اغوزخان
اُغوزْخان، خاقان افسانهاي ترك. در پرداختهاي مختلفِ متنى داستانى كه با نام عمومى اغوز نامه شناخته مىشود، وي فرمانروايى است كه اقوام گوناگون ترك را گرد آورده، به كشورگشايى دست زده، و بخش مهمى از جهان آباد را به زير فرمان خود درآورده است. همچنين در روايات عصر مغولى، وي به عنوان نياي گروهى از طوايف تركمن شناخته شده است كه پنداشته مىشد نام قومى خود «اغوز» (شكل معرب: غُز) را از اين نيا گرفته بودهاند.
در تاريخ زبانهاي تركى، واژة اغوز، هم به صورت نام شخص و هم نام قوم به كار رفته است و همگام با شك در اشتقاق واژه، در اينكه كدام يك از اين دو كاربرد بر ديگري پيشى داشته، نيز ترديد وجود دارد. نمت1 اين واژه را از دو بخشِ اُق (= قبيله) + (- و)ز z) = ادات جمع) به معنى «قبيلهها» دانسته، و بدين ترتيب، عملاً كاربرد آن را به عنوان نام قوم اصل گرفته است؛ اما شماري از تركشناسان مانند بانگ1 در درستى اين نظريه ترديد نموده، به احتمالاتى ديگر روي آوردهاند (مثلاً نك: بازن، 315 به بعد؛ هاميلتون، 26 -25 ؛ سومر، .(1-3 به طور كلى در تشكلهاي قومى ترك، اين فرايند كه رئيسى نامآور، نام خود را به قبيلهاش داده باشد، امري معمول و متداول است.
شخصيت داستانى اغوزخان: داستان اغوزخان و شخصيت افسانهاي او به عنوان فرمانروايى مقتدر و در عين حال شخصيتى دينى و تا اندازهاي فرازمينى، در ميان داستانهاي ملى اقوام گوناگون، نظايري دارد؛ اما بىترديد در اين داستان مىتوان ويژگيهايى را بازيافت كه آن را به عنوان يك داستان قومى با هويت تاريخى و متعلق به حوزة منطقهاي مشخص، مطرح مىسازد. برخى از عناصر موجود در داستان، در فرهنگ قومى ترك و اقوام وابسته بدان، از سابقة ديرين برخوردار است؛ از جمله بايد به اسطورة كوك بوري (گرگ آسمانى) اشاره كرد كه جايگاه آيينى آن را مىتوان در برهههاي گوناگون تاريخى در ميان طيف وسيعى از اقوام آسياي مركزي سراغ گرفت. داستان زنى كه خود را در تنة ميانتهى درختى پنهان مىكند تا پسري به دنيا آورد، از يكسو در داستان زايمان همسر آي مِرگِن در حماسههاي ساگايى به چشم مىخورد و از سوي ديگر در داستان تولد قپچاق و سبب نامگذاري او در اغوز نامه ديده مىشود (نك: دورفر، 884 ؛ قس: طوغان، .(26 ردپاي دو شخصيت به نامهاي گونخان و آيخان به عنوان فرزندان اغوزخان در اغوزنامه را نيز مىتوان در داستانهاي تركى ديرينه جست؛ چه از سويى در حماسة «آلتاين ساين سالام» مربوط به تركان آلتاي، نام خانهاي افسانهاي گونخان و آيخان به ميان مىآيد (نك: دورفر، همانجا) و از سوي ديگر، انتخاب دو شخصيت داستانى در قوتادغو بيليك با نامهاي آيتولدي و گون توغدي ممكن است بىارتباط با اين دو خان افسانهاي نبوده باشد (نك: جعفر اوغلى، 269 ؛ قس: بلاساغونى، .(54,60
در بارة پرداختهاي موجود از داستان، بايد يادآور شد كه هيچيك از آنها از تغييراتى متناسب با تحولات فرهنگى تاريخى در امان نبودهاند، اما ويژگيهاي فرهنگ شمنى، در متأخرترين پرداختهاي عهد اسلامى، هنوز كاملاً از ميان نرفته است. داستان اغوزخان، قصهاي باستانى مربوط به منطقة مغولستان است كه به تدريج عناصر قومى و آيينى در آن جابهجا شده، و در چهرة آن تغييراتى پديد آمده است. از پرداختهاي نخستينِ داستان، در حال حاضر نمونهاي در دست نيست و در ميان پرداختهايموجود،متناويغوريِ اغوزنامه بسياركمتر از ديگرپرداختها از محيط اسلامى تأثير پذيرفته است؛ در حالى كه در پرداختهاي متأخر مربوط به دورة اسلامى، تعاليم اين دين در متن داستان راه يافته، و چهرة مذهبى اغوز خان، از چهرهاي شمنى به چهرهاي پيامبرگونه، و عناصر دينى داستان به شكلى متناسب با ديانت اسلام تغيير يافته است (نيز نك: سومر، .(374-375 در اغوزنامة اويغوري، سخن از پرستش گوك تنگري (خداي آسمان)، جايگاه مقدس درخت، و مهمتر از همه نقش گوك بوري به عنوان راهبر، بازتاب باورهاي آيينى پيش از اسلام در ميان تركان است؛ در حالى كه جز كاربرد مبهمى از دو نام جغرافيايى شام و مصر (ص و كاربرد چند واژة فارسى و عربى (نك: ص 55 52, 43, 23, ,22 )، نشان ديگري از ارتباط اين متن با جهان اسلام ديده نمىشود.
در پرداخت اسلامى داستان، قراخان پدر اغوز، با يك يا دو واسطه به يافث بن نوح نسب مىرسانده است (نك: رشيدالدين، 1/47- 48). اغوز در گاهواره، مادر كافرش را به خداپرستى دعوت مىكند و در جشن نامگذاريش در يكسالگى، به سخن درآمده، خود از مهتران مىخواهد تا او را اغوز نام نهند؛ چون بلوغش فرا مىرسد، 3 تن از دخترعموهايش را كه به همسري او درآمدهاند، پنهانى به ايمان فرا مىخواند،اما از آن ميان تنها دختراورخان بهخداپرستى رويمىآورد. با حسدورزي دو همسر كافر، راز يكتاپرستىِ اغوز آشكار مىگردد و ميان اغوز و پدر دشمنى و جنگ درمىگيرد. اغوز كه بسياري از مردم قوم خود را به خداپرستى رهنمون شده، پس از 75 سال جنگ، پدر را از ميدان به در مىكند و بر تخت خانى مىنشيند. بر پاية اين داستان، پس از آن همراهان و همدلان اغوزخان، با عنوان «اويغور» شناخته مىشوند و شماري از قبايل ترك با آنان همراه مىگردند؛ در حالى كه عموزادگان او كه بر كفر اصرار ورزيدند و با نام «مغول» شناخته شدند، در جانب شرقِ سرزمين اغوز، سكنى گزيدند (نك: همو، 1/48-54).
گفتار مربوط به نامگذاري اقوام ترك از سوي اغوزخان، بخشى مشترك ميان پرداختهاي گوناگون داستان اعم از پرداخت اويغوري و پرداختهاي اسلامى فارسى و تركى است. در سخن از تركان همراهى كننده با اغوزخان، افزون بر نام اويغور، از قبايل شناخته شدة قنقلى، قپچاق، قارلق، خلج و در برخى پرداختها آغاچري نام آمده، و در خلال داستان نشان داده شده كه چگونه اغوزخان هر يك از اين اقوام را به مناسبتى به اين نامها ناميده است.
در پرداختى از داستان كه رشيدالدين منعكس ساخته، و بيشتر از فرهنگ اسلامى تأثير پذيرفته است، قلمرو پدر اغوزخان (قراخان) از تلاس و صيرم تا بخارا دانسته شده (نك: 1/51)، و در جريان كشورگشايى او، از تصرف «تمام ممالك ايران و توران و شام و مصر و روم و افرنج»، سخن به ميان آمده است (1/55؛ نيز نك: بارتولد، «غز2»، 526 -525 )؛ در حالى كه در اغوزنامة اويغوري، در جريان كشورگشايى اغوزخان نامهايى غالباً نمادين به كار رفته كه از آن ميان شايد اتل و سقلاب در غرب، و تنگوت در جنوبِ مغولستان قابل تطبيق با نامهاي جغرافيايى بوده باشند؛ البته در اين متن اشاراتى مبهم و گذرا به هند، شام و مصر نيز ديده مىشود (ص 55 -35 ؛ نيز نك: يادداشتهاي شچرباك بر اين بخش از متن).
حمدالله مستوفى در تاريخ گزيده، در ذكر نسب ترك و مغول، در نقلى غيردقيق از جامع التواريخ رشيدالدين، داستان اغوزخان را با افسانة مغولى ارگنه قون (ه م) در آميخته است (ص 562 -564؛ قس: رشيدالدين، 1/147-149).
در ميان منابع پسين، ظفرنامة شرف الدين على يزدي در نقل داستان اغوزخان نسبت به روايت رشيدالدين از استقلال بيشتري برخوردار است و در آن ويژگيهايى ديده مىشود. از جمله در اين روايت، مادر اغوزخان به تعيين خاتون بزرگ قراخان بوده است؛ همچنين آنچه اغوز مادرش و ديگران را به گرويدن بدان فرامىخواند، «مسلمانى» است (ص 18الف - 20الف). ابوبكر طهرانى در ذكر نسب اوزونحسن فرمانرواي آق قويونلو سخنى كوتاه از اغوزخان و فرزندان او آورده است (ص 24-29).
در ميان راويان بعدي داستان، ابوالغازي بهادر خان در شجرة ترك (ص 13-29) بيش از همه تحت تأثير شرفالدين على يزدي قرار داشته است و در مقايسه تنها افزودههايى اندك در آن ديده مىشود؛ اين تصور كه ابوالغازي، داستان خود را بر اساس تلفيق اطلاعات رشيدالدين و برخى اغوزنامه هاي تركى پرداخته (نك: اكمان، 383 )، ناشى از ناديده گرفتن جايگاه ظفرنامه در اين ميان است. در اشاره به افزودههاي ابوالغازي نسبت به شرفالدين على يزدي، بايد گفت كه وي در نقل جشن نامگذاري، اغوزخان را «ولىَّ مادرزاد» خوانده، بيان مىدارد كه او به هنگام ترك مجلس، زبان به ذكر عربىِ خداوند گشود و ياد «الله الله» بر زبان او جاري بود. شرفالدين على يزدي و ابوالغازي، حكايت خود از داستان اغوز را به ابياتى چند به فارسى و جغتايى در فضايل اغوزخان آراستهاند.
در بررسى روند داستان در پرداختهاي گوناگون، زندگى اغوزخان مقدمهاي در باب تولد افسانهاي، رشد و ازدواج او دارد كه با باورهاي آيينى در آميخته است؛ در ادامة داستان سخن از آن است كه اغوز پس از رسيدن به منصب خاقانى، به سرزمينهاي نزديك و دور سپاه مىبرد و آنها را يكى پس از ديگري تصرف مىكند و سرانجام، داستان با تقسيم افسانهاي زمين ميان 6 فرزند اغوز به پايان مىآيد. همانگونه كه شچرباك تحليل كرده است (ص 88 )، داستان در دو بخش آغاز و پايان كاملاً افسانهاي است و تنها بخش ميانى آن كه شرح پادشاهى و كشورگشايى اغوزخان است، صورتى تاريخى - افسانهاي دارد. اين ويژگى موجب شده است تا برخى از محققان در صدد منطبق يا مرتبط ساختن اغوزخان با شخصيتهاي تاريخى برآيند.
بيچورين، اغوزخان را با موده، فرمانرواي هون (د 174 قم)، رضانور، با اسكندر مقدونى، و ماركوارت (ص 142 )، با چنگيزخان مرتبط دانستهاند (شچرباك، .(92-94 در ميان شخصيتهاي تاريخى - داستانى، سرگذشت خانى فاتح و كشورگشا به نام بوقوخان نيز با اغوزخان قابل مقايسه است. بررسى تطبيقى داستان بوقوخان در تاريخ جهانگشاي جوينى كه به نقل از يك سنگنبشتة اويغوري آمده است (نك: 1/39- 45)، با داستان اغوزخان در پرداخت جامع التواريخ رشيدالدين به خوبى نشان مىدهد كه اين دو داستان - به خصوص در بخش شبه تاريخى مربوط به كشورگشايى - شباهت قابل ملاحظهاي دارند. رادلف ضمن طرح پيشنهاد يكى بودن اين دو شخصيت، بوقوخان را با بو - كيا - خان در وقايعنامههاي چينى تطبيق كرده، و بدين ترتيب داستان را به تاريخ پيوند داده است (نك: شچرباك، .(92 در بعد همسانى آيينى ميان دو داستان، نيز بايد به حكايتى كهن در ميان تركان شمنى اشاره كرد كه اشترنبرگ آن را ياد كرده است. بر پاية اين داستان، شمنِ بزرگ بو - خان در قلة كوه با دختري آسمانى ملاقات مىكند و او را مىفريبد كه در زمين همسري ندارد و آن دختر را به زنى مىگيرد (نك: همو، 90 )؛ اين حكايت با دو همسر اغوز در اغوزنامه قابل قياس است كه فرزندان يكى نامهاي آسمانى و فرزندان ديگري نامهاي زمينى دارند (ص .(29-31 شچرباك (ص و طوغان (ص در تحقيقات خود بر روي متن اغوزنامه به تفصيل به بررسى مكان، زمان و شرايط تأليف داستان و نيز شناسايى حوادث تاريخى و شخصيتهاي نامبردار در داستان پرداختهاند.
در بارة داستان اغوزخان، پيش از تطبيق اين شخصيت با يك فرمانرواي تاريخى، در آغاز بايد ديد كه اين شخصيت داستانى مربوط به كدام قوم، منطقة جغرافيايى و برهة تاريخى است. با توجه به اينكه در پرداختهاي اصلى داستان، اغوزخان، خاقان اويغور دانسته شده است (نك: اغوزنامه، 33 ؛ نيز رشيدالدين، 1/51 -52)، مىتوان اين نكته را به عنوان نقطة آغاز و اتكا تلقى كرد. مىدانيم كه موطن قديم اويغورها در شمال مغولستان قرار داشته (نك: ه د، اويغور)، و ثابت شدن اين نكته حائز اهميت است كه در داستان اغوزخان، محيط نخستينِ پردازش، شمال مغولستان بوده است؛ متن اغوزنامه در سخن از موطن اغوزخان، آن را سرزمينى با جنگل بزرگ و رودهاي بسيار دانسته است (ص و اين نكته از ويژگيهايى است كه با شرايط جغرافيايى مغولستان شمالى و نواحى مغولنشين مجاور آن در خاك روسيه انطباق دارد. در پرداخت رشيدالدين از داستان (1/55 -56)، موطن اصلى و نيز تختگاه اغوزخان در منطقة اورتاق و كرتاق (نك: ابوالغازي، 13، كه اولغ تاغ و كچيك تاغ را نام جديد منطقه تعيين كرده است) دانسته شده كه اين منطقه خود در فاصلهاي تعيين نشده از قراقروم (در كرانة اُرخونِ عليا) قرار داشته است.
بر پاية اين دو آگاهى، يعنى قبيله و منطقة جغرافيايى اغوزِ داستانى، مىتوان دربارة برهة تاريخى آن اظهار نظر كرد. ماية تاريخىِ اغوزخان را بايد در دورة تاريخى حضور اويغورها در مغولستان، يعنى پيش از كوچ اجباري آنان در 840م جستوجو كرد. با تكيهاي بيش از اندازه بر قوميت اويغورِ اغوزخان، بايد آن را به دورة خاقانى اويغورها (743- 840م) مربوط دانست، اما دور نيست كه اغوزخان، يك شخصيت اويغور شده از شخصيتى پرسابقهتر از قبايل مقتدر منطقه، مانند گوك تركها، يا هونها بوده باشد. بر پاية نويكندها، مىدانيم كه در 732م، در مراسم باشكوه تدفين كولتگين، خاقان گوك ترك، شخصى با عنوان «اغوز بيلگه تمغاچى» به سفارت از سوي خاقان ترگش، شركت داشته است (نك: اُركون، و كاربرد اغوز به عنوان نام شخص در اين تاريخ، در ميان قوم ترگش (ه م؛ نيز قس: سومر، 24 )، شايد الهام گرفته از شخصيت اسطورهاي اغوزخان بوده باشد كه در اين صورت، تاريخ داستان به مدتها پيش از 732م باز خواهد گشت.
داستان اغوزخان در ميان تركان، همواره در كنار چهرة حماسى، از چهرهاي دينى و روحانى نيز برخوردار بوده، و اين چهرة دينى در محيط اسلامى به تدريج حالتى پيامبرگونه به خود گرفته بوده است (نك: گوميلف، .(62 همين ويژگى شرايطى را ايجاد مىنمود كه فارغ از گفتوگو در باب كشورگشايى و كشورداريِ اغوزخان، سخنانى حكمتآموز نيز از زبان او نقل گردد. چنانكه در رسالهاي كه تاريخ پردازش آن حدود سدة 9ق/15م دانسته شده، و به گونهاي مبهم عنوان اغوزنامه يافته، مجموعهاي از كلمات حكيمانة منتسب به اغوزخان فراهم آمده است. اين متن تركى كه آن را بايد از نمونههاي كهنِ «امثال و حكم» اغوزي تلقى كرد، در نسخة خطى عنوان «رسالة من كلمات اغوزنامه، المشهور بآتالار سوزي [= امثال و حكم]» به خود گرفته است (نك: بوراتاو، 71 ؛ براي پيوند حماسة اغوز با ترانههاي قومى اوزان، نك: بخاري، 32؛ كوپريلى، 141 ، جم).
نقشقومشناختىاغوزخان: مطابق اغوزنامة اويغوري،اغوزخان از همسر نخست خود 3 پسر به نامهاي گون (خورشيد)، آي (ماه) و يولدوز (ستاره)، و از همسر دوم نيز 3 پسر به نامهاي گوك (آسمان)، تاغ (كوه) و تنگيز (دريا) داشت و در پايان عمر، بر پاية خوابى كه ديده بود، مقرر كرد كه 3 فرزند نخست در موطن اصلى، يعنى در مشرق بمانند و 3 فرزند ديگر، روي به سوي مغرب آورند (نك: ص 56-63 .(29-31, رشيدالدين در روايت خود از داستان، در پراكندگى فرزندان اغوزخان، سخنى نزديك به آنچه ياد شد، حكايت كرده، و نسل 3 پسر مهتر را لشكر دست راست يا بوزوق، و نسل 3 پسر كهتر را لشكر دست چپ يا اوچ اوق ناميده است (1/ 56). اين داستان، زمينة شناخته شدن قومى بزرگ با عنوان عمومى اغوز، و تقسيمات درونى آن است كه در متون و حكايات نسبشناختى ابعادي گستردهتر يافته است.
اينكه در تاريخ قومشناسى تركى، قومى با نام اغوز شناخته شود، يك بار در عصر خانات گوك ترك و اويغور مغولستان، و بار ديگر در عصر اسلامى در ماوراءالنهر ديده مىشود؛ اما اطمينانى در ميان نيست كه ميان اين دو واحد قومى ارتباطى در نسب بوده باشد، يا هر يك از آنها نام خود را از اغوزخان گرفته باشند. آنچه مىتوان با اطمينان عنوان كرد، اينكه برخى منابع كهن اسلامى، در بحث از نسب غزان ماوراءالنهر هر دو فرض را به عنوان نكتهاي قطعى انگاشتهاند. در برخى منابع اسلامى اغوزان (غزان) ساكن در سرزمينهاي اسلامى، با «9 اغوزانِ» مغولستان مرتبط دانسته شده، و نسب آنان با اغوزان همزيستِ اويغوران از يك اصل پنداشته شده است و در پارهاي از منابع نيز نسب طوايف گوناگون اغوزان ماوراءالنهر، به شخص اغوزخان رسانيده شده، و داستان فرزندان اغوز با نسب شناسى غز (تركمن) پيوند يافته است.
در تواريخ اسلامى پيش از مغول، نخستين يادكرد از حضور اغوزان (غز) در آسياي مركزي، روايتى بسيار مهم و سودمند است كه ابناثير در الكامل (11/178) آورده، و آن را از «بعض (يكى از) مورخان خراسان» نقل كرده است. اين روايت در بحث از جايگير شدن غزان به روزگار خلافت مهدي عباسى (158 - 169ق/775- 785 م) در ماوراءالنهر، به موطن اصلى غزان و سرگذشت آنان پيش از مهاجرت به منطقه اشاره كرده، و مدعى شده است كه اين غزان از دورترين سرزمينهاي تركان (نواحى دوردست در قلمرو خاقانات اويغور)، به ماوراء النهر آمده بودهاند. ذكر تركان غز (اغوز) و اشاره به ارتباط آنان با 9 اغوزانِ مغولستان، در برخى ديگر از منابع پيش از مغول مانند زين الاخبار گرديزي (ص266- 268) نيز ديده مىشود، اما در منابع پيش از مغول در باب داستان اغوزخان و ارتباط او با 9 اغوزان، سكوتى حكمفرماست. حتى كاشغري كه گزارش او دربارة طوايف اغوز و بسياري ديگر از موضوعات مربوط به تركان، حجت است، آنگاه كه ذيل مادة «اُغُز»، نام 22 طايفة اغوز (تركمن) با ذكر ويژگيهاي آنان را آورده، و نام طوايف را برگرفته از نام نياكان دانسته است، از شخص اغوزخان نامى به ميان نياورده است (1/56 - 58).
در متن اغوزي ميانة دده قورقوت، اگرچه بارها از قوم اغوز سخن به ميان مىآيد و حتى در نسخة خطى واتيكان (ص 2) اصل داستان با عنوان «اغوزنامه» شناخته شده است، اما با وجود مناسبت، تكيه بر اغوزخان به عنوان نيا و راهنماي اين قوم ديده نمىشود و در تفصيلات بعدي داستان است كه ارتباط ميان داستان «دده قورقوت» با اغوزخان قوت مىگيرد (نك: بارتولد، «حماسه...1»، .(485
ارتباط طوايف اغوز با اغوزخان، در منابع عصر مغولى نه تنها تأييد گرديده، بلكه خود زمينهاي براي گسترش داستان اغوزخان فراهم آورده است. در اين باره، مهمترين گزارش از آنِ رشيدالدين است كه بايد دانستههاي خود را از متون ميانة مغولى - تركى گرفته باشد. بر پاية اين گزارش در روزگاري كه بايد آن را به پيش از سدة 2ق/8م بازگردانيد، اقوام اغوز در شمال مغولستان، در همسايگى اويغوران به سر مىبردهاند؛ در اين دوره، قوميت اغوز از 9 شعبه تشكل يافته بود كه نام «توغوز اوغوز» (ضبط محرف در نسخ: توغوز اويغور) بر آن نهاده مىشد (نك: رشيدالدين، 1/139، براي عموميت خطا در نسخهها، نك: 3/1610، حاشيه؛ سومر، :23 شكل دگرگون شدة نام به صورت تُغُزغُز). رشيدالدين در بحث از شخصيت اغوزخان، از سويى او را به عنوان خانِ متبوع اويغوران معرفى كرده، و از سوي ديگر وي را نياي طوايفى با نام عمومى اغوز دانسته است كه طوايف شناخته شدة غزان ماوراء النهرند (نك: 1/49 به بعد؛ براي تفصيل، نك: ه د، غُز، تغزغز).
از اهميت احتمالىِ اغوزخان در ميان طوايف اغوز پيش از عصر مغول مدارك قابل استنادي به دست نيامده است، اما بر اين نكته مىتوان تكيه كرد كه در آن دوره جايگاه داستانىِ اغوزخان بيش از اويغوران، در ميان اغوزان اهميت يافته، و به عنوان افتخاري قومى بر آن تكيهايروزافزون شدهاست (براياشارهها،نك:بارتولد،«اجمال...1»، 435 -434 ، «بررسى...2»، 579 -574 ؛ سومر، 373 به بعد). انتساب فخرآميز تركمانان به اغوزخان را نبايد يك پديدة مبتنى بر انگيزههاي عصر حاضر پنداشت، بلكه گزارشهايى مستقل و پراكنده از تركمانان حوزة خزر، آسياي صغير و حتى شام مربوط به سدههاي 12 و 13ق/18 و 19م، حكايت از آن دارد كه چنين انتساب و تفاخري را در ميان آنان بايد امري با سابقه تلقى كرد (نك: آذر، 1/363؛ هامر پورگشتال، ؛ I/6-7 بارتولد، «غز»، 526 ، به نقل از گالكين؛ براي بررسى نسب بردن طوايف تركمن به اغوزخان در يك ترجمة تركمنى كهن از جامعالتواريخ رشيدالدين از تاريخ 963ق، نسخة خطى آكادمى علوم تركمنستان، نك: محمدوا، .(27-37
ابوالغازي بهادر خان در شجرة ترك، بر پاية افزودهها بر داستان اغوزخان، از يك نوادة اغوز به نام قرغز نام برده، و يادآور شده كه او نياي قوم اصيل قرغز (يعنى قرقيزهاي مغولستان) بوده است، اما در دورههاي بعد نسل قرغز با اقوام ديگر درآميخته، و قوم قرقيز از نسب واقعى خود دور گشته است (نك: ص42). شاكريم در نسبنامة خود، در برداشت از گفتار ابوالغازي، قرقيز مورد نظر او را به قوم قرهقرقيز، يعنى قرقيزهاي كنونى تفسير كرده است (ص .(36
بررسى كتابشناختى اغوزنامهها:
1. اغوزنامه، كهنترين متن موجود از داستان اغوزخان به خط اويغوري. قدمت اين نسخه مربوط به سدة 9ق/15م است و نشانههايى در نوشتار آن وجود دارد كه استنساخ آن را از يك تأليف قديمتر مىنماياند. تنها نسخة خطى اين تحرير در مجموعة شفر از كتابخانة ملى پاريس نگهداري مىشود (نك: شچرباك، .(15-16 تصوير اين نسخه و نيز ترجمه و آوانگاري آن، بار نخست توسط رادلُف در 1890-1891م در سنپترزبورگ به چاپ رسيده، و چاپ محققانهاي از آن به كوشش بانگ و آرات در استانبول (1936م)، و نيز همراه با ترجمة روسى توسط شچرباك در مسكو (1959م) انتشار يافته است (براي نسخههاي اويغوري ديگر در سدههاي اخير، نك: سومر، .(376 تشخيص دقيق زبان اين متن در طى سالها، موضوع بحث ميان تركشناسان بوده، و گرايش غالب، بازگرداندن آن به زبان اويغوري كهن يا قارلقى - اويغوري است (نك: بارتولد، «نقدي...3»، 272 ؛ شچرباك، 5 ؛ قايدارف، 16 )؛ اما برخى از محققان آذربايجانى و تركمن، تلاش داشتهاند تا به نحوي زبان اين متن را گويشى از شاخة اغوزي بدانند (نك: بايليف، 9 ؛ زينالف، .(82
2. تاريخ اغوزان، عنوان مشترك نسخههايى چند به زبان فارسى مشتمل بر داستان اغوزخان كه رونوشتى از بخش مربوط به داستان از جامع التواريخ رشيدالدين فضلالله است و تاريخ رونويسى برخى از آنها مربوط به دورة زندگى خود رشيدالدين است. 5 نسخة خطى از اين اثر در كتابخانههاي توپكاپى سرايى و سليمانيه نگهداري مىشود و برخى از آنها به مينياتور تزيين شدهاند (نك: طوغان، .(13-14 زكى وليدي طوغان روايت اغوزخان در جامع التواريخ را در مقايسه با اين 5 نسخه اساس كار خود در «داستان اغوز» قرار داده است.
3 و 4. اغوزنامه، عنوان دو نسخه به زبان جغتايى كه در بخش نسخههاي خطى مؤسسة شرقشناسى آكادمى علوم ازبكستان (شم 185-IV و نگهداري مىشوند و شچرباك در چاپ اغوزنامة اويغوري، از آنها به عنوان نسخ معين كمك گرفته است. زبان اين دو نسخه از زبان شجرة ترك ابوالغازي كهنتر است (نك: شچرباك، 20 ,9 ؛ نيز فاضلف، 9 .(I/
5. روايت اوزون كوپري از داستان اغوز به تركى عثمانى كه به كوشش نامق اُركون در آنكارا (1935م) به چاپ رسيده، و طوغان در نسخة تطبيقى خود از اين روايت نيز بهره برده است.
6. اغوزنامه، مشتمل بر منتخباتى از ترجمة تركى جامع التواريخ، شجرة ترك ابوالغازي و جهاننما يحاجى خليفه كه به صورت خطى در كتابخانة موزة بريتانيا (شم 11,726 نگهداري مىشود (براي وصف نسخه، نك: ريو، .(282-283
بر اين موارد، بايد برخى تحريرهاي داستان اغوزخان مندرج در متون مفصل تاريخى را نيز افزود كه به برخى از آنها پيشتر اشاره شد. از ديگر نمونهها، بايد به تحريري اشاره كرد كه يازيجىاوغلو در سرآغاز كتاب خود با عنوان تواريخ آل سلجوق آورده، و اين تحرير از داستان در «نشرية تاريخ، باستانشناسى و قومشناسى ترك» (1934م) منتشر گرديده است. نمونة ديگر بخش مقدمه از نسخة خطى (شم 3222 در كتابخانة موزة بريتانيا با عنوان تواريخ گزيدة نصرتنامه در تاريخ شيبانيان است كه تحرير آن مربوط به 908ق است (براي وصف، نك: همو، 277 -276 ؛ نيز اكمان، .(366
در نگاهى گذرا بر تحقيقات مربوط به داستان اغوزخان، به دشواري مىتوان به شماري محدود از آثار بسنده كرد و آثار تحقيقى متعددي را كه عمدتاً بر پاية نسخة اويغوري پديد آمده است، ناديده گرفت. كهنترين تحقيق خاورشناختى مربوط به ديتس4 است كه بهمقايسه ميان قيات (تك شاخ) در داستان اغوز و غول يك چشم در اساطير يونانى پرداخته، و پارهاي از متن اغوزنامه را به آلمانى ترجمه كرده، و در 1815م انتشار داده است. از ديگر آثار بايد به چاپى تحقيقى از اغوزنامه توسط رضانور در اسكندريه (1928م)؛ مقالهاي از پل پليو5 با عنوان «در بارة افسانة اغوز خان در نسخة اويغوري» (1930م)؛ پاسخى از رضانور به مقالة پل پليو (1931م)؛ مقالهاي از بانگ و آرات با عنوان «افسانة اغوزخان» (1932م)؛ مقالة برنشتام1 با عنوان «حقيقت تاريخى در افسانة اغوزخان» (1935م)؛ مقالة سينور2 با عنوان «ملاحظاتى در بارة داستان اغوزخان» (1950م)؛ بحث تحليلى فاروق سومر در بخشهايى از كتاب «اغوزان» (1965م)؛ و چاپ تطبيقى متن داستان و تحليل عناصر آن توسط زكى وليدي طوغان (1971م) اشاره كرد.
مآخذ: آذر بيگدلى، لطفعلى، آتشكده، تهران، 1337ش؛ ابن اثير، الكامل؛ ابوبكر طهرانى، دياربكريه، به كوشش نجاتى لوغال و فاروق سومر، آنكارا، 1964م؛ ابوالغازي بهادرخان، شجرة ترك، به كوشش دمزون، سن پترزبورگ، 1871م؛ بخاري، سليمان، لغت چغتاي و تركى عثمانى، استانبول، 1298ق؛ جوينى، عطاملك، تاريخجهانگشاي، به كوشش محمد قزوينى، ليدن، 1329ق/1911م؛ حمدالله مستوفى، تاريخ گزيده، به كوشش عبدالحسين نوايى، تهران، 1362ش؛ دده قورقوت (مل)؛ رشيدالدين فضلالله، جامع التواريخ، به كوشش محمد روشن و مصطفى موسوي، تهران، 1372ش؛ شرفالدين على يزدي، ظفرنامه، به كوشش عصامالدين اورونبايف، تاشكند، 1972م؛ كاشغري، محمود، ديوان لغات الترك، استانبول، 1333ق؛ گرديزي، عبدالحى، زين الاخبار، به كوشش عبدالحى حبيبى، تهران، 1347ش؛ نيز:
Bailyev, S., Kategoriya skloneniya v pis'mennykh pamyatnikakh turkmenskogo yazyka, Ashkhabad, 1990; Balasaguni, Kutadgu bilig, ed. R.R. Arat, Ankara, 1979; Barthold, V.V., X Ocherk istorii turkmen- skogo naroda n , Sochineniya , Moscow , 1963 , vol. II(1); id , X Guzz n , X Obzor istorii tyurkskikh narodov n , X Turetski o epos i Kavkaz n , X Retsenziya na knigu: Zametki ob etnicheskom sostave... n , ibid, 1968, vol. V; Bazin, L., X Notes sur les mots Oguz et Turk n Oriens, Leiden, 1953, vol. VI; Boratav, P.N., X Les Proverbes n , Philologiae Turcicae Fundamenta, Wiesbaden, 1965; Caferoglu, A., X La Litt E rature turque de l' E poque des Karakhanides n ,ibid; Dede Korkut kitabi, ed. M. Ergin, Ankara , 1958 ; Doerfer , G. , X Die Literatur der Turken S O dsibiriens n , Philologiae... (vide: Boratav); Eckmann, J., X Die tschagataische Literatur n , Philologiae... (vide: Boratav); Fazylov, E., Starouzbekskii yazyk, Tashkent, 1966; Gumilev, L. N., Drevnie tyurki, Moscow, 1967; Hamilton, J., X Toquz-Oguz et On-Uygur n , JA, 1962; Hammer- Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Pest, 1827; Kaidarov , A. T., X Vvedenie n , Stro o u o gurskogo yazyka, Almaty, 1989; K N pr O l O , F. , Edebiyat arast o rmalar o , Ankara , 1986 ; Marquart , J. , [ ber das Volkstum der Komanen, Berlin , 1914; Mukhamedova , Z.B., X Oguzsko-turkmenskie etnonimi n , Sovetskaya Tyurkologiya , 1971 , vol . I ; Oguz-name , ed. A.M. Shcherbak , Moscow , 1959 ; Orkun , H. N., Eski T O rk yaz o tlar o , Istanbul, 1940; Rieu, Ch., Catalogue of the Turkish Manuscripts in the British Museum, London, 1888; Shakarim Qudaiberdiuly, T O r o k, qyrghyz-qazaq ham khandar shezh o res o , Almaty, 1991; Shcherbak, A.M., notes on Oguz-name, Moscow, 1959; Sumer, F., Oguzlar (T O rkmenler), Ankara, 1972; Togan, Z.V., Oguz destan o , Istanbul, 1982; Zeinalov, F.R., X Dastan ob Akhmede Kherami... n , Sovetskaya Tyurkologiya, 1975, vol. V.
احمد پاكتچى
1 Comments:
اوغوز را ترکیبی می بینم از اوی یعنی سرور و غز (گراز)یعنی مردمی که توتم قبیله ای شان گراز است. نام تونقوزها، غزها، خزرها، خرخیزها-قرقیزها یعنی "غزهای حکومتی و اصیل" تاتار ها (تو-ایت-ار)و خیونان یعنی هونهاجملگی از این توتم گرفته شده اند.
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home