Tuesday, August 28, 2007



مقايسه زبان تركى و زبان فارسى- سرنوشت زبان تركى بيچاره


 سؤزوموز


 



احمد كسروي 


 


در زير سطور و پاراگرافهاى كسروى از مقاله زبان تركى در ايران كه مربوط به مقايسه زبان تركى و زبان فارسى است را٫ با انتخاب خودم و با آرايشى نو و حذف قسمتهاى غيرمربوط مىآورم. براى ساده كردن فورمت مقاله پانوشتهاى مربوطه را هم به شكل (( )) داخل متن منتقل نموده ام. كسروى در اين نوشته به مقايسه زبانهاى تركى و فارسى پرداخته٫ نكاتى چند را كه به نظر وى دليل قوت و برترى زبان تركى بر فارسى است بر مىشمارد. وى در حاليكه از زبان تركى با صفت بيچاره ياد مىكند و در صدد اثبات برتريت آن بر فارسى بر مىآيد٫ زبان فارسى را به شكل بيمار و نارسا تقديم مىنمايد. كسروى در كتاب زندگانى من نيز الفباى لاتين تركى را ستوده و بر برتريت آن بر الفباى عربى فارسى تاكيد نموده است. افزون بر آن در همين مقاله او آموزش الفباى تركى به كودكان و نوآموزان ترك را توصيه مىنمايد. همانطور كه ناشر اين مقاله نيز خاطرنشان ساخته است "آشكارترين‌ جنبه‌ مقاله‌ تجليل‌ او از زبان‌ و فرهنگ‌ تركي‌‌ و اميدواري‌ او براي‌ توسعه‌ بيشتر (اين زبان و فرهنگ) در آينده‌ است"‌. وى از آرزوى خود بر پايان يافتن اهانت و خوار شمردن و بى حرمتى به زبان تركى و آشنائى فرزندان آذربايجان با زبان مادريشان سخن مىگويد. اينها همه نشانى از محبت وى به زبان ملى اش تركى است. ولى به هر تقدير ضرر و آسيبى كه كسروى به فرهنگ تركى و هويت آذربايجانى زده است و گستردگى تاثير و الهام بخشى وى در انديشه ها و حركات ضد تركى و ضد آذربايجانى در ايران بىشك بسيار بسيار بيشتر از خدمات او به زبان ملى اش تركى و سرزمين پدرى اش آذربايجان بوده است. به آن حد كه اكنون در آذربايجان نام كسروى تبديل به سمبل خيانت به وطن گرديده است. به هر روى اميدوارم كه روزى تمام مطالعات و نوشته هاى كسروى در باره زبان تركى به يكجا گردآورده شود تا علاوه بر روشنتر و غنى تر شدن تاريخ مطالعات تركى در ايران٫ بتوان از جنبه هاى گوناگون حتى متضاد شخصيت و انديشه هاى اين انديشمند ترك آذربايجانى تصويرى كامل و جامعتر بدست آورد.


 


مهران بهارى


-------------------------------------------------


از مقدمه رضا همراز


 


حاج‌ ميرزا عبداله‌ مجتهدي‌ تبريزي‌ متوفي‌ 1355 شمسي‌ همشهري‌ و دوست‌ كسروي‌ در كتاب‌ «بحران‌ آذربايجان‌» در مورد كسروي‌ و نوشته‌هاي ‌وي‌ راجع‌ به‌ زبان‌ تركي‌ سخن‌ مي‌راند: "يادم‌ مي‌آيد كه‌ كسرايي‌ از فارسها خيلي‌ بدگويي مي‌كرد و مي‌گفت‌ كه‌ اينها جماعتي‌ هستند كه‌ مغزشان ‌ناخوش‌ است.‌ تركها يعني‌ آذربايجاني‌ها و زنجاني‌ها [۱] را بر عنصر فارس‌ ترجيح‌ مي‌داد. در مقابل‌ بي‌منطقي‌هاي ‌يكي‌ از اعضاي‌ دولت‌ گفته‌ بود كه‌ ما اينجور نيستيم‌. يعني‌ ما اهالي‌ آذربايجان‌ و زنجان‌." .....در مورد شعراي‌ آذربايجان‌ و شعر و شاعري‌ نيز كسروي‌ بحثهاي‌ عليحده‌اي‌ نموده‌. وي‌ از چند شاعر آذربايجاني ("صابر"٫ "پروين اعتصامى") ‌به‌ نيكي‌ ياد مي‌كند و انديشه‌ آنها را مي‌ستايد. كسروي‌ در كتاب‌ «ده‌ سال‌ در عدليه‌» نيز كم‌ و بيش‌ از كارهايش‌ در زمينه‌ توركولوژي‌ بحث‌ مي‌كند و از تحرير مقاله‌اي‌ به‌ نام‌ «اللغة‌ التركية ‌في‌ ايران‌» كه‌ به‌ زبان‌ عربي‌ و در العرفان‌ چاپ‌ شده‌، صحبت‌ مي‌كند. وي‌ هنگاميكه‌ در زنجان‌ بود با لهجه ‌زنجاني‌ بيشتر آشنا شده‌ و همين‌ آشنائي‌ و علاقه‌ سبب ‌تحرير مقاله‌ فوق‌ الاشاره‌ مي‌گردد. و مهمتر اينكه‌ غزليات‌ "مولانا فضولي"‌ و ديوان‌ "اميرعليشير نوائي"‌ را بدست‌ آورده‌ و شعرهاي‌ تركي‌ "حكيم‌ هيدجي"‌ را كه‌ در افواه‌ و به‌ صورت‌ پراكنده‌ بود گردآوري‌ مي‌كند..... در ساير نوشته‌هاي‌ كسروي‌ علاقه‌ و دلبستگي‌ وي‌ به‌ زبان ‌مادريش‌ به‌ تعريض‌ نوشته‌ شده‌اند...... اگر چه‌ در سالهاي ‌بعد با غروري‌ كه‌ داشت‌ نمي‌خواست‌ اين‌ مسئله‌ بيشتر رنگين‌ شود ولي‌ قلباً آن‌ را مي‌پسنديد. ...... روشن‌ خياوي‌ محقق‌ نقطه‌ سنج‌ در ديدارهايي‌ كه‌ با مرحوم "‌پروفسور محسن‌ هشترودي"‌ داشتند از زبان‌ آذري ‌مي‌پرسند و آن‌ دانشمند نامدار چنين‌ جواب‌ مي‌دهند: "... اما زباني‌ كه‌ زماني ‌با انتشار رساله‌ ]آذري‌[ كسروي‌ بر سر زبانها افتاد داستان‌ ديگري‌ دارد... من‌ فقط‌ اين‌ را مي‌دانم‌ و خبر دارم ‌كه‌ خود كسروي‌ در اواخر عمرش‌ از آن‌ نظر خود برگشته ‌بود و حتي‌ عده‌اي‌ گفتند كه‌ پشيمان‌ شده‌ است‌ و گويا از نظر خود برگشته‌ است‌ در جايي‌ هم‌ ثبت‌ كرده‌ است‌.»........ كسروي‌ در جواب‌ يارار افندي‌ يكي‌ از نويسندگان‌ تركيه‌ كه‌ وي ‌را متهم‌ به‌ ايراني‌ كردن‌ تركهاي‌ ايران‌ كوشيده ‌مي‌نويسد: «فسوسا يارار افندي‌. اين‌ سخنان‌ را از كجا آورده‌؟ من‌ در كجا خواسته‌ام‌ تركهاي‌ آذربايجان‌ يا آناتولي‌ را ايراني‌ نژاد گردانم‌؟ در كجا به‌ تركها نفرين ‌فرستاده‌ يا بد نوشته‌ام‌؟» از اين‌ چند سطر نيز مستفاد مي‌گردد كه‌ كسروي‌ منكر اين‌ نيست‌ كه‌ در آذربايجان‌ ترك‌ هست‌ و اگر هست‌ كه‌ هست‌ ايراني‌ نژاد نيستند…..


 


.....كسروي‌ در يكي‌ از نوشته‌هايش‌ قدرت‌ و اعجاز زبان ‌تركي‌ را ستوده‌ و تعجب‌اش‌ برانگيخته‌ شده‌ و مي‌نويسد: «تركي‌ يكي‌ از زبانهاي‌ بزرگ‌ جهان‌ و در شمار عربي‌ و فارسي‌ و اين‌ گونه‌ مي‌باشد»...... سپس ‌اظهار مي‌دارد كه‌: « هيچ‌ مانعي‌ ندارد كه‌ اگر نيازي‌ هست‌ نوآموزان‌ الفبا را به ‌تركي‌ بخوانند٫ اين‌ هم‌ چيزي‌ است‌ كه‌ بايد دبستانها بسنجند و بيازمايند.»  .....وى از سنجيدن‌ دستگاه‌ فعل‌ فارسي‌ با تركي‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ دستگاه‌ فعل‌ فارسي‌ با گذشت‌ زمان‌ نيروي‌ خود را از دست‌ داده‌ است‌: «از اين‌ كوشش‌ و جستجو نتيجه‌هايي‌ به ‌دست‌ آمده‌ كه‌ از جمله‌ اين‌ بود كه‌ تركي‌ از ديدگاه‌ گارواژه‌ها (افعال‌) به‌ فارسي‌ برتري‌ مي‌دارد. زيرا ديده ‌شده‌ در تركي‌ پانزده‌ گونه‌ گذشته‌ «ماضي‌» و چهار گونه‌ «اكنون‌» (مضارع‌) به‌ كار مي‌رود. در حالي‌ كه‌ در فارسي ‌در برابر بيش‌ از چهار گونه‌ گذشته‌ و يك‌ گونه‌ اكنون ‌شناخته‌ نمي‌بود. اين‌ يكي‌ از چيزهايي‌ مي‌بود كه‌ مرا از نارسايي‌ زبان‌ فارسي‌ و بيماري‌ آن‌ آگاه‌ گردانيد»


 


مقايسه زبان‌ تركي‌ و زبان فارسى


احمد كسروي‌


 


تركي‌ ايراني‌ يا آذربايجاني‌ نه‌ همان‌ زباني‌ است‌ كه‌ در تركستان‌ يعني‌ گهواره‌ تركها صحبت‌ مي‌شود، و نه‌ همان‌ زباني‌ است‌ كه‌ در امپراطوري‌ عثماني‌ صحبت‌ مي‌كنند، نه‌ همانند آن‌ است ‌كه‌ در قفقاز يا سراكپوس (چركزيا)‌ و يا مسلمانان‌ روسيه‌ صحبت‌ مي‌كنند. اين‌ زبان‌ متفاوت‌ است‌ از هر يك‌ از لهجه‌هاي‌ اشاره‌ شده‌، شايد دور از حقيقت‌ نباشد كه‌ وجود اين‌ لهجه‌ها به‌ خاطر دوري‌ مسافت‌ بين‌ اين‌ سرزمينها باشد: سرزمين‌ قفقاز به ‌آذربايجان‌ و سرزمين‌ عثماني‌ و تركستان‌ و آستارخان‌ و داغستان‌ و قازان‌ و غيره‌ وصل‌ شده‌، لذا تركي‌ قفقازي‌ به ‌تركي‌ زبان‌ خواهرش‌ تركي‌ آذربايجاني‌ نزديك‌ است‌ و ارتباطي‌ با تركي‌ كشورهاي‌ ذكر شده‌ برقرار مي‌كند ((يادآوري‌ اين‌ نكته‌ ارزشمند است‌ كه‌ زبان‌ تركي‌ اگر چه‌ در شاخه‌ها و زير بخشها توسعه‌ يافته‌ است‌، اما هرگز مثل‌ زبان ‌فارسي‌ در شاخه‌ها و زير بخشها (ى جداگانه) جور (و سازمان يافته) نيست‌ و (جدائى ميان لهجه هاى تركى) به‌ سطح‌ (مشابه) آن‌ (در زبان فارسى) نرسيد٫ علي‌ رغم‌ اين‌ حقيقت‌ كه‌ زبان‌ تركي‌ به‌ طور وسيع‌ تا دور دست‌ترين‌ نقاط‌ گسترش‌ يافته‌ است‌ و توسط‌ ملتهاي‌ مختلفي‌ صحبت‌ مي‌شود و با زبانهاي‌ خارجي‌ مواجه‌ گشته‌ است‌. توضيح‌ اين‌ نكته‌ را در مقايسه‌ اين‌ دو زبان‌ وجودشان‌ در ايران ‌مي‌توان‌ پيدا كرد. علي‌رغم‌ اين‌ كه‌ تركي‌ به‌ طور وسيع‌ در نقاط‌ مختلف‌ ايران‌ از شرق‌ به‌ غرب‌ و ازشمال‌ به‌ جنوب‌ گسترش‌ يافته‌ است‌، از تحريف‌ و تغيير به‌ دور مانده‌ كه‌ اين‌ منجر به‌ لهجه‌هاي‌ متمايزي‌ در هر نقطه‌ گشته ‌است‌، و اگر ما تركي‌ تبريز  را با شيراز مقايسه‌ كنيم‌ خواهيم‌ ديد از نظر صدا و كيفيت‌ تلفظ‌ كلمات‌ يكسان‌ هستند به‌ طوري‌ كه ‌اگر يك‌ تبريزي‌ با ترك‌ شيرازي‌ صحبت‌ كند بدون‌ هيچ‌ مشكلي‌ زبان‌ همديگر را فهميده‌ و با گشاده‌ رويي‌ از همديگر استقبال‌ مي‌كنند، در صورتي‌ كه‌ زبان‌ فارسي‌ به‌ پانزده‌ لهجه ‌مختلف‌ تقسيم‌ شده‌ است‌، شامل‌ مازندراني‌، طالشي‌، گيلاني‌(گيلكي‌)، سدهى، سمناني‌، كاشاني‌، لري‌، كردي‌، سيستاني‌ و غيره‌. هر يك‌ از اينها از فارسي‌ كلاسيك‌ متفاوت‌ است‌، به‌ طوري‌ كه‌ هيچ‌ يك‌ از متكلمين‌ اين‌ لهجه‌ها زبان‌ همديگر را نمي‌فهمند. علي‌ رغم‌ اين‌ كه‌ سمنان‌ از تهران‌ دور نيست ‌(حداكثر چهار فرسخ‌) ولي‌ تفاوت‌ لهجه‌ سمناني‌ با فارسي‌ كلاسيك‌ مثل‌ تفاوت‌ زبان‌ فرانسه‌ با ايتاليايي‌ است‌. همينطور مازندراني‌، كه‌ بدون‌ شك‌ لهجه‌اي‌ از فارسي‌ است‌، حتي‌ براي ‌من‌ كه‌ زبان‌ فارسي‌ از دوران‌ كودكي‌ ياد گرفته‌ام‌ و بين‌ مردم ‌فارسي‌ زبان‌ زندگي‌ كرده‌ام‌ و در تهران‌ تحصيل‌ كرده‌ام‌ كه‌ كوتاه‌ مدت‌ نبود ولي‌ درك‌ زبان‌ مازندراني‌ براي‌ من‌ مشكل‌ است‌. در حال‌ حاضر كه‌ من‌ اين‌ خطوط‌ را مي‌نويسم‌، من‌ در هواي‌ آزاد به‌ يك‌ ترانه‌اي‌ كه‌ به‌ لهجه‌ مازندراني‌ خوانده‌ مي‌شود گوش‌مي‌دهم‌، ولي‌ من‌ تنها تعداد كمي‌ از كلمات‌ را مي‌فهمم‌، علي ‌رغم‌ اين‌ كه‌ من‌ سه‌ ماه‌ است‌ كه‌ در مازندران‌ زندگي‌ مي‌كنم‌ و شب‌ و روز در بين‌ مردم‌ مي‌باشم‌ و تمامي‌ كلمات‌ را از آنها شنيده‌ام‌ ياد گرفته‌ام‌ و به‌ خاطر سپرده‌ام‌. احمد كسروي))


 


‌اما اگر ما خود زبان‌ تركي‌ آذربايجاني‌ را به‌عنوان‌ يك‌ زبان‌ در نظر بگيريم‌، آنچه‌ را كه‌ يك‌ زبان‌ نياز دارد كه‌ يك‌ زبان‌ تهذيب‌ شده‌ باشد دارا  است‌، آن‌ در خودش‌ تمامي‌ معيارها و كيفيتها را كه‌ خودش‌ را روي‌ تمامي‌ زبانهاي‌ تهذيب‌ شده‌ مشخص‌ كند دارا مي‌باشد، ((اينجا ما تركي‌ را در يك‌ كفه‌ ترازو و فارسي‌ و تمامي ‌لهجه‌هاي‌ آن‌ را مانند مازندراني‌، گيلكي‌، لري‌، كردي‌، سمناني‌، و غيره‌ را در كفه‌ ديگر ترازو قرار مي‌دهيم‌. و اگر منظورمان ‌فارسي‌ سنتي‌ است‌ و آن‌ را با تركي‌ مقايسه‌ مي‌كنيم‌، تركي‌ به ‌آن‌ برتري‌ دارد هيچ‌ كس‌ نمي‌تواند آن‌ را انكار كند. احمدكسروي)).‌ حقيقتاً مي‌توان‌ روي‌ اين‌ بحث‌ نمود و به‌ هركسي‌ توضيح‌ داد، اما ما در اين‌ مورد بحث‌ نخواهيم ‌نمود، تنها به‌ ذكر چند تا از اين‌ معيارها مي‌پردازيم‌:


 


1-) فراواني‌ زمانها و حالات‌ افعال‌. بدين‌ ترتيب‌، زمان ‌گذشته‌ در اين‌ زبان‌ چهارده‌ حالت‌ دارد. من‌ چهارده‌ حالت ‌مي‌گويم‌ نه‌ چهارده‌ صيغه‌ همانند عربي‌، در حالي‌ كه ‌زبانهاي‌ عربي‌ و فارسي‌ از چهار يا پنج‌ صيغه‌ بيشتر  از گذشته‌ استفاده‌ نمي‌كنند (همانند ذَهَب‌َ، قد ذَهَب‌َ، كان ‌يذَهَب‌ْ). = (او رفت‌، او رفته‌ است‌، او مي‌رفت‌). ((به‌ طوريكه‌ در تركي‌ به‌ عنوان‌ مثال‌ مي‌گوييم ‌گداجاغيمش‌، اگر بخواهيم‌ اين‌ را به‌ عربي‌ ترجمه‌ كنيم‌ بايد بگوييم‌ كان‌ عزم‌ الذهب‌ = he was exlending to go به‌طوري‌ كه‌ ديده‌ مي‌شود يك‌ عبارت‌ مركب‌ و طولاني‌ است‌. چهارده‌ شكل‌ گذشته‌ اين‌ كلمه‌ به‌ قرار زير است‌. 1- گئت‌ دي‌ 2- گئديردي‌ 3- گئديرديك‌ 4- گئت‌ ميشدي‌ 5- گئده‌ جاغيدي‌ 6- گئدئيدي‌ 8- گئت‌ سئيدي‌ 9- گئديرميش‌10- گئديرميشيك‌ 11- گئت‌ ميشيك‌ 12- گئده‌ جاغيميش‌13- گئت‌ ميش‌ 14- گئت‌ ميشيميك‌. احمد كسروي))‌


 


فعل‌ مضارع‌ در عربي‌، كه‌ در اكثر زبانها بين‌ حال‌ و آينده‌ قرار دارد، داراي‌ چهار صيغه‌ است‌: كلي‌، حال‌، يكي‌ آينده‌ نزديك‌ و دو صيغه‌ ديگر شرطي‌ و التزامي‌ است‌، كه‌ در زبان‌ عربي‌ با اضافه‌ كردن‌ س‌ يا سوف‌ به‌ صيغه‌ مضارع‌ ساخته‌ مي‌شود. ((فعل‌ مضارع‌ اگر ما آن‌ را به‌ طور كامل‌ مطالعه‌ كنيم‌، آن‌ داراي‌ سه‌ فرم‌ است‌:


 


1- حال‌ مانند «پدر من‌ از شما دعوت‌ مي‌كند»My  fother  invites you


2- آينده‌ نزديك‌ - مانند «من‌ كمي‌ خواهم‌ نشست‌ و بعد ترك ‌خواهم‌ كرد. اين‌ مانند آينده‌ نيست‌، به‌ طوريكه‌ حرف‌ سه‌ يا جزء سوف‌ به‌ حال‌ اضافه‌ شود آنچه‌ ما با آينده‌ خواهم‌ گفت‌، تركها پسوند جاق‌ استفاده‌ مي‌كنند، مانند گئده‌ جاق‌ (سايا ذهب‌) = will go


3- استمراري‌ مانند، ماهي‌ها در آب‌ زندگي‌ مي‌كنند، يا، «سوسمار روي‌ فك‌ پايين‌ خود حركت‌ مي‌كنند» در تركي‌، هر احساس‌، فرم‌ خودش‌ را دارد، گئدير و گئديرك‌. همينطور  براي  ‌استمراري‌، آن‌، همچنين‌ دو فرم‌ دارد: حال‌ استمراري‌، كه‌ آن‌ در حقيقت‌ در اولين‌ احساس‌ اتفاق‌ مي‌افتد (من‌ مدرسه‌يه‌ گئديرم‌، I am going to school) (من‌ به‌ مدرسه‌ مي‌روم‌) و حال‌ استمراري‌ كه‌ هنوز اتفاق ‌نيفتاده‌، اما در احساس‌ دوم‌ اتفاق‌ خواهد افتاد. صاباح‌دان‌ مدرسه‌يه‌ گئدره‌م‌، = I am going to school tomorrow =]از فردا به‌ مدرسه‌ خواهم‌ رفت‌[، يا در زمان‌ آينده‌، صاباح‌دان ‌مدرسه‌يه‌ گئده‌جاغام‌، I am going to school tomorrow(از فردا به‌ مدرسه‌ خواهم‌ رفت‌) همينطور براي‌ التزامي‌ و شرطي‌، آنها عبارتند از «gitme (گئتمه‌) gitde» = گئيدري‌] منظور ايشان‌ gide= گئده‌ و gilse = گئتمه‌ مي‌باشد) احمدكسروي‌))


 


2-) با در نظر گرفتن‌ اسامي‌ و تركيبات‌ و توانايي‌ آنها براي‌ بيان‌ هر لغت‌ مشابه‌، راقم‌ صدها لغت‌ پيدا كرد كه ‌نمي‌توان‌ آنها را به‌ اكثر زبانهاي‌ ديگر ترجمه‌ كرد، به‌ عنوان‌ مثال‌، در زبان‌ فارسي‌ لغات‌ هرول‌، عدا، زكفي ‌تنها با يك‌ لغت‌ دويد بيان‌ مي‌شود. اما در تركي‌، هر يك ‌از اين‌ لغات‌ كلمه‌ جداگانه‌ خودش‌ را دارد. مثالهائي‌ از اين‌ نوع‌ بيش‌ از حد است‌.


 


3-) آن‌ داراي‌ قوانين‌ روشن‌ و ساده‌ است‌ و عاري‌ از بي‌قاعدگي‌ مجهولي‌ و التزامي‌ است‌، كه‌ در اكثر زبانها موجود نيست‌. بدينسان‌، در فارسي‌ و انگليسي‌ يكي ‌مي‌گويد «زيد و امر همديگر را زدند» به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ بگويند «زيد زد امر را» و زيد به‌ صورت‌ مضروب‌ آمد و به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ بگويد «زيد زده‌ شد.» اين‌ بي‌قاعده‌گي ‌است‌» كه‌ در فارسي‌ يك‌ قانون‌ است‌ و حذف‌ نمي‌شود، اما در تركي‌، ما چيزي‌ به‌ فعل‌ اضافه‌ مي‌كنيم‌ تا به‌صورت‌ التزامي‌ در آيد و اگر «اولما» اضافه‌ كنيم‌، به ‌صورت‌ مجهولي‌ در مي‌آيد «دير» اضافه‌ كنيم‌ به‌ صورت ‌متعدي‌ در مي‌آيد: ويردي‌ = زد، ووروشدوي‌ = يكي‌ ديگري‌ را زد، وورولدو = زده‌ شد، ووردوردو = موجب‌ زده‌ شدن‌ يكي‌ شد.


 


4-) با قاعده‌ بودن‌ قوانين‌ دستور زباني‌. استثناها و بي‌قاعده‌ بودن‌ در تركي‌ خيلي‌ نادر است‌، بر عكس ‌فارسي‌ و اكثر زبانهاي‌ اروپايي‌، كه‌ اينها افعال‌ بي‌قاعده ‌زياد و استثناها قوانين‌ آنها را تشكيل‌ مي‌دهند، و بر عكس‌ عربي‌ كه‌ آن‌ افعال‌ ضعيف‌ فراوان‌ دارد.


 


5-) وجود علامت‌ مخصوص‌ مصدر، «ماق‌» كه‌ آن‌ را از اسم‌ و ساير صيغه‌ (form) تميز مي‌دهد، كه‌ اين‌ هم‌ عكس‌ عربي‌ است‌.


 


6-) وجود لغات‌ تأكيد، كه‌ با اضافه‌ كردن‌ b و m به‌ اولين‌ حرف‌، قاپ‌ قارا = خيلي‌ سياه‌. اين‌ قانون‌ تأكيد رنگها است‌. ((در عربي‌ براي‌ تاكيد رنگها از كلمات‌ مناسب‌ مخصوص ‌استفاده‌ مي‌شود: الاسود، الحاكدپ‌، الاحمر القاني‌، الاسفرالغاني‌، الا... در فارسي‌، تاكيد با تكرار كلمه‌ انجام‌ مي‌پذيرد (سياه‌ سياه‌). در تركي‌ تاكيد رنگ‌ همانطوري‌ كه‌ ما گفتيم‌ انجام‌ مي‌پذيرد. قاپ‌ قارا، قيپ‌ قيرميزي‌، يام‌ ياشيل‌، ساپ‌ ساري‌، گؤم‌ گوي‌، آغ ‌آپاق‌. احمد كسروي‌.))


 


7-) وجود كلمات‌ با تغييراني‌ در اولين‌ حرف‌، باعث ‌تاثير در عموميت‌ آنها مي‌باشد، كيتاب‌ ميتاب‌ = كتاب‌ و هر چه‌ شبيه‌ آن‌ است‌. ((هرگاه‌ كسي‌ بخواهد به‌ خدمتكار بگويد «او بيري ‌اوتاقدان‌ كيتابي‌ گتور» «Go bring the book prom the other room» در اتاق‌، غير از كتاب‌، مجله‌، روزنامه‌ و نقشه‌ وجود داشت‌، خدمتكار تنها كتاب‌ را مي‌آورد. ممكن‌ است‌ شخصي‌ جمله‌اش ‌را تعميم‌ دهد و بگويد «كيتاب‌ ميتابي‌ گتور» آنگاه‌ خدمتكار كتاب‌ و ساير چيزهاي‌ شبيه‌ آن‌، را شامل‌ مجلات‌، روزنامه‌ها و نقشه‌ها را مي‌آورد. متمم‌ داراي‌ دو عبارت‌ ديگر است‌، ابتدا شخص‌ با اضافه‌ كردن‌ r""= "ر" بعد از اولين‌ حرف‌ كلمه‌ آن‌ را تغييرمي‌دهد، مانند، زير زيبيل‌ ]براي‌ زيبيل‌ = آشغال‌[ براي‌ آشغال‌ و هر چه‌ شبيه‌ آن‌. دومي‌ بعد از اصلاح‌ اولين‌ كلمه‌ آن‌ تكرار مي‌شود، مانند دري‌ - مري‌ = پوست‌ و هر چه‌ شبيه‌ آن‌، اين‌ دو عبارت‌ كلاً عادتهاي‌ قابل‌ قبول‌ هستند با اين‌ كه‌ نقطه‌ مقابل ‌اولي‌ است‌، اما به‌ عنوان‌ استاندارد استفاده‌ مي‌شود. احمدكسروي‌.))


 


سرنوشت‌ زبان‌ تركي‌ بيچاره‌


 


((......اين‌ تبليغات‌ در سرتاسر آذربايجان‌ به‌ سرعت‌ پخش‌ مي‌شد، چون‌ در آن‌ روزها نشريات‌ قفقاز خيلي‌ زود به‌ آذربايجان ‌مي‌رسيد و قيمت‌ آنها كمتر از نشريات‌ تهران‌ بود؛ بعلاوه‌ اين ‌تبليغات‌ به‌ زبان‌ مردم‌ آذربايجان‌ بود در صورتي‌ كه‌ نشريات ‌تهران‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ بود كه‌ فهميدن‌ آنها مشكل‌ بود، بايد كسي‌ آن‌ را براي‌ مردم‌ ترجمه‌ مي‌كرد. نشريات‌ قفقاز محض ‌رسيدن‌ توزيع‌ مي‌شد. ادبيات‌ تركي‌ فرصت‌ بي‌سابقه‌اي‌ براي ‌اشاعه‌ پيدا كرده‌ بود. احمد كسروي))‌ 


 


......علت‌ اين‌ كه‌ تركي‌ خواندن‌ كم‌ مي‌باشد آن‌ است‌ كه‌ تعداد كتاب‌ها به‌ زبان‌ تركي‌ كم‌ است‌..... تركي‌ آذربايجاني‌ از كمبود كتاب‌ كافي‌ و مجله‌ رنج‌ مي‌برد، بدين‌ علت‌ است‌ كه‌ فرزندان‌ او عادت‌ به‌ يادگيري‌ زبان‌ تركي‌ ندارند و ترجيح‌ مي‌دهند كه‌ فارسي‌ را ياد بگيرند. كتابها و مجلات‌ از قفقاز علاج ‌اين‌ فقدان‌ هستند و اين‌ فقدان‌ را پر مي‌كند. و اكثر اينها موضوعات‌ و سبكهاي‌ مختلف‌ در سالهاي‌ اخير وارد شده‌اند، و در تبريز كتابخانه‌اي‌ وجود ندارد كه‌ تعداد زيادي‌ كتاب‌ از قفقاز در آن‌ موجود نباشد. در حقيقت‌، درسال‌ 1334 قمري‌ (1916)، كتابخانه‌اي‌ كه‌ به‌ يك ‌قفقازي‌ تعلق‌ داشت‌ به‌ اين‌ كتابخانه‌ها داده‌ شد، كه‌ بين ‌اينها كتاب‌ فارسي‌ و عربي‌ وجود نداشت‌. همانطور كه‌ ما گفتيم‌ تركي‌ قفقازي‌ متفاوت‌ از تركي‌ آذربايجاني ‌نيست‌، و براي‌ مردم‌ اينجا خواندن‌ اين‌ كتاب‌ها مشگل ‌نيست‌، ..........سرنوشت‌ زبان‌ تركي‌ بيچاره‌ در اين‌ دوران‌ بهتر است‌.... برخي‌ مجلات‌ بين‌ مردم‌ آذربايجان‌ مشهور شده‌ و خواننده‌هاي‌ زيادي‌ دارد، به‌ ويژه‌ مجلاتي‌ نظير ملا نصيرالدين‌، و غيره.....‌نوشتن‌ و خواندن‌ تركي‌ در ميان‌ آذربايحاني‌ها امروزها توسعه‌ يافته‌ و عموميت‌ پيدا مي‌كند، اشتياق‌ و مقبوليت‌ مردم ‌امروزها زياد شده‌، دليل‌ اين‌ هم‌ آمدن‌ مجلات‌ از قفقاز مي‌باشد كه‌ انتشارات‌ آنها زياد و بين‌ مردم‌ توزيع‌ مي‌شود........خواندن‌ تركي‌ در سالهاي‌ اخير پيشرفت‌ كرده ‌است‌. و هر روز در حال‌ پيشرفت‌ است‌، و شايد اين‌ دوران ‌رنسانس‌ ادبي‌ تركهاي‌ ايران‌ (باشد) كه‌ به‌ دوران‌ اهانت‌ و خوار شمردن‌ زبان‌ تركي‌ خاتمه‌ خواهند داد و هر روز فرزندان ‌آذربايجان‌ زبان‌ مادري‌ خود را بهتر خواهند شناخت‌ و از بي‌حرمتي‌ به‌ او خودداري‌ خواهند كرد  (و) چيزي‌ جز طلب‌ او به‌ او نخواهند داد.


--------------------------------------------------- 


[۱]- در اينجا مقصد كسروى تقسيمات اجرائى و ادارى كشور در دوره پهلوى است. زيرا زنجان - خمسه بخشى از ناحيه پيوسته ترك نشين شمال غرب كشور و يا به عبارت ديگر بخشى از آذربايجان و در داخل آن است.



 


گئرچه يه هو!!!!



1 Comments:

Blogger CNC said...

برتري زبانها را از نوشته ها و تاليفات آنها ميتوان مقايسه كرد. تركي به خواب نميبينه كه بتونه مثل شاهنامه يابوستان و گلستان سعدي ويا ديوان حافظ داشته باشه.

8:23 PM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home