظاهرا با كلمه تركي يارماقانYarmaqan (آرماغانArmağan كه به شكل ارمغان وارد زبان فارسي نيز شده) بي ارتباط است. در شعر فارسي زير هر دو كلمه يارماق و يارماغان توركي بكار رفته اند: هم خواسته به خنجر هم يافته به جور * از خصم خود تو يرمق و از من تو يرمغان/ رشيدي.

يارماق در تركي مدرن صرفا به معني سكه است. در ساخت كلمه يارماق فرم مصدري به عنوان اسم بكار رفته است. اين نوع كاربرد نادر در زبان توركي در نمونه هاي زير ديده مي شود: سوماقSumaq ، ايلمكİlmək (گره و يا ريشه در قاليبافي، از مصدر ايلمكİlmək به معني گره و پيچ زدن)، توخماقToxmaq (از مصدر توقوماقToqumaq به معني زدن، كوبيدن. مصدر توققوشماقToqquşmaq نيز از همين ريشه است. به شكل تخماق به زبان فارسي وارد شده است)، چاخماقÇaxmaq (به شكل چخماق وارد زبان فارسي شده است)، يئمكYemək (غذا) و .....

تومن Tümən (تومان، تمان، تمن، تومانه، طومان): كلمه اي توركي-آلتائي به معني ده هزار، واحد شمارش معادل ده هزار، واحد پول، واحد پولي بزرگ در دولتهاي توركي-آزربايجاني حاكم بر ايران امروز، ايالت و توده بزرگ انباشته شده، تعداد زياد، بيشمار، قصبه ای مشتمل بر صد ده، واحد نظامي مركب از ده هزار سرباز، قشونی متشکل از ده هزار سپاهی (از همينجا رتبه امیر تومان به معني فرمانده ده هزار، سرلشكر) است. تومان در اصل بر رقمهای کلان دلالت می کرده است. مصدر تومه نمكTümənmək در زبان تركي به معنای ثروتمند گشتن و زیاد شدن از همین کلمه مشتق شده است. تومن در شعر تركي قديم نيز به همين معني بكار برده شده است (اٶكوش اٶودو ايله، تومن مين ثنا × اوغان بير باياتا اونا يوخ فنا / عتبه الحقايقÖküş övdü ilə Tümən min səna/ Uğan bir bayata, ona yox fəna ترجمه: با سپاس بسيار، و هزاران هزار ثنا، به خداي قادري كه بر او فنائي نيست). کاربرد تومان در سنگ نوشته های ترکی حکایت از پیشینة کهن این واژه دارد. ریشة واژة تومان را مونقولی، تورکی و برخي نيز چيني دانسته اند. تومن زبان در تخاری کهن با ضبط تمان- تيمن و در تخاری متأخر به شکل تومانه در معنای ده هزار به کار رفته است. بعضی بر آن انند که این واژه از زبان چینی کهن یا پیش از چینی به زبان تخاری راه یافته است.

اين كلمه توركي به شكل تومان Tuman وارد زبان فارسي شده است. لفظ تومان نخستين بار در زمان سلاطين توركي-موغولي در پولهاي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي فعلي ايران درآمده است. نخستین شواهد کاربرد تومان در زبان فارسی نيز به متون تاریخی دورة مغول باز می گردد. در این دوره تومان معادل ده هزار دینار زر رایج بوده و گاه برای شمارش آقچه، مال، ياستيق (نوعي پول تركي، به فارسي بالش)، حقوق دیوانی و خراج ممالک به کار می رفته است. تومان به مرور زمان به واحد پولي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي تبديل شده است. پس از فرمان یکسان کردن اوزان و مقیاسها در دورة امپراتور تورك-موغول غازان خان، اصطلاح «تومان غازانی (قازان تومه نيQazan Tüməni )»، بعدها «تومان تبریزی (تبريز تومه نيTəbriz Tüməni )» و «تومان دیوانی (ديوان تومه نيDivan Tüməni )» و در دورة دولت توركي تیموری بویژه در خراسان و هرات «تومان کپکی (كبيك تومه نيKəbik Tüməni )» رواج يافت. در دوره های دولتهاي توركي آزربايجاني آق قویونلو، قاراقویونلو، صفویه و افشاریه و نيز دولت لك زندیه، علاوه بر تومان اصطلاح «تومان تبریزی» بار دیگر در فرمانهای حکومتی و محاورة عامه رايج شد. در اين دوره ها يك تومان واحد پولي و محاسباتي بزرگ و برابر با ده هزار دينار بود، اما نام پول خاصي نبود. در دوره تيموري، هر ١٥٠٠ تومان کپکی معادل ٩٠٠٠ تومان عراقی (عراق تومه نيİraq Tüməni )، در دوره آغ قويونلو معادك ٢٠ دوكات، در دورة صفویه یک تومان معادل پنجاه عباسی و در دورة افشاریه معادل بیست نادری بوده است.

نخستین بار در تاريخ دولتهاي تورك و آزربايجاني فتحعلی شاه قاجار به ضرب پول و سکه طلا با نام تومان اقدام كرده است. پیش از این تاریخ، مسکوکی به نام تومان وجود نداشت، بلکه اصطلاح تومان در محاسبات به عنوان واحد شمارش به کار می رفت. در دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار واژة تومان بر روی سکه های دورة ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه بكار رفته است. در اين دوره سكه طلاي يك توماني، نيم توماني (پنج قراني) و يك ربع تومان معمول بوده است. سکة هاي تومان متعلق به دورة ناصری و سکة هاي ده تومانی طلا همراه با تصویر مظفرالدین شاه به عنوان یادگاری در دست است. در آغاز دوره حاكميت دولت توركي آزربايجاني قاجار بين سالهاي ١٧٩٨ تا ١٨٢٥ ميلادي يك تومان معادل ٨ ريال، (هر ريال ١٢٥٠ دينار) و پس از ١٨٢٥ در اواخر دوره فتحعليشاه قاجار كه قران معرفي شد، يك تومان معادل ده قران و هر قران معادل ١٠٠٠ دينار شد.

پس از تاسيس دولت پهلوي، تومان همچنان واحد پول اين دولت بود، چنانچه در آغاز سکه ای یک تومانی با وزن پانزده نخود ضرب شد. اما در ٢٧ اسفند ١٣٠٧ شمسي در راستاي تركي ستيزي، پاكسازي ميراث اداري و ديواني باقيمانده از دولتهاي ترك و آزربايجاني و حذف نامهاي تركي، با تصویب قانون احاد در مجلس شورای ملی در نام سکه ها تغییراتی داده شد. واحد پول ایران تغییر یافت و به ریال تبدیل گردید. از آن پس واحد پول در اسناد رسمی و دولتی ریال معادل صد دینار است و همین واحد بر روی سکه ها و اسکناسها ثبت می شود. با اينهمه هنوز کلمه تركي تومان به قوت خود باقیست و به معنی ده ریال بکار برده میشود. در واقع در ايران امروز، تومان واحد غيررسمي پول بشمار رفته و در محاسبات غیررسمی کاربرد تومان بسيار رایجتر از ريال است. در دهه هاي اخير و پس از سير نزولي شديد ارزش پول ايران و تورم بالا، در تداول عامه و محاسبات لفظی بویژه در میان اهل کسب و کار امروزه به هر هزار تومان و گاه به هر یک میلیون تومان یک تومان اطلاق می شود.

تنگه Təngə (Danga, Dınqır, Tanka, Tenga, Te[ñ]ge, Tınqa, Tingə): كلمه اي توركي به معني واحد پول و وزن، نام سكه اي طلا در اراضي ايران كنوني به دوره دولتهاي توركي، مجموعه اي از واحدها، معادل روبل در روسيه، واحد پول در قزاقستان (دولت قزاقستان براي سمبل تنگهTenge ، حرف اول كلمه تنگري در الفباي توركي باستان را 〒برگزيده است)، ازبكستان (Tenga)، تركمنستان (Tenne) و تاجيكستان (Tanga). تنكه از مشهورترین سکه های نقره اي دوره تيموري بود که امیرتیمور آن را ضرب کرد. نام و واحد پول تنگه تا قرنها پس از تيموريان و به دوره دولتهاي توركي آزربايجاني جلايري٬ آغ قويونلو٬ قاراقويونلو٬ مظفري، شيروانشاهان و... در سراسر تركمنستان، شرق ايران (خراسان)، غرب ايران امروزي، قفقاز و آزربايجان رواج داشت. "تنخواه" در زبان فارسي و همچنين كلمه روسي براي پول يعني دئنگيДеньги, Den'gi, Denqa و نيز كلمه مونقولي تنخهTenxe, Tenkhe ماخوذ از تنگه توركي؛ و واحدهاي پولي تانكاهTankah در هند قديم (سانسكريت)، تانگكاTangka در تبت، تاكاTaka در بنگلادش از همين ريشه تنگهTenge توركي و يا از كلمه ديگر توركي تامقاTamqa –دامقاDamqa مشتق شده اند. ريشه تنگه، كلمه توركي تنگTəñ ، دنگDəñ ، تنTən ، دنDən - به معني مقياس، ترازو، نسبت، معادل، برابر، تا، همتا، لنگه، لنگ بار، هم ارز، موازنه و ...... است. عده اي آنرا مشتق از تنگسه چيني (Tengse, Teñse) به معني موازنه دانسته اند. از همين ريشه اند كلمات توركيTən (تن گلمكTən Gəlmək =معادل هم شدن، با هم برابري كردن: يار يارا تن گره ك، تن اولمازسا گئن گره ك)؛ دنكDənk (معادل، متناظر، واحد وزن قديمي معادل يك چهارم مثقال (٤٨٧٥ گرم)، اموال تجارتي كه با سيمهاي دايره اي فلزي بسته شده اند، ....)، مصدر تنگمك Təñmək، دنگهDəngə (تعادل، استقرار، موازنه)، دنكله مDənkləm (معادله)، دنليDənli (به اندازه، متناسب، بجا)، دنسيزDənsiz (نامتناسب، بيجا) و ... . در زبان توركي همچنين كلمه اي به شكل دينگ Ting, Dıng به معاني بسيار قوي و نيرومند، سالم، قدرت؛ خاك فشرده شده و غليظ و باكر و ... وجود دارد كه به نظر عده اي محتملا مربوط با تنگه فوق الذكر است. اين كلمه ريشه كلمه تنگه در زبان فارسي (در تنگه هرمز، بي ارتباط با تنگ فارسي) است. عده اي نيز كلمه توركي تنگه را از ريشه سانسكريت تانكا Tanğka Ťañkaĥ, Danake, به معني سكه مهر شده و يا دانيك فارسي به معني حبه و دانه و واحد وزن دانسته اند كه نادرست است. زيرا كلمه سانسكريت تانكا خود مشتق از تنگه و يا تامغاي توركي است. (كلمه تنيكهTənikə در زبان تركي به معني حلبي با تنگه بي ارتباط بوده و محتملا مترك كلمه تئنئكوس يوناني به معني ساج و حلبي است).

"دانك"-"دانگ Dañ, Tañ" كلمه توركي ديگري همريشه با تنگه مي باشد. نام واحد پول نقره اي مونقول، دينگDing ، همچنين دانگيDangi از همين ريشه توركي است. كلمه تايTay به معني لنگه كيسه هاي هموزني كه بر دو طرف حيوان باركش آويخته مي شود نيز مشتق از همين ريشه است (نون غنهÑñ در بعضي موارد به يYy تبديل مي شود. مانند كٶنگولKöñül –گٶيولGöyül ، تانگTañ – تايTay ). اين كلمه به شكل دانگ (شش دانگ) وارد زبان فارسي شده است. معرب آن دانق به كسر يا فتح نون است (يكى از اوزان، يك ششم درهم، يك ششم از هر چيز). در تركي معاصر كلمه دانقDanq –دنكDənk براي ارز (پول خارجي) پيشنهاد شده است. كلمه توركي “دانگ” و مشتقات آن در بسياري از نقاط آزربايجان (“دانگ” در نى‌ شهر همدان‌، “دانگى” در برخى‌ روستاهاي‌ ملاير، “دنگ” در برخى‌ روستاهاي‌ رزن‌ همدان، “دنگى” در رباط اسلك‌ اراك) و فارسستان (“دانگ”‌ در فرزيان‌ اليگودرز، گروندشت‌، خالصة بافت‌، فرنق‌ و نازي‌ خمين‌، عبدالله‌آباد و رحمت‌آباد رفسنجان؛ “دونگ” در حاجى‌آباد بندرعباس) به شكل معادل كلمه “بنه” بكار مي رود.

خود كلمه “بنه” (سازمان‌ روستايى‌ زراعت‌ جمعى‌ و اشتراكى) ‌و مشتقات آن (بُنك در سى‌سخت‌ ياسوج-قاشقاي يورد؛ “بُنكو” در دزفول‌، و فيروزآباد فارس-قاشقاي يورد)، و نيز كلمه “بنيچه” (نظامى‌ خاص‌ براي‌ اخذ ماليات‌ كلى‌ و دسته‌جمعى‌ يك‌ روستا و سهمية سرباز دهي آن كه‌ از عصر ايلخانيان‌ تا آخر دورة قاجاريه‌ در دستگاه‌ ديوانى‌ برقرار بوده‌) مشتق از كلمه ديگر توركي “بونچاقBonçaq ” (قباله ملک، اعم از اوراق و اسناد رسمي يا عادي دال بر مالكيت مالك ملك قبل از آخرين مدرك) مي باشند. (بنكو” در قاشقاي يورد جنوب ايران به‌ گروهى‌ از مردم‌ ايل‌ گفته‌ مى‌شود كه‌ در برخى‌ چيزها، مانند زمين‌ و مرتع‌ با هم‌ مشتركند و معمولاً خويشاوند يكديگر هم‌ هستند). همچنين در دوره عثماني مجموعه مكلف مالياتي به علاوه پسران متاهلش "بنناك Bennâk" ناميده مي شدند كه احتمالا با كلمه بنه مرتبط است.

بعضي ديگر از كلماتي كه در ايران و آزربايجان براي ناميدن “دانگ” و “بنه” بكار مي روند نيز تركي اند. از قبيل “بجوغ”‌ در كردستان‌؛ “بلوك” در اسدآباد بادخورة همدان‌- آزربايجان؛ “يازو” در شمال‌ خراسان- افشاريورد؛ “جوغ” در سنندج؛ “پشك”‌ در اقليد فارس- قاشقاي يورد‌؛ “پيكال”‌ در دره‌ گز- افشاريورد. ‌(”يازو” در افشار يورد در شمال‌ خراسان‌ يك‌ نظام‌ كهن‌ دسته‌ جمعى‌ در بهره‌برداري‌ از آب‌ و خاك‌ است‌ كه‌ شماري‌ كشاورز با سمتى‌ يكسان‌ و براساس‌ تقسيم‌ كار تحت‌ سرپرستى‌ و نظارت‌ يك‌ فرد باتجربه‌ در قلمرو روستا به‌ كشت‌ و زرع‌ مى‌پردازند).

سوم Som (So‘m, Soum, Sum): كلمه اي توركي به معاني واحد محاسباتي و پولي، سكه طلائي، نقره اي و يا مسي، طلاي خالص، واحد پول دولتهاي توركي ازبكستان، قيرقيزستان، قازاقستان و تاتارستان؛ معادل روبل در زبانهاي توركي قزاقي، قيرقيزي و اوزبكي در اتحاد جماهير شوروي. اين كلمه در توركي قديم و معاصر (قزاقي، قيرقيزي، اويغوري، اوزبكي، ....) اصلا به معني تام، كامل، بدون نقص، ناب، فاقد خلل، پر، تمام، خالص، توپر و بدون روكاري مي باشد. سوم Som به عنوان واحد پولي را از همين ريشه، و گروهي ديگر از ريشه سوم (Som) توركي چوواشي به معني مزد و پرداخت و يا از ريشه سان San توركي عمومي به معني عدد دانسته اند. از همين ريشه است كلمه و تركيبات سوموتSomut (سوم+وت) در تركي مدرن (عيني، مادي)، سومونSomun (كامل و تمام)، سون كيشيSom Kişi (انسان خوش قلب و بي عيب)، سوم گوموشSom Gümüş (نقره پر)، سوم آلتينSom Altın (طلاي پر، شمش و ناب، ديوان)، سوم ارSom Ər (انسان قوي و بي عيب)، سوموSomu (گندم جوانه زده،... احتمالا مرتبط با سومونSomun به معني نوعي نان تو پر، عده اي سومون به اين معني را يوناني دانسته اند)، زومارZomar ، ... عده اي نام قوم و تمدن باستاني پروتورك سومرSomər-Sümer را كه ٧٠٠٠ سال پيش در نواحي بين آزربايجان تا بين النهرين حكومت مي كرده اند را نيز از همين ريشه دانسته اند (سومSom +پسوند ارƏr به معني انسان و مردم).

كبيكي Kəbiki (كبكيKebeki ، كپكي): سكه نقره اي، دينار دوره دولت توركي تيموري، نخستين پول رسمي دولت جغتائي (خانات چاغاتاي) در دوره حاكم جغتائي سويورقاتميش. اين سكه توركي در ايران نيز (خراسان، استرآباد) ضرب شده است. نام سكه كبيكي از نام خان چاغاتاي كبك (كبيك) (١٣٢٥-١٣١٨) گرفته شده است. وي سيستم واحد وزن سكه ها را كه علاوه بر خانات چاغاتاي تاثير بسيار بزرگي بر ديگر دولتهاي توركي از جمله ايلخاني و آلتين اوردا نيز داشت ايجاد كرد. قبل از آن در قلمرو چاغاتاي، فقط سكه هاي ضرب شده در شهرهاي گوناگون و يا توسط حكام محلي وجود داشته اند. كبكKəbik و يا كابوكKabuk كلمه اي توركي به معني پوست (فرم معاصر آن Qabıq) مي باشد. اين كلمه از ريشه كپKəp –كپيKəpi به معني خشك شدن، منقرض و ناپديد شدن است. اين كلمه با كلمه مشابه ديگري به شكل كبيKəbi و يا كبه كKəbək در توركي قديم و ميانه كه معادل كيميKimi و گيبيGibi امروزي به معني مانند است بي ارتباط مي باشد. در دورة دولت توركي تیموری بویژه در خراسان و هرات «تومان کپکی (كبيك تومه نيKəbik Tüməni )» رواج يافت. هر ١٥٠٠ تومان کپکی معادل ٩٠٠٠ تومان عراقی (عراق تومه ني) بود. مقبوليت نام واحد پول روسي قپيك در جمهوريهاي تورك آسيانه ميانه و قفقاز، بخشي به سبب تشابه آن به واحد پو كبيكي توركي رايج در سده هاي پيشين است.

اوروقلوقUruqluq : اوروقلوقUruqluq و يا اوروقلوق آلتونUruqluq Altun به معني سكه طلائي و يا طلاي ضرب شده. تلفظ امروزي آن وورولو آلتينVurulu Altın است. (از مصدر اورماق-وورماق به معني زدن، ضرب كردن)

باجاقليBacaqlı (باجاقلو، باجقلو، بجاقلي، باجقلو): نام سكه اي طلائي در آزربايجان به دوره دولت توركي آزربايجاني آغ قويونلو، نامي كه به سكه هاي فلمنگ در زبان تركي داده شده است. باجاقلي به توركي به معني پادار، داراي پا و يا قد بلند است. نام سكه باجاقلي گويا الهام گرفته شده از سكه طلاي دوكاي جمهوريهاي ايتاليا٬ ونيز، ناپل و يا فلورانس است كه در روي آنها تصوير شخصي بلند قد ديده ميشود. این مسکوکات در میان مسکوکات طلای دول، به پاکی طلا معروف و ممتاز بوده اند. سكه باجاقلي كه معادل يك آلتين عثماني بود، در زمان پادشاهان دولت توركي آزربايجاني آق قويونلو كه با جمهوريهاي ايتاليا روابط بازرگاني و سياسي بسيار داشت از طريق عثماني به ايران ميآمده است. در آغاز دوره دولت توركي آزربايجاني قاجار، در قفقاز و آزربايجان نيز به سكه طلاي اشرفي باجاقلو يا باجقلو گفته مي شد. گفته شده كه كلمه باجاق تركي ماخوذ از باچا-باجاق-پاچا فارسي به معني پاي حيوانات (گوسفند،...) است. معادل پاچه فارسي در زبان تركي كلمه "بوتBut "است.

باسيقBasıq : كلمه اي توركي به معني ضرب شده، ماليات، مضروبه، نوعي سكه. تركيب باسيق ائويBasıq Evi به معني ضرابخانه است. در توركي قديم باسيBası ، در تاتاري به شكل باسBas ، پاسPas ، به معني قيمت و بها، (پاسليPaslı = باارزش)، در چوواشي پوسPus (معادل كوپئك، سكه).

ياستيق Yastıq (ياستوق Yastuq): به معني شمش و نوعي واحد پول، واحد پول سكه طلا و مقیاس زر و سیم در امپراتوري موغول و ايلخانيان. در آثار عهد دولت توركي-موغولي ایلخانان بارها از این واحد پولی یاد شده است. این پول مقیاس كه از طلا و نقره ضرب می شده بیشتر در بخش شرقی قلمرو حکومتی اين دولت توركي رایج بوده است. در منابع چيني به شكلİastoc نوشته شده است. ياستيق در زبان توركي اصلا به معني بالش بوده كه به مرور زمان معني شمش را نيز كسب كرده است (امروز به شمش در زبان تركي كولچهKülçə گفته مي شود). عده اي ادعا نموده اند كه وجه تسميه آن شباهت شمش به بالش است. (كلمه بالش مستعمل در متون فارسي به معني شمش، خود كلمه اي توركي و به معني درخشنده است). ياستيق به معنای مبلغ معینی پول نبوده بلکه به مبلغ معتنابهی پول اطلاق می شده است. ياستيق به معني واحد پول علاوه بر پولهاي فلزي در مورد پولهاي كاغذي نيز بكار رفته است. چنانچه ياستيق، واحد پول كاغذي چاو در دوره خاندان مونقولي يوآن در چين و معادل تينگTing چيني به معني شمش طلا و يا نقره بوده و تا قرن نهم رواج داشته است. در اندازه گيريها يك ياستيق برابر با ٥٠ ساتير و يك ساتير برابر با ١٠ پاخير بوده است. گفته مي شود هلاكو پس از تبديل خزينه خود به ياستيق، آنرا در قلعه اي در درياچه اورميه مخفي كرده است.

باليشBalış (بالينجBalınc ): كلمه بالش، باليشت، بيليشت كه در عهد موغولان و تاتاران در متون تاريخي فارسي به عنوان واحد پول و شمش بكار رفته است، صرفا ترجمه واحد پول توركي ياستيق فوق الذكر است (به حضرت او آمد و دويست بالش زر التماس كرد به ارتاغي/جهانگشاي جويني). كلمه بالش به معني واحد پولي مذكور در زبان فارسي خود وامواژه اي توركي و به معني درخشنده است (كلمه بالش، به معني آنچه هنگام خواب زير سر گذارند، كلمه اي فارسي است). در زبان تركي اين كلمه به شكل بالينجBalınc تلفظ مي شود. جستجو براي وجه تسميه اي ديگري براي كلمه بالش به معني واحد پول و شمش از جمله ريشه شناسي اش با كلمات يوناني و لاتيني بولوس و فوليس و ... نادرست است. از همين ريشه است كلمات توركي بالقيرماقBalqırmaq (درخشيدن)، بالقينBalqın (درخشنده، چشمگير)؛ بالقيرBalqır (آفتابي كه در حين باران، و يا فورا پس از آن بتابد)، و احتمالا كلمات پلنPələn (خوب)، بالانديBalandı (بزرگ جثه، محتشم)؛ باليBalı (باارزش، عالي، مقام عاليرتبه). عده اي نام واحد پولي باليش را ماخوذ از كلمه باليقBalıq توركي تاتاري به معني نوعي كفش و دمپائي دانسته و وجود سكه اي نقره اي در ميان تاتاران كه بر روي آن اين كفش تاتاري نقش بسته بود را مويد اين نظر مي دانند.

بنه كBənək : كلمه اي توركي. در ديوان لغات تورك به معاني سكه مسي، برجسته، حبه و دانه، ارمغان و هديه، قماش دستدوزي شده آمده است. از ديگر معاني آن نقطه، خال، خالدار، تك و توك، اينجا و آنجا و... ميباشد. از ريشه بنBən تركي به معني خال. فرمهاي گوناگون اين كلمه در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: منگMəñ (تركي عثماني قديم، تركمني، نوقاي، قاراقالپاق، قيرقيز، آلتائي، تئلئوت، شور،تارانچي، تووين، قپچاقي قديم )، مينگMiñ (تاتاري)، مٶنگMöñ (آلتائي). اين كلمه به زبان بلغاري (بنكا) و مونقولي (منگگه) نيز وارد شده است. كلاوزن آنرا از باناك فارسي (دانه هاي ريز، خال) دانسته كه نادرست است. عده اي ريشه واحد پول پنيPenny را از كلمه پنگ-بنه ك توركي دانسته اند.

آرپا Arpa (آرپَه): سكه مسي، واحد كوچك وزن معادل دانه فارسي و حبه عربي. واژه‎ای است تورکی اصلا به معني جو، دانه جو. از همين ريشه است آرپاليق (آرپا+ليق) به معني پول و يا پوشاك-خوراكي كه به جاي حقوق به خادمان دين (مفتي، قازسكر) داده مي شود. ريشه آرپاجيق، آرپاغان (جوي وحشي)، آربا (آلتائي، ئلئوت، ....)، آرما (توبا)، اورپا (چوواش). به زبانهاي مونقول (آربااي)، سويوت (آرباي)، زبانهاي بالكان. كلاوزن آنرا تخاري دانسته است.

آرپالیقArpalıq –باشماقليقBaşmaqlıq : آرپاليق یا آرپالق نوعی خاص از مقرری و درآمد نقدی یا جنسی در نظام اداری و مالی دولت عثمانی که به طرق و صور گوناگون نسبت به دوره‎های مختلف، به عنوان اضافه حقوق در هنگام اشتغال به خدمت، یا پس از بازنشستگی یا معزولیت و کناره‎گیری از کار، به عنوان حق بازنشستگی و برای تأمین زندگی به مأموران عالی‎رتبۀ اداری، مأموران شاغل در امور نظامی و علمای طراز اول که در سمَت قضائی و نظایر آن انجام وظیفه می‎کردند پرداخت می‎گردید. هدف از برقراری آرپالیق، گذشته از موارد مذکور، تأمین مخارج اضافی صاحبان آن بوده است. آرپالیق در آغاز به ارکان نظامی مانند يئنی‎چئری آغاسی، فرماندهان نظامی و ملتزمین رکاب همایون؛ سواره نظام و یا کسانی که همیشه نیروی سواره برای گسیل به خدمت شاه آماده داشتند و یا به آنانی که به هر ترتیب ناگزیر از نگهداری اسب بودند جهت تأمین هزینۀ تعلیف و نگاهداری اسبان تعلق می‎گرفت پرداخت می‎شد. بعدها شامل رجال علمی، مشتمل بر معلم پادشاه، شیخ‎الاسلام و قاضی عسکرها نیز گردید. از نیمۀ سدۀ ١٦ م به پاس نشان دادن شجاعت در جنگ یا فعالیت در تأمین صلح و آسایش، حفظ و مراقبت از نواحی سرحدی، کوشش در عمران و آبادی قلاع و نظایر آن به وزرا، امرا، بیگلربیگیها، دفترداران و نشانچیها اعطا ‎شد. نوعي از آرپاليق، باشماقليقBaşmaqlıq نام داشت. باشماقلق‌، يا پاشماقلق‌ (مركب‌ از «باشماق‌» به‌ معنى‌ كفش‌ و پسوند نسبت و اسم مصدرساز‌ «ليق‌»)، در تشكيلات‌ دربار عثمانى‌ مستمري‌ و حقوق‌ ويژة مادر سلطان‌، همسران‌، خواهران‌، دختران‌ و نزديكان‌ پادشاه‌ بود كه‌ براي‌ تهية لوازم‌ شخصى‌ مانند كفش‌، لباس‌ و ساير احتياجات‌ آنها از محل‌ درآمد املاك‌ خالصه‌ (خواص‌ همايون‌) پرداخت‌ مى‌شد. پادشاهان‌ عثمانى‌ در آغاز برقراري‌ اين‌ مستمري‌ يك‌ دهكده‌ از املاك‌ خالصه‌ را به‌ مالكيت‌ مادر سلطان‌ و ديگر كسانى‌ كه‌ مشمول‌ اين‌ مقرري‌ بودند، واگذار مى‌كردند و يا چند روستا را به‌ عنوان‌ تيول‌ به‌ «تيمار» و «زعامت‌» آنها مى‌دادند .از آنجا كه‌ شاهزاده‌ خانمها هيچ‌گونه‌ مقام‌ دولتى‌ و رسمى‌ نداشتند، اين‌ مستمري‌ مادام‌العمر به‌ آنها داده‌ مى‌شد. در برخى‌ از ادوار تاريخ‌ عثمانى‌ اين‌ مقرري‌ را به‌ كسانى‌ خارج‌ از خانوادة سلطنتى‌ نيز مى‌دادند. با شروع‌ عصر تنظيمات‌ و اصلاحات‌ اين‌ نوع‌ مستمريها لغو، و به‌ جاي‌ آنها حقوق‌ منظم‌ تعيين‌ گرديد و پس از اعلان مشروطیت استفاده از امتیاز آرپالیق ملغی و به جای آن حقوق بازنشستگی برقرار شد.

پاراPara : آقچا، نقد، پول، سكه، واحد پولي در دوره عثماني معادل يك چهلم يك قروش. احتمالا هر دو كلمه “پارا” و "بئز" از يك ريشه مشترك باستاني اورال آلتائيك مشتق شده اند. در تركيه امروز، پارا به معني اعم پول و در آزربايجان جنوبي معادل ٢٥.١ دينار است.

تگيرمهTəgirmə : كلمه تگيرمه به معني پول، محتملا با يكي از كلمات امروزي "ده يه ر Dəyər" به معني ارزش و قيمت و بها و يا "ده ييرمي Dəyirmi" به معني گرد و مدور همريشه است (كلمه ده ييرميDəyirmi در تركي آزربايجاني در اصل ده ييرمه است. ده ييرمي ماسا: ميزگرد). چنانچه در ديوان لغات تورك نيز Tegirme به معاني پول، نان، هر چيز گرد و مدور مانند سنگ آسياب؛ و تگير Tegir به معني ارزش و قيمت آمده است. كلمه نخست خود همريشه با "تكه ر- تگير-تگه ر-تكر-ته يه رTəkər " (چرخ و مدور)، "تيگيرمكTigirmək " (چرخيدن)، "ده ييرمه ن، دگيرمانDəyirmən "، "تكه رله كTəkərlək –ديغيرلاقDığırlaq " (ديغيلدووDığıldov )، "ديغيرلانماقDığırlanmaq " مي باشد. واحد پول موغولستان بنام توگريكTugrik -تٶگرٶكTögrök (Togrok, Togtik) نيز از همين ريشه و به معني گرد و مدور مي باشد.

قازي بكQazıbək (غازي بيگي، قازبه يي، قازبيگي، قازبيگي، قازبيي، غزبيگی، بيگ غاز، قازبکی، قاز، غاز، غازي): سكه اي مسي متداول در آزربايجان و ايران در قرون نهم و يازدهم ه. ق، كه به نام “غازي بك Qazı Bək”، يكي از اميران سلسله توركي آزربايجاني چوپانيان در آزربايجان زده شده بود و به همين جهت به آن “غازي بيگي” ميگفتند. در دوره دولت توركي آزربايجاني صفویان در كنار دینار عراق و تبریز، سکه هايی مسی با نام "قاز" یا "قازبکی" نیز ضرب می شده است. اين سکه كه ارزش کمی داشت تا آغاز دوره فتحعلي شاه قاجار كه سكه قران رايج گرديد كاربرد داشت. نيز از آنجائيكه غازي لقب محمدشاه قاجار بود، پول او "غاز" نام گرفته است. نام اين سكه به شكل قاز، غازی يا غاز به زبان فارسي وارد و در فرهنگ عامه فارسي در عباراتي مانند «يک غاز، چندرغاز، شندرغاز، چندر غاز، شندر قاز، چندرقاز» به عنوان چيز کم ارزش دوام، ناچيز و بی مقدار حفظ شده است.

كلمه قازي در زبان تركي، مترك غازي است. غازي كلمه اي عربي به معني كسي كه با دشمنان اسلام مي جنگند، كسي كه در راه مقدس به جنگ و غزا مي رود، مجاهد، رزمنده و ... است. در تاريخ نظامي تورك قازي به معني شخصي است كه از جنگ با پيروزي و ظفر باز ميگردد و همچنين عنواني افتخاري است كه از طرف دولت تورك به فرماندهان و يا شهرهائي كه با جانبازيهاي فراوان دشمنان را شكست داده اند اعطا مي شود (مانند قازي موصطفا كمال پاشا آتاتورك). لقب قازي در تاريخ توركان مسلمان همراه‌ با واژة آلپAlp (الب، لقب‌ و صفت‌ دلاوران‌ و قهرمانان‌ و شاهزادگان‌ تورك به‌ معنى‌ پهلوان‌، جنگاور، دلير و بهادر)‌ نيز به‌ كار برده‌ ‌شده است، چنانكه‌ والى‌ غوريان‌ در هرات‌، ملك‌ ناصرالدين‌ الب‌ غازي‌ نام‌ داشت‌ و اتابك‌ زنگى‌ ابن‌ آق‌ سنقر را نيز الب‌ غازي‌ مى‌خواندند. عده اي اين كلمه را با كلمه غازي، قازي در زبان پروتورك سومري به معني شكست دهنده، خرد كننده، و كشنده مرتبط دانسته اند. از طرف ديگر احتمالا اين كلمه با كلمات تركي معاصر "قازيQazı " به معني آدم باد در دماغ و "قازيلانماقQazılanmaq " به معني باد در دماغ داشتن و نفس كش خواستن مرتبط است.

باش(ي) آچيقBaş(ı) Açıq : نامي كه مردم به سكه‌هاي روسي و انگليسي كه تصوير تزار روسيه و جرج پنجم، پادشاه انگلستان روي آنها بود، داده بودند. باشي آچيق به معني "كله برهنه" است.

قاراپول :Qara Pul قره پول به معنی پول خرد. قارا-قره در زبان ترکی به معنای کثرت و فراوانی آمده است. در دوره دولت تركي آزربايجاني آغ قويونلو قاراپول كم ارزشترين واحد پول، معادل بيست ‌و پنج دينار يا نيم ‌شاهی و اشرفي پربهاترين آن بوده است. جنس قاراپول از برنز بوده است.

ياريم عابباسي:Yarım Abbası به معني نيم عباسي، معادل ده دينار

چند كلمه مربوط ديگر

ترTər : عرق بدن، مزد و اجرتي كه به كارگران داده مي شود. (عده اي از محقّقين مانند س. چوكه، كلمه "مزد" مصطلح در فارسي را از زبان پروتورك سومري دانسته اند). فرمهاي گوناگون اين كلمه در زبان و لهجه هاي توركي چنين است: ترTər (نوقاي، قزاق، قاراقالپاق، قيرقيز، اٶزبك، آلتائي، شور، آزربايجاني،...)، تيرTir (تاتاري، باشقير)، درDər (تركمني)، تارTar (چوواشي). از همين ريشه است ترچيTərçi (كارگري كه با عرق جبين كار مي كند). در زبان مونقولي نيز براي عرق بدن و اجرت يك كلمه واحد (كٶله سون) بكار مي رود.

تانقا، تانخا (تنخواه)Tanxa, Tanqa : در ميان اصطلاحات ديواني دول موغولي-توركي كلمه اي وجود دارد كه در متون فارسي به غلط و به شكل "تنخواه" ثبت شده است. برخي اين كلمه را كه به معني «پول گمرك و مهر مربوط به آن» مي باشد ماخوذ از كلمه تامقا-تمغاي تركي گرفته اند. اما به نظر مي رسد كه كلمه تنخواه محرف تنگهTəngə -تانگاTanqa توركي است. تانقا تلفظ توركي و تانخا تلفظ مونقولي اين كلمه است. به همه حال، نظر برخي از محققين فارس كه كلمه تنخاه را كلمه اي فارسي و مشتق از تن+خواه دانسته اند از اساس نادرست است. (مانند كلمه خرگهXərəgə توركي كه از ريشه باستاني كره گوKərəgü و به معني چادر استوانه اي و قبه دار مي باشد.. اما در فارسي به غلط آنرا به صورت خرگهXərgəh تلفظ و مركب از خرXər +گهGəh گمان كرده اند. كره گو تلفظ توركي و خره گه تلفظ مونقولي اين كلمه است).

اصطلاح تنخواه در نهادهای مالی دولتهاي توركي پیش از مغول، مغول، تیموری، آق قویونلو، قاراقویونلو، افشاریه و زندیه وجود داشته است. اصطلاح تنخواه در دورة هاي صفوی و قاجار کاربرد بسیار یافته و در غالب منابع این دوره به کار رفته است. در این دوره تنخواه در معنای برات، مواجب، مال نقد، بخشی از مواجب یا همة مواجب، حوالة سال به سال، حواله صادر کردن، برات یکساله، همه ساله، مبلغ، پرداخت سال به سال، مال، مواجب سال به سال، طلب مالی کارگزاران دولتی از حکومت،.... به کار رفته است. مصارف دیگر تنخواه هزینه های ضروری نهادهای اداری، پرداخت غرامتهای جنگی و پول یا مالی که حکومت برای هزینه های ضروری در اختیار سازمانهای اداری و کارگزاران حکومتی قرار می داد بود. امروزه تنخواه در دستگاه مالی کاربرد بسیار دارد و در زبان فارسي به معني اعتبار دولتی برای تأمین هزینه های جاری و فوری مؤسسات و مقامات دولتی، نیز حوالة مالی و پول نقد، سرمایة نقدی، مال و متاع و برات، اعتبار متحرک مساعده و پیش پرداخت معنا شده است. "تنخواه گردان" پولی است که در صندوق اداره یا مؤسسه ای گذارده می شود تا در مواقع ضروری و فوری به مصرف برسد.

تعبیر تنخواه در هند نیز متداول بوده و در فرهنگنامه های اردو حقوق ماهانه مشاهره وظیفه (حقوق ماهانه) و مواجب معنا شده است. در این فرهنگنامه ها همچنین به «دیوان تن» (مخفف دیوان تنخواه) اشاره شده است. تنخواه در فرهنگ اصطلاحات حقوقی و مالی هند در سدة بیستم به معنای برات و سند مالی، «تنخواه دار» کسی که حقوق ماهانه می گیرد، «تنخواه دهنده» به معنای وزیر و «تنخواه رقمی» به معنای سند مالی و برات به کار رفته است.

يارليقYarlıq (يرليغ، يارليغ): به معني "بويروقBuyruq " و معادل "فرمان حكومتي" فارسي و "امر" عربي، اعلام، سرانجام، حكم، قطعنامه و حكم پادشاهي است.

توغرا Tuğra (طُغراء، طوُرغاي، طوُرقا، توغراقTuğraq ، طغرا، توغراToğra, ، توغراي، تورا Tura). مهري كه بر فرمانهاي پادشاهان تورك زده ميشد و بدان رسميت ميداد، سمبل سلاطين تورك كه به جاي امضاي رسمي آنها بكار مي رفت، حكم رسمي، مُهر قوسي رسمي سلاطين تورك در بالاي فرمانهاي حكومتي، حلالي و قوسي، معوج، رويه تصويردار سكه هاي فلزي. به خط نستعليق نيز از بابت قوسدار بودنش طغرا گفته شده است. (يكي ديگر از معاني توغرا، پارچه اي است كه به يك سر آن گره زده شده و در بعضي از بازيها براي مجازات و تنبيه بازنده استفاده مي شود. در برخي از نقاط آزربايجان به نوعي از اين بازي توغرا ووردوTuğra Vurdu -به اشتباه دورنا ووردو- گفته مي شود). در تركيه اين كلمه به شكل توراTura تلفظ ميشود. از همين ريشه است كلمه توغراليTuğralı به معني رسمي، توغراليقTuğralıq به معني رسميت و توغراسيزTuğrasız به معني غيررسمي در تركي مدرن.

تمبر- كلمه‌ تمبر یك كلمه‌ فرانسوی با ریشه‌ لاتینی به معنی زنگ و طنین صوت است. ادعا شده كه تمبر از كلمه‌ توركي-مونغولی «تمغا» به معنی مهر گرفته شده است: "زمانی كه مونقولها و توركان موغول‌ از طریق ایران ارتباطشان با اروپا برقرار می‌شود، تعدادی از كلمات توركي-موغولی و از جمله تمغا كه عبارت بود از مهری كه بر نامه می‌زدند یا با آن پشت اسبان را داغ نشان می‌گذاشتند به زبان فرانسوی رفت اما چون كه در فرانسوی «غ» وجود ندارد، به جای آن «ر» گذاشتند. بدينسان كلمه‌ تمبر ايجاد و مورد استفاده قرار گرفت و از طریق این زبان به سایر زبان‌ها رفت". (نظريه توركي بودن كلمه تمبر، مقبوليت نيافته است).

دامغا (تُمغا، تمغا، تومغا، طمغا، طمغه، تامقا، تامغا، تمغه، تمقا و دامغه): واژه ای تورکی ـ مونقولی به معنای داغ مهر و نشان، مهرهاي شاهانة قديمي، مهري كه فرمانها را لازم الاجرا می کرد، گونه ای مالیات. برخي ريشه اين كلمه را از مصدر دامماقDammaq تركي به معني چكاندن قطره دانسته اند. اما به نظر مي رسد كه كلمه دامقا كه اصلا به معني داغ بوده است، با كلمه تاموTamu ، دامو Damu توركي به معني جهنم و آتش سوزان مرتبط باشد. در ديوان لغات تورك نيز مصدري به شكل تامتورماقTamturmaq (دامديرماقDamdırmaq ) و به معني سوزاندن ذكر شده است.

توركان اویغوردر قرن پنجم میلادی و اقوام اغوز/غز در قرن یازدهم برای شناسایی احشام خود و اثبات مالکیتشان بر گوش یا کفل چهارپایان قبیلة خود داغ می زدند و آن را تمغا می نامیدند. قدیمترین سند به جا مانده از تمغا نشانه هایی بر سنگ قبرهای سلاطين دولت گوک ترک متعلق به قرن هشتم است. در متون اویغوری قرن هشتم و نهم نیز لفظ تمغا و تمغالاماق به کار رفته است. تورکها بر تمغاها نقوش و علائمی حک می کردند که نماد توتم قبیله (اونقونOnqun ) و نشان چهارپایان و مالکیت هر قبیله بود. تمغا برای افراد قبیله نوعی تقدس داشت. این نقوش ابتدایی بتدریج به عبارات و کلمات و اشکال پیشرفته بدل شدند. هر قبیله ای که از قبیلة اصلی منشعب می شد نقوش تمغای قبیلة مادر را با اندکی تغییر به کار می برد. امروزه مردم شناسان و قوم شناسان از این شباهتها به مناسبات قبیله ها پی می برند. در جریان تبدیل روش زندگی ترکها از دامداری به کشاورزی مفهوم تمغا از نشان و داغ به مهر تغییر یافت و سپس به عنوان مهر مخصوص خان یا حاکم قبیله به کار رفت. تمغا در دوره های مختلف گاه مترادف مهر، توقیع، امضا نشان و حتی طغرا شده است. تمغا را به عنوان مهر و امضا بر انواع یرلیغها (فرمانها) از جمله بر فرمان سپردن حکومت ناحیه ای به کسی یا فرمان بعضی مشاغل و نیز بر عهدنامه ها و فتحنامه ها و براتها، سکه ها و چاوها و نامه ها و اسناد دولتی و حتی اجناس می زدند. تامغا بر روی نوشتة کوتاهی به خط مغولی بر رو و يا بر ظهر اسناد زده ميشد.

تمغا از طریق کشورگشایان مونقول در اراضي ایران امروزي و سایر ممالک اسلامی رواج پیدا کرد. قدیمترین منبع فارسي که در آن لفظ تمغا آمده تاریخ بیهقی در ذكر مهری است که روی نامه های بغراخان از فرمانروایان سلسلة ایلک خانی ترکستان زده شده است. قدیمترین تمغای به جا مانده در تاریخ ایران تمغای ارغون در نامة او به فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه است. (بایگانی ملی پاریس). در سازمان اسناد ملی ایران، سندی با تمغای هشت ضلعی و دو تمغای مربع به خط کوفی کتیبه ای از دورة دولتهاي توركي آزربايجاني آغ قویونلو و قاراقوینلو وجود دارد. در سکه های به جای مانده از دورة جهانشاه قاراقويونلو، دو تمغای شش ضلعی و مربع با خط عربی به دست آمده که بر روی یکی از آنها عبارت «عدل سلطان جهانشاه» ضرب شده است. در دورة دولت توركي آزربايجاني صفوی تمغا بر روی سکه های شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول بكار رفته است. این تمغاها گاه تصویر و گاه نوشته بوده است. در دورة دولت توركي ممالیک در مصر نیز تمغاهای متعدد از طلا و حاوی القاب سلطان ساخته می شده است. در هند دورة دولت توركي گورکانیان از تمغا به معنای مهر نشان و داغ و مالیات و از تمغاچی به عنوان متولی مالیات گیری یاد شده است. در امپراتوري عثمانی کلیة اسناد اوراق بهادار به استثنای عریضه ها و گزارشها و تذکره ها با تمغاهایی به نام طغرای همایونی مهر می شد. نیز در این دوره به تمغاخانه (بیت التمغا) یا خزانة تمغا اشاره شده که در آنجا از تمغاها نگهداری می شد و متولی آن را مأمور تمغا و تمغاچی می نامیدند.

برخی اسناد حاوی چند تمغا بود چنانکه بر روی کهنترین سند سازمان اسناد ملی ایران (به تاریخ 726) دو آل تمغا (به خط پاگزپا و عربی) و یک قراتمغا به خط اویغوری و بر پشت آن شش تامغاي کوچک اویغوری به شکلهای مربع بیضی و مستطیل در کنار هم زده شده است. تمغا شکلهای گوناگونی داشت. تمغای ارغون و الجایتو و جلایریان مربع، و تمغای تیمور سه دایرة کوچک بود. عبارات تمغاهای خانهای مونقول در آغاز به خط چيني و توركي اویغوری و لپچا (اویغوری زاویه دار) بود. سجع تمغای ارغون به خط چینی و مفهوم آن «مهر معین الملک و مصلح الملة» بود. در دورة ارغون و الجایتو تمغاهایی با خط اويغوري نیز دیده می شود. از اواخر دورة مغول خط تمغاها به خط عربی تغيير يافت. همچنین تمغاهایی آمیخته از خط پاگزپا (اویغوری زاویه دار) و عربی و کوفی موجود است. تمغاها بر حسب رنگ مرکب و موضوع فرمانها متفاوت بودند: آلتون تمغاي بزرگ (برای فرمانهای راجع به امور کم اهمیت مالی، گاه راجع به اسب و چهارپایان بارکش)، آلتون تمغای کوچک (براتهای خزانه و ولایات، اسناد مالی و معاملات و آب و زمین)، آل تمغا (روی نامه های قوبیلای ایلخان خان بالیغ (پکن)، بر فرمانهای متنوع مانند سپردن حکومت ناحیه ای به کسی، انتصاب کسی به مقامی دیوانی، عهدنامه ها و فتحنامه ها، برات و فرمان گرفتن خراج از زمین)، قراتمغا (کوچکتر، بر ظهر برخی اسناد دیوانی کم اهمیت)، گوک تمغا (در دورة ایلخانان)، تمغای یشم کوچک (مشایخ و قضات)، تمغای یشم بزرگ (امور مهم حکومتی).

به مسئول نگهداری مهرهای سلطنتی آلجی، آلچی بیتکچی، یا تمغاچی می گفتند. «اولغ بیتکچی» رئیس دیوان تمغا بود که آلجیان و تمغاچیان زیر نظر او خدمت می کردند. تمغاچیان معمولا باسواد و اهل علم و مسلط به زبان توركي بودند. ابن بطوطه نوشته است که تمغاچی دربار علاءالدین ترماشیرین حاکم ماوراءالنهر میان او و سلطان ترک زبان مترجم بود. متولی تمغا زدن در این دوره بتکچی بوده است. تمغا به معنای مالیات، زمین حاصلخیزی که حاکمان به صورت اقطاع به نزدیکان خود می بخشیدند، جزیه و زکات و باج نيز بكار رفته است. چون مأموران دولتی (تمغاچیان) پس از دریافت مالیات بر قبضهای مالیاتی و رسیدها مهر می زدند بتدریج انواع مالیات و عوارض تمغا نامیده شد. تمغاچی در همین دوره به معني مسئول مالیات گیری و وصول عوارض از مال التجاره یا گمرگچی بود. در روسی به گمرک «تاموینی» می گویند که احتمالا از تمغا گرفته شده است. مقدار تمغا و میزان و مورد مصرف آن را در دفترهای مخصوص ثبت می کردند و به کسی که این کار را برعهده داشت کاتب تمغا (جمع آن: کتاب تمغاوات) می گفتند.

پايزاPayza : (پایزه، بائزه، بایزه پاییزه، پائزه)، لوحه ای فلزی از طلا، نقره، مس یا چوبی و بندرت از عاج و یشم و بامبو در حکم نشان افتخار، ابلاغ مأموریت، معرفی نامة شغلی، معاف نامه و امتیازات دیگر. برخی برآن اند که پائیزه، پئز، پی ـ تسئو، پئی ـ تزو به معنای لوحه در اصل واژه ای چینی است که از طریق زبان مونقولی به سایر زبانها راه یافته است. عده ای دیگر نیز پایزه را همان باسماBasma - بصمه (واژه ای ترکی که در زبان عربی به معنای اثر انگشت و مهر است) می دانند.

سابقة کاربرد پایزه به دورة حکومت ختائیان و دودمان کین در سدة یازدهم بازمی گردد. پس از حملة مونقول بسیاری از عناصر فرهنگی چین از طریق اقوام اویغوری و ختایی به تشکیلات دیوانی مونقولان راه یافت. پس از سقوط دولت ایلخانان و دودمان یوان چین، شواهد کاربرد پایزه در متون عهد تیموری وجود دارد. در میان سلاجقة روم نیز بارها به پايزا (پایزه) و يارليقYarlıq (یرلیغ) اشاره شده است. معمولا خان بزرگ پایزه را به حکمرانان، کارگزاران و نمایندگان حکومت، وزرا، اشراف ممالک در موارد مختلفی چون خدمات صادقانة افراد به مثابة نشان افتخار و مقام اعطا می کرد و گاه همراه با این پایزه «یرلیغی» (فرمان) نیز صادر می شد. شاهزادگان و خاتونها نیز گاه خودسرانه به صدور پایزه دست می یازیدند. پایزه همچنین به عنوان حکم مأموریت در اختیار برخی از بزرگان و کارگزاران، حاکمان، ایلچیانElçi (سفیران) خان و برخی از بازرگانان (ارتاقOrtaq ) مهم حکومتی قرار مي گرفت.

بر روی پایزه نام حامل لوحه نوشته و در دفتر ثبت می شد. اداره ای به نام «سنویشه» متصدی رسیدگی به صدور یرلیغ و پایزه ها بود. بر روی غالب پایزه ها نوشته ها به زبان چینی و مغولی با خطوط چینی، توركي اویغوری و یا پاکزپا (چهارگوش) بود و بر روی آن مهر صادرکننده زده می شد. معمولا بر روی پایزه ها عباراتی بدين مضمون نوشته می شد: «به نام خداوند بزرگ و توانا که الطافش را به سراسر امپراتوری ما عطا فرموده. جاوید باد نام خان مقدس، مرگ بر کسانی که سر از فرمان او بپیچند» و يا «به قدرت خداوند ابدی، نام خاقان مبارک باد، کسی که به او احترام نگذارد باید کشته شود و بمیرد». این عبارات تا حدودی با شعارهای مغولان بر روی «چاو» (پول کاغذی) شباهت دارد. در موزه هاي اريان از جمله در موزة ملی ایران پايزاهايي از سلطان ابوسعید ایلخان و ... نگاهداري مي شوند.

اٶرونÖrün : پول و يا مزدي كه به آرپاجي داده مي شود.
اٶكونÖkün ، اٶكوم Öküm: توده پول (گل و چيزهاي مشابه)
يانجيق، يانچوق Yancıq: كيسه و توبره پول و توتون

چند كلمه تركي در باره پول و ماليه

اسكناس: چاوÇav
اقتصاد: توتومTutum
امضا: ايزباسİzbas
پول خرد: بٶلونگه ن آقچاBölüngən Aqça
پول: آقچاAqça
تاجر: تجيمه نTəcimən
تجارت: تجيمTəcim
توتم: اونقونOnqun
توشيح رسمي: توغراTuğra
ثروتمند شدن: تومه نمكTümənmək ، يارماقلانماقYarmaqlanmaq
چك: بيچه كBiçək
حرف (الفبا): بيچه كBiçək
حكم دولتي: يارليقYarlıq
حواله، برات: تانقاTanqa
خزانه داري: آغيچيAqıçı
خزانه: آغيAqı
دولت: اركله تƏrklət
رسمي: توغراليTuğralı (سند رسمي= توغرالي بلگهTuğralı Bəlgə )
رسيد: آلينديAlındı
ژتون: ده ييرمهDəyirmə ، آتاچAtaç (آت.+آچ.)
سكه: يارماقYarmaq
سند: بلگهBəlgə
شمش: بالينجBalınc ، كولچهKülçə
ضرابخانه: باسيق ائويBasıqevi
علم اقتصاد: توتوم بيليمTutumbilim
كارت اعتباري: قامدوQamdu
كارمند: توشمالTuşmal
لوح تقدير، نشان افتخار: پايزاPayza
مالي: آقچالAqçal
ماليات: وئرگيVergi
ماليه: آقچالي ايشلرAqçalı İşlər
مقتصد: توتوملوTutumlu
مهر: دامقاDamqa
واحدهاي پول توركي (به ترتيب نزولي): تومه نTümən ، سومSom ، تنگهTəngə ، تييينTiyin ، باسيقBasıq ، بنه كBənək

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home