Wednesday, September 12, 2007



زبانهاي تركي در ايران


İRAN'DAKİ TÜRK DİLLERİ
DIE TURKSPRACHEN IRANS

پر. در. گرهارد دوئرفرProf. Dr. Gerhard Doerfer
ترجمه: مئهران باهاري



نت مترجم:

١- تركيشناس برجسته و آلتائيستيك مشهور پروفسور گرهارد دورفر٬ يكي از نامهاي بسيار مهم دنياي تركيشناسي (توركلوك بيليمي) معاصر٬ از سيماهاي برجسته سنت تركولوژي آلماني است. او به تعبيري پدر تركيشناسي ايران به شمار ميرود. وي آثار بسياري در باره تركيشناسي ايران و زبان و لهجه هاي تركي در ايران٬ به ويژه در باره تركي خلجي٬ لهجه هاي خراساني زبان تركي، لهجه سنقري تركي آزربايجاني٬ ديگر زبانهاي تركي اوغوزي در ايران و همچنين رابطه زبانهاي تركي و زبانهاي ايراني تاليف نموده است. وي نخستين كسي است كه زبان تركي خلجي را به عنوان زبان تركي مشخصي، به طور همه جانبه اي تدقيق و به عالم علم معرفي نموده است. گرهارد دورفر در اثر عظيم و حجيم (در چهار جلد٬ جمعا حدود ٢٧٠٠ صفحه) "عناصر تركي و مغولي در فارسي نوين" كه محصول رنج و فعاليتي فوق انساني است، ريشه شناسي تاريخي٬ تنقيدي و مقايسه اي هزاران كلمه تركي موجود در زبان فارسي٬ تاريخ تحول صورت هر كلمه و سير تحول معاني آنها٬ همراه با توضيحات و مدخلهاي بيشمار و گسترده را داده و براي اولين بار بسياري از نكات تاريك مبهم تركيشناسي٬ زبانشناسي٬ ريشه شناسي و ايراني شناسي را روشن نموده است.

٢- نوشته زير ترجمه يكي از مقالات پروفسور دوئرفئر در باره زبان و لهجه هاي تركي در ايران است كه به سبب نشان دادن سير تكاملي دانش ما از زبانها و لهجه هاي تركي در ايران در سٶزوموز درج مي شود. اين مقاله كه بيش از سي و پنج سال پيش نگاشته شده، يكي از نخستين كوششها در دسته بندي جامع زبان و لهجه هاي تركي در ايران ميباشد. از اينرو طبيعي است كه در آن نقصان و كمبودهائي وجود داشته باشد. برخي از اينگونه موارد با مرور زمان و تجمع و آناليز داده هاي نو و انجام بررسي هاي ميداني و آكادميك جديدتر تصحيح شده اند. از آن جمله:

الف- در مقاله ادعا شده است نفوس تركان ايران اعم از ترك، تركمن و خلج حدود يك ششم مردم ايران (حدود ١٧ درصد) است. در حاليكه امروز به قطعيت مي دانيم نفوس تركان ايران به تنهائي و بدون در نظر گرفتن تركمنها و خلجها بين دو تا سه برابر اين رقم يعني بين ٣٤ درصد تا ٥١ در صد جمعيت ايران است.
ب- بربرها و يا هزاره هاي شرقي –كه در مقاله احتمال ترك بودن آنها مطرح شده است- گروهي تاجيك زبان در نواحي شمال شرقي و شرق ايران اند كه همراه با دره زينات و يا هزاره هاي غربي با نام عمومي خاورها شناخته مي شوند.
پ- در مقاله از تركي آزربايجاني به شكل تركي آزري و يا آزري نام برده شده است. امروزه اجماع بر نادرستي اين نامگذاري و تمايل عمومي در جهت استعمال نكردن آن است.

٣- در اين مقاله جمعا از يازده زبان و لهجه (محتملا) تركي سخن رانده شده است. ما امروز مي دانيم كه اين يازده مورد را (با خارج كردن بربريها كه گروهي تاجيك زبانند) مي توان به صورت لهجه هاي سه زبان تركي، تركمني (شماره ٤) و خلجي (شماره ١٠) تصنيف كرد. در واقع آنچه در مقاله تحت عنوان زبان خراساني (شماره ١١) آمده چيزي به جز گروه لهجه هاي خراساني زبان تركي و آنچه تحت عنوان تركي آزربايجاني (آزري) (شماره ١)، ايناللو (شماره ٢)، قشقائي (شماره ٣)، سلجوقي (شماره ٥)، جغتائي و قپچاقي (شماره هاي ٧ و ٨) و زبانهائي تركي در مكران و بلوچستان (شماره ٦) آمده چيزي به جز لهجه هاي گوناگون داخل در گروه لهجه هاي آزربايجاني زبان تركي نيستند. بنابراين به جز تركمني و خلجي هيچكدام از اين لهجه ها كه در متن مقاله از آنها به شكل زبان ياد شده است، زبان مستقلي نبوده و همه – هم به لحاظ زبانشناسي، هم به لحاظ ادبي و هم به لحاظ سياسي- لهجه هاي زبان تركي در ايران به شمار مي روند.

٤- تصوير دقيق و تقسيم بندي زبانهاي رايج زبانهاي داخل به خانواده زبانهاي تركي در ايران چنين است: "زبان تركي" در ايران صرفا داراي دو گروه لهجه عمده متشكل از "آزربايجاني" (شامل همه لهجه هاي تركي رايج در شمال غرب و جنوب ايران از جمله قشقائي و ايناللو ... و همچنين لهجه سنقري در شهرستان سنقر آزربايجان و برخي از لهجه ها در شمال شرق ايران) و "خراساني" (شامل بسياري از لهجه هاي تركي در شمال شرق ايران و نيز لهجه ابيوردي در جنوب ايران) است. علاوه بر "زبان تركي"، از ديگر زبانهاي داخل در خانواده زبانهاي تركي، زبانهاي "تركمني"، "خلجي"، "قزاقي" و به مقدار بسيار كمي "ازبكي" و "اويغوري" نيز در ايران رايجند. متكلمين زبان خلجي در خلجستان آزربايجان جنوبي و متكلمين بقيه زبانهاي تركي فوق الذكر در شمال شرق ايران ساكنند.

مئهران باهاري



زبانهاي تركي در ايران

گرهارد دوئرفرGerhard Doerfer
ترجمه: مئهران باهاري



ايران از جمله كم شناخته شده ترين مناطقي است كه به زبان تركي در آنها صحبت ميشود. در حاليكه حدود يك ششم مردم ايران به زبان تركي سخن ميگويند تمام لهجه هاي تركي رايج در ايران بسيار كم تدقيق شده اند. اين وضع ناشي از شرايط سياسي نيز هست. ايران كمابيش به مدت هزار سال تحت حاكميت خاندانها (و ارتشهاي) ترك قرار داشته است. و اين مسئله به نوبه خود سبب ايجاد درجه معيني از حس كينه گرديده است و از اينروست كه انتشارات مربوط به فرهنگ و زبان تركي از استقبال كمي برخوردار شده و با حسن نظر بدانها نگريسته نشده است. همانگونه كه قابل تصور است اين رويه به سبب حركات استقلال طلبانه آزربايجاني پس از جنگ جهاني دوم (اين نكته هم قابل ذكر است كه اين حركت به طور وسيعي از خارج حمايت ميشد) و جنگهاي طائفه اي بلا انقطاع قاشقايها تشديد شد. اما تحت تاثير گرايش به ليبريزاسيون كه در تمام شئون كشور در حال جايگيري است (گشايش مدارس و بيمارستانها، راهسازي، اصلاحات ارضي و غيره) امكانات شناخت و بررسي زبانهاي تركي ايران هم تدريجا افزايش مييابد. در تابلوئي كه از اين بررسي بدست ميآيد ايران نه تنها به عنوان كم شناخته شده ترين منطقه ترك زبان، بلكه در عين حال به صورت جالبترين آنها نيز جلوه گر ميشود. اين تابلو هنوز خطوط قطعي خود را پيدا ننموده است. در موارد بسياري فقط بعضي حدس و گمانها وجود دارد و در بسياري جاها نيز اشارات بسيار مبهم و طرحهاي ابتدائي در دست داريم. اما اين هم هست كه آينده محققا ارمغانهاي بسيار گرانقدري تقديممان خواهد كرد.

تاكنون وجود چهار زبان تركي در ايران مفروض بود. (اينها را نه زبان، گروه لهجه ها نيز ميتوان ناميد). در باره اين چهار گروه مختصرا توضيحي ميدهم:

١)- تركي آزربايجاني (آزري): جهت بدست آوردن محدوده انتشار اين زبان به نقشه موجود درPhilologiae Turcicae Fundamenta, I, Aquis Mattiacis ، 1959 مراجعه كنيد. اين زبان از سوي چندين ميليون تن، مخصوصا در شمال غربي كشور صحبت ميشود. مهمترين ناحيه اي كه بدان صحبت ميشود، تبريز است. اين زبان شناخته شده ترين زبان تركي در ايران است. در باره آن آثاري در مقياس وسيع از سوي اروپائيان منتشر شده است. (به Philologiae Turcicae Fundamenta صفحه ٢٨١ و كتابشناسي متعاقب آن مراجعه كنيد). در ايران نيز گهگاه در مورد تركي آزري ايران، كتب گرامر كوچكي منتشر ميگردد. در اينجا فقط به بهترينشان اشاره ميكنم. م. ع. فرزانه، مباني دستور زبان آزربايجان، تبريز، ١٣٣٤ شمسي. (اين دستور زبان، با نمونه قرار دادن اثر زير نوشته شده است: Muharrem Ergin, Osmanlıca Dersleri, I, Türk Dil Bilgisi, İstanbul 1958, 2. baskı 1962)

هر چند كه اين زبان نسبت به بقيه شناخته شده تر است اما نكات خالي بسياري در تدقيق آن نيز موجودند. اين مطلب را شماره آثار چاپ شده نيز روشن ميكند. در ايران پس از جنگ جهاني دوم در مورد دستور زبان تركي آزربايجاني فقط ٢٠ تدقيق چاپ شده است (اطلاعات مفصل در باره اين آثار را در اثر زير نشر خواهم كرد: Irano-Altaica, Current Trends in Linguistics IV) در مقابل در طول همين مدت در آزربايجان شوروي در باره زبان تركي آزربايجاني بيش از ١٠٠٠ اثر چاپ شده است. از مهمترين خلاءهاي موجود اين است كه شيوه هاي بسيار تركي آزري هنوز بسيار كم بررسي گرديده اند. به عنوان مثال، در ساحل جنوب شرقي درياي خزر، در گلوگاه و هشتيكه شيوه اي از تركي آزري وجود دارد كه در آن تغيير ü به u و ö به ə رخ داده است. (اين امر در نقشه Philologiae Turcicae Fundamenta اصلا نشان داده نشده است). به عنوان نمونه در اين شيوه اۆچ-٣ (üç) به اۇچ (uç) ، يۆز- ١٠٠ (yüz) به يۇز (yuz)، دؤرت-٤ (dört) به دَرت (dərt) ، گؤز-چشم (göz) به گَز (gəz) تبديل ميشود. بيشك بررسي شيوه هاي آزري ايران، تابلويي بسيار رنگينتر از آنچه از بررسي لهجه هاي تركي تركيه در آنادولو حاصل شد، بدست خواهد داد.

٢)- ايناللو و ٣)- قشقائي: اين دو فوق العاده به تركي آزري شبيه اند. حتي ميتوانند به عنوان لهجه هاي تركي آزري نيز نشان داده شوند. در جنوب شرقي شيراز (ايناللو) و در شمال غربي آن (قشقائي) صحبت ميشود. جهت بررسيهاي چاپ شده در موردشان مراجعه كنيد به PTF ص ٢٨١. با وجود اينكه مئنگس (Menges) ملزمه بسياري در مورد اين زبانها گردآوري نموده بود، متاسفانه هنوز به چاپ نرسيده اند. به عقيده وي (بر خلاف بسياري از توركولوقهاي ديگر) اين زبانها نميتوانند به عنوان شيوه هاي تركي آزري قبول شوند و به لحاظ خصوصيات عديده اي، بيش از تركي آزربايجاني به تركي تركيه نزديكترند. در باره لهجه قشقائي مقداري ملزمه نيز از سوي دانشجويانم در سال ١٩٦٨ جمع آوري شده است. (مقايسه كنيد با ماده ١٠). چاپ و انتشار هر چه سريعتر تمامي اين ملزمه ضرورت دارد.

٤)- تركمني: طبق نقشه Philologiae Turcicae Fundamenta در منطقه اي كه از قسمت جنوبي جمهوري تركمنستان شوروي (به طور تقريبي از گرگان) و از ساحل جنوب شرقي درياي خزر آغاز ميشود و به صورت قوس وسيعي تا مرز افغانستان (و در ادامه آن تا نواحي داخلي افغانستان هم) امتداد مييابد، صحبت ميشود. (براي عدم تطابق كامل نقشه هاي داده شده با واقعيت به ماده ١١ نگاه كنيد). تركمني ايران (بر خلاف تركمني شوروي) بسيار كم تدقيق شده است. بيشك گهگاه ملزمه اي از اين زبان نيز چاپ و در باره شان بررسيهاي علمي هم صورت ميپذيرد. مثلاYusuf Azmun, Türkmen Halk Edebiyatı Hakkında, s. 38, (Reşid Rahmeti Arat için, Türk Kültürünü Araştırma Enstitüsü Yayınları, 19, Seri: I Sayı: A 2, Ankara 1966) اما در نگاه كلي، اين بررسيها بسيار نارسا ميباشند.

ميشود گفت كه حتي چهار زبان تركي شناخته شده ايران هم تاكنون بسيار كم بررسي شده اند و شيوه هاي اين زبانها غالبا يا اصلا شناخته نشده اند و يا بسيار كم تدقيق گرديده اند. اكنون ميخواهم در مورد زبانهاي تركي ايران كه تاكنون ناشناخته مانده اند صحبت كنم. نخست پنج زبان را كه به شكلي قطعي تثبيت نگرديده اند، اما به طور مبهم اشاراتي بدانها شده است، ميشمارم:

٥)- درK. H. Menges, Research in the Turkic dialects of Iran (Preliminary report on a trip to Persia), Oriens 4 (1951), s. 279 از زبان سلجوقي كه در جنوب و جنوب غربي كرمان بدان صحبت ميشود بحث شده است. يعني زباني تركي در محلي بسيار دور افتاده در شرق ايران. افسوس كه مئنگئس نتوانست فرصت تدقيق زبان سلجوقي را پيدا كند.

٦)- به نظر مئنگئس، ص ٢٧٩، در بلوچستان و مكران يعني كاملا در جنوب شرقي ايران نيز تركاني هستند. اما حتي نامهاي اين قبايل ترك نيز دانسته نيست. از اينرو موجوديت و يا عدم موجوديتشان به قدر كافي شبهه دار است.

٧)- و ٨)- طبق نامه Làszló Szimonisz (Bloomington) كه به سال ١٩٦٥در جنوب ايران بوده است، در جنوب تهران دهاتي هستند كه به زبان جغتائي (تركي شرقي) و قبچاقي سخن ميگويند. بخشهاي مهم اين نامه را كه از استانبول به اينجانب فرستاده است را نقل ميكنم: "از ٢٨ تموز ١٩٦٥ تا اواسط آوگوست در جنوب ايران، در اطراف شيراز و اصفهان بودم. هيچ چيز در باره تركان جنوب ايران ننوشتم. ملزمه بسيار اندكي در دست دارم. اما متاسفانه آن هم پيشم نيست. بررسيهايي در مورد بعضي كلمات انجام دادم و شباهت بسيار بزرگي بين آنها و تركي غربي (قپچاقي) مشاهده نمودم. شخصي كه در راه با وي آشنا شده بودم از دو روستا در نزديكي شهر رضا شاه (در راه اصفهان، ٩٠ كيلومتري جنوب تهران) برايم سخن گفت. گويا يكي لهجه غربي و ديگري لهجه شرقي را بكار ميبرد. شخصي كه اين اطلاعات را به من دارد ميگفت كه از طائفه سمرقند بوده و به زبان جغتائي صحبت ميكند. در عين حال سيستم شمارشي اي كه امروزه بكار ميبرند به سيستمي كه در كتيبه هاي اورخون استفاده شده است بسيار شباهت دارد".

تاكنون وجود يك لهجه اويغوري و يك لهجه قبچاقي كه شمارش-لايه هاي-فوقاني تركي باستاني را حفظ كرده باشند در ايران معلوم نبود. افسوس كه اينجا نيز بررسيهاي نتيجه داري وجود ندارند. شاگردانم در سال ١٩٦٨ دهات مزبور را جستجو كرده اما نيافته اند.

٩)- بنابر اثر حسينعلي رزم آرا، فرهنگ جغرافيائي ايران، تهران، ١٣٢٧ شمسي، (و جلدهاي ديگر كتاب در سالهاي آتي) در شمال شرقي ايران (خراسان) دهات بسياري كه اهاليشان به زبان بربري سخن ميگويند وجود دارند. در اين مورد، نقشه اي از طرف مدرس سمينار ايرانيستيك دانشگاه گوتينگن آقاي پرويز رجبي آماده چاپ است. (كه در ضمن موقعيت زباني در خراسان را به طور كلي نشان داده و موارد ٤ و ١١ نيز را در برخواهد داشت). به استناد سخنان آقاي رجبي زبان بربري ميتواند لهجه اي تركي باشد. اما خود وي نيز به عدم قطعيت اين ادعا معترف است. در اين مورد هم نخست، انجام بررسيهائي مفصل ضروري است. فقط در اثرH. F. Schurmann, The Mongols of Afghanistan, 's-Gravenhage, 1962 صفحه ١١٤ اينكه بربريها از هزاريها يعني تاجيكهائي كه داراي قيافه مغولي باشند محتملتر مينمايد. (اين مطلب از طرف Semih Tezcan گفته شده است).

بنابراين شمارش زبانهاي تركي ايران را كه تاكنون معرفي شده و بررسي نشده اند بپايان برديم. مقاله مان را با معرفي دو زبان تركي كه تاكنون شناخته نشده بودند، اما اخيرا به طور همه جانبه اي بررسي شده و ديگر داراي ملزمه كافي هستند، ختم ميكنيم:

١٠)- نخست با زبان خلج كه به فاصله ٢٠٠ كيلومتري از جنوب غربي تهران صحبت ميشود، آغاز ميكنيم. موقعيت خاص اين زبان تاكنون معلوم نبود. (مثلا منگس در اثر فوق الذكر خود، صفحه ٩ و ٢٧٨ خلجي را لهجه اي از تركي آزربايجاني نشان داده است. در سالهاي ١٩٠٦ و ١٩١٧ منورسكي قيدهايي از اين زبان به عمل آورده و در سال ١٩٤٠ از سوي وي مقاله اي (The Turkish Dialect of the Khalaj, BSOAS 10:2, 417-437) منتشر و در همان سال محقق ايراني م. مقدم مجموعه اي از كلمات (گويشهاي وفس و آشتيان و تفرش. ايران كوده ١١ ، تهران ١٣١٨ شمسي) را چاپ كرده است. نويسنده اين مقاله موفق به اثبات اين مطلب شد كه خلج نه تنها شيوه (كمي دور افتاده) زبان تركي آزري نيست، حتي زبان تركي معيني نيز نبوده، بلكه گروه مشخصي از زبان تركي را تشكيل ميدهد. (Das Chaladsch- Eine Archaische Türksprache in Zentralpersien, ZDMG 118, 1968 79-112).

خانواده زبانهاي تركي ميتوانند به هفت گروه تقسيم شوند:

١- چوواش
٢- تركي جنوب غربي يا اوغوز (تركي تركيه و غيره)
٣- تركي شمال غربي يا قبچاق (تاتاري قازان و غيره)
٤- تركي جنوب شرقي يا اويغور (ازبكي و غيره)
٥- تركي شمال شرقي يا سيبرياي جنوبي (تووين و غيره)
٦- ياقوت
٧- خلج

در حاليكه خلج كوچكترين گروه را تشكيل ميدهد (تقريبا از سوي ٢٠،٠٠٠ نفر در ٤٦ روستا صحبت ميشود) همراه با چوواش مهمترين اين گروههاست. زيرا نشاندهنده قديميترين خصوصيات است. در اين زبان نه فقط "-د-" (-d-) باستان تركي بلكه "ه-" (پ- به ف-)h- (p- به f-) تركي مادر متاخر نيز مشاهده ميشود. مثلا در خلج هاداقhadaq - (چوواش: اوراura-، تركي تركيه، تاتاري قازان، ازبك: آياق-ayak، تووين: آداخ-adax يا آتاخ-atax). وجود "ه-" قديم در نخستين حرف كلمه به صورت تك و توك در بعضي از زبانهاي تركي معلوم بود (مثلا در آزري و اويغوري نو: هؤل-höl؛ ازبك: هول-hol؛ خلج: هيل-hîel، هؤؤلhőöl - به معني خيس). اما فقط خلج است كه به روشني تعويض "Ø-" در نخستين حرف كلمه را با "ه-" در نخستين حرف كلمه به گونه اي سيستماتيك محافظه كرده است. (دو مصوت a-ا و â-آ در نخستين حرف، مثلا ât=اسم، at=اسب در تركي باستان، در بسياري از زبانهاي تركي مدرن مثل هم اند: در آزري ad= اسم و at= اسب، اما در خلجي âat= اسم و hat= اسب).

باز خلج تنها زبان تركي است كه مصوت كوتاه با مصوت كشيده ساده î و مصوت ديفتونگ شده كشيده را به عنوان كيفيتهاي سه گانه مصوت در زبان تركي مادر حفظ نموده است. (مثلا a و â و âa را). به همين دليل ميشود مواردي را كه در كاشغري با صدادار كشيده و در عوض در تركي (و ياقوتي) با مصوت كوتاه نشان داده ميشوند و ما آنها را تاكنون استثناء ميناميديم توضيح داد. تابلوي كوچكي بدهيم: گروه اول (â,ê,î,ô,ő,û,ű) صدادارهاي كشيده و گروه دوم (ā,ē,ī,ō,ū) صدادارهاي نيم كشيده را نشان ميدهد. بايد اين نكته را نيز روشن كنم كه در موارد غيرتاكيدي و يا حين مكالمات سريع تمايل به كوتاه شدگي مصوت كشيده موجود است.





در باره بررسي اين زبان اين اطلاع را ميبايست بدهم: در مارس ١٩٦٨ سه تن از شاگردانمSemih Tezcan, Hartwg Schintharlt, Wofram Hesche از طرفم سفري تحقيقاتي انجام دادند. (به سبب ماموريت بسيار از قبل تعيين شده ام به عنوان استاد مهمان در آمريكا، از اين سفر تحقيقاتي باز ماندم). شاگردانم از اين سفر ٩ نوار كاست پر خلجي و مقداري ملزمه از لهجه قشقائي به همراه آوردند. در همان سال مقاله فوق الذكرم در ZDMG منتشر شد. به سبب تحرير اين مقاله در سال ١٩٦٧ ملزمه اي كه دانشجويان همراه خويش آورده بودند در آن منظور نشده بود. و فقط بر اساس آثار مينورسكي و مقدم تنظيم شده بود. در مقاله فوق الذكر ديگرم كه در Current Trends چاپ خواهد شد، نيز توضيحاتي در مورد زبان خلج نوشتم. علاوه بر اين در كنگره شرقشناسان آلمان در Würzburg كنفرانسي در مورد زبان خلج داشتم. متن اين كنفرانس در ميان مقاله هاي كنگره چاپ خواهد شد. در اين سفر ملزمه اولين سفر به خلجستان ارزيابي گرديده است. در مارت ١٩٦٩ دومين سفر تحقيقاتي را همراه با پرويز رجبي و سميه تئزجان (تنها فرد اشتراك كننده در هر دو سفر) انجام داديم. ملزمه جمع آوري شده در اين سفر بسيار بيش از سفر نخستين بوده است. قبل از آن در تاريخ ١٩٦٨كتاب Khalaj Materials, cilt I بر اساس ملزمه سفر نخست جهت انتشار به Altaic and Uralic (Bloomington) فرستاده شد. در اين كتاب چندين متن داده شده و اهميت زبان خلج از ديد تاريخ، زبانهاي تركي مطرح شده است. جلدهاي بعدي اين سري شامل موضوعات زير خواهد بود: جلد II- متون باقيمانده ، جلد III- دستور كامل زبان، جلد IV- اطلس منطقه خلج.

جهت بدست آوردن فكري تقريبي از موقعيت خاص اين زبان تركي، متني از روستاي خراب ميدهم. اين شعر را آقاي مسيب عرب گل در سال ١٩٦٨ نوشته و اولين سند كتبي ادبيات خلج بشمار ميرود. (خلجها صاحب ادبيات مخصوص به خود بويژه ادبيات كتبي نيستند). اين را نيز متذكر ميشوم كه سيستم آوانگاري در اين متن ساده گرديده است (بدين ترتيب مصوتهاي باز و بسته را به صورت جداگانه نمايش نميدهم. براي بدست آوردن اطلاعات مفصل موجد در مورد فونتيك بسيار پيچيده زبان خلج مراجعه كنيد به Khalaj Materials cilt I . a هميشه لبي (labial) است و تلفظ ميشود. ğ دائما به صورت غ تلفظ ميشود٬ (مانند كلمه آغ و نه با صدايي مثل دويون).


نهار باشوي تيكي يئل هپسر-ارتي Nahâr bâşuy tîki yēl həpsə’r-ərti
يوزويو بي هاچوق٬ بي بكتر-ارتي Yüzüyü bî hāçuk bî bəktə’r-ərti
اگر قوسه ي بي حالا بودويا (١) واقسام Əgər quosəy bî hâlâ bōduya vaqsam
صوابي سه يه حجج-ي اكبر ارتي Səvâbi səyə ha’cc-i əkbər ərti
كؤزيي جئيران كؤزيده خئيلي يه تر Köziy ceyrân közidə xeyli yətər
قاشوي آسمان كمانيدا (٢) كمانتر Qâşuy âsmân kəmânida kəmântar
هئيكه لوي نئسه كه مانوتماق (٣) اولور Heykəlüy nêsəkə mânutmaq ōlur
صينوبروارا هايدوم يا كي يه تر Sinobə’r-vâra’ hāydum yâ ki yətər
من اون ايلر ايميدم سنيه كلگه ي Mən ōn yi’l-ər imî’dəm sən’yə kəlgəy
اگر كلدوي تاقي قويمام يو وارگه ي Əgər kəldüy taqı quomam yo’vargəy
زمانا بيوفالارلا رفيق ار (٤) Zəmâna bîvafâla’rla rəfî’ğ-ar
ياغين او قويمايور كي سنيه كلگه ي Yağın ō quo’mayur ki sən’yə kəlgəy
نه من فرهاد و نه سن شيرين اولوي Nə mən Fərhâd o nə sən Şīrīn ōluy
نه من مجنون٬ نه سن ته لئيلي اولوي Nə mən Məcnûn nə sən tə Leyli ōluy
ولي ييز بيسوتون بي تيشه واروم (٥) Vəlî yîz Bîsutûn bî’ tīşə vâarum
قازام تاغ و بيليم كي راضي اولوي (٦) Qazam tâğ u bilim ki râzī ōluy
بي كاغاذ ييره كوم قانيلا يازدوم Bî kağaz yirəküm qâani’la yazdum
گوه رچين بوينيده من اونو هاسدوم Gəvərçin būynida mən onu hasdum
گوه رچيني اوچورتدوم هواقا (٧) Gəvərçini uçurtdum həvâka
كؤزيم يول و اؤزوم يئشيكچه (٨) قالدوم Közim yûol o üözüm īeşi’kçə qaldum



١- bōduya در تركي باستان bôduna، bôd "قد، بدن". در تركي تركيه (و آزري) بويboy . در كلمه -d- حفظ شده است.
٢- مانند كتيبه هاي اورخون حالت مفعول منه (Ablative) da-دا و də-ده است. (-دن)
٣- "مان" فارسي به معني مثل، مانند. از فعل مانيدن به معناي شبيه بودن.
٤- (ar-ار، ər-ر) (است dir=) معادل (-ərürارور) در تركي باستان است. ərti هم از همان ريشه است.
٥- وار مانند فعل صرف ميشود. بيشك تحت اثر فعل داشتن فارسي است.
٦- تلميح به افسانه فرهاد و شيرين.
٧- حالت مفعول به (Dative) به شكل كاka-، كه kə-است. (-ه)
٨- حالت مفعول فيه (Locative) به شكل معمولي –چاça-، -چهçə- است. در كلمه يوول (yûol) اين پسوند حذف شده است. (-ده)

زبان خلج به لهجه هاي متعددي تقسيم ميشود. از ميانشان لهجه تلخاب كه در منتهي اليه شمال غربي قرار دارد، از ديگر لهجه ها كاملا متفاوت بوده، حتي از سوي خلجها به صورت زباني جدا تلقي ميگردد. بعضي از خلجهائي كه كوچ كرده اند هم اكنون در ميان قشقائيان زندگي ميكنند.

١١)- ميخواهم آخرين زبان را خراساني بنامم. اين زبان تاكنون شناخته نشده بود. (اين وضعيتي تيپيك براي ايران است!!). در حاليكه اين زبان از سوي ٨٠٠،٠٠٠ تن صحبت ميشود. در اثر رزم آرا از اين زبان به سادگي با (تركي) (يعني تركي آزربايجاني) ياد ميشود. در مقابل در نقشه هاي اروپائي (در نقشه Fundamenta هم) گفته ميشود كه در اين ناحيه به تركمني تكلم ميشود. براستي هم در خراسان (مخصوصا در قسمتهاي شمال شرقي، مثلا گرگان و علاوه بر آن به صورت جزاير زباني بسيار) به زبان تركمني صحبت ميشود. اما زبان اصلي (با كنار گذاردن فارسي) تركي خراساني است. اين زبان در عين حال كه شباهت معيني با زبان تركمني نشان ميدهد (مثلا حفظ مصوتهاي كشيده) از سوي ديگر به جهات خصوصيات عديده مهمي به صورت قطعي از تركمني جدا ميگردد و چه از سوي ساكنان خراسان و چه از سوي مقامات ايراني جدا از تركمني شمرده ميشود. طبق اطلاعاتي كه رزم آرا ميدهد، نقشه مفصل منطقه از سوي آقاي رجبي كه خود اهل همين منطقه ميباشد (اما بسيار زود از اين محل جدا شده است) آماده خواهد شد.

در ٥ ام مارس ١٩٦٩ فرصت ثبت ملزمه اي چند از اين زبان حاصل گرديد. در مورد اين ملزمه ذيلا توضيح داده خواهد شد. اشخاصي كه اين ملزمه از سوي آنها گردآوري شده ات، عبارتند از اسماعيل بيدي (٢٧ ساله، تكنيسين) و مهدي فيروزيان (٣٢ ساله، كارمند بانك) و هر دو اهل بجنورد ميباشند. از بررسي زبان اين دو شخص نتايج زير بدست ميآيد:

١- روشن است كه زبان مورد بحث از گروه جنوب غربي زبانهاي تركي است. درgēz چشم (به جاي göz)، dīş دندان (به جاي diş). در تمام زبانهاي اوغوز صداي پيشين -k و -t در تركي باستان (kőz, tîiş) به -g , -dتبديل شده اند.
٢- اين زبان مصوتهاي كشيده تركي باستان را حفظ كرده است. مثلا bût ران، yâğ روغن،kân خون، yôl راه، (در تركمنيbût, yâğ, gân, yôl).
٣- مصوتهاي محافظه شده به طور سيستماتيك در تركي تركمني نيز موجود است (در لهجه هاي غربي آنادولو نيز مصوتهاي كشيده كوتاه شده اند و بسيار نادراند. مقايسه كنيد با Zeynep Korkmaz, Batı Anadolu Ağızlarında asli vokal uzunlukları hakkında, TDAY, Belleten 1953, 197-203) عليرغم اين امر، خراساني غير از تركمني است. اين مطلب را حفظ مصوتهاي كشيده تركي باستان، نه فقط در مواضعي كه در مصوتهاي ديفتونگ كشيده وجود دارند، بلكه در موارد زير ديگر نيز روشن ميسازد. مشابه آنچه فوقا مشاهده كرديم، تركمني كشيدگيهاي ديفتونگ را محافظه نموده، كشيدگيهاي ساده را نيز كوتاه كرده است. يعني âatبه جايât (اسم)، اما baş به جاي bâş (سر). خراساني كشيده گيهاي ساده را نيز محافظه كرده است. bâş (سر)، îç (سه)، (در تركمني üç، اما در خلج űş-îç، در كاشغري űç).

در نكات مهم ديگري نيز خراساني به وضوح از تركمني جدا ميگردد. از جمله تبديل ö به eو ü به i است. در اين امر بي شك تاثير زبانهاي ايراني موجود است. در فارسي صداهاي ö و ü موجود نميباشد. (مقايسه كنيد با شيوه فوق الذكر گلوگاه از تركي آزري. در آنجا نيز تحت تاثير فارسي به همان شكل صداهاي ö و ü تغيير يافته اند. فقط اين نيز هست كه ü بهu تبديل شده است). مقايسه كنيد با مثالهاي داده شده در فوق،gēz (به جاي göz) و îç (به جاي üç). چند مثال ديگر: gīn (به جاي gün)، sît (به جاي süt)، hêel، dīert (به جاي dört)، elmâk (به جاي ölmek) و غيره (به ترتيب به معني چشم، سه، روز، شير، خيس، چهار، مردن).

در بعضي موارد، خراساني شكلهائي را كه يادآور زبانهاي ديگر تركي است، از خود نشان ميدهد. از اين جملهilân (تركمني yılân)، ilan تركي آزري را بخاطر ميآورد. باز dūdak (در تركمني dôdak٬ در آزري dodaq) بسيار بيشتر از زبانهاي اوغوزي رايج در شرق يعني تركمني و آزري كه به لحاظ جغرافيايي به خراساني نزديكترند، يادآور تركي تركيه (dudak) است. (آيا ميبايست شكل dudok اوزبكي را با اين كلمه خراساني توضيح داد؟ مقايسه شود باA. K. Borovkov, Uzbeksko-Russkiy Slovar, Moskova, 1959, 153)

اضافه بر موارد فوق، خراساني داراي بعضي اشكال ويژه است كه در هيچ كدام از زبانهاي ديگر اوغوز مشاهده نميشود. از اين جمله:

-k به عنوان صداي آخر هميشه به y–ي تبديل شده ست. مثلا eşey به جاي eşek،iney بجاي inek، eley به جاي elek، otirdi با i بسته به جاي oturdu (به موازات اين، otirdi با i باز به جاي oturdu). اين وضع را ميتوان با تبديل k در اشكال eşek-eşeyim توضيح داد.
u را پس از هجاي اول به طور طبيعي به شكل ı ميبينيم. به عنوان مثالodın به جاي (odun)، u در هجاي اول نيز ميتواند به ı تبديل شود. Bırın به burın به burunو yımırta به yumırta به yumurta).

خراساني داراي كلمات منحصر به خود بسياري است. از اين جمله:

eyāğe پدربزرگ، eyaneمادر بزرگeyü به edgü âğa, ana، پدر خوب، مادر خوب. (در تركمني اين كلمه فقط در اصطلاح eygörmek به معناي دوست داشتن، خوش آمد، محافظه شده است).
ağızke (پنجره) كه احتمالا از كلمه ağız ساخته شده است. در مقابل در زبانهاي ديگر جنوب غربي كلمه فارسي پنجره جايگزين شده است. در تركي تركيه pencere و آزري پنجره pəncərə، تركمني pencire

در بعضي موارد خراساني خصوصيات باستاني را حفظ نموده است و از اين نظر با تركمني در يك مسير قرار دارد. از اين جمله:

در bermek به جاي vermek و bo بجاي var، حرف b حفظ شده است.
صداي ñ حفظ گرديده است. مانندoturdiñ (به جاي oturdun)، onıñ dili (به جاي onun dili).

چند كلمه خاص خراساني به عنوان آخرين مطلب داده ميشود:

ôrinçe (يونجه در تركي تركيه و آزري yonca، تركمني yorunça).
towli تگرگ (تركي تركيه و آزري dolu، تركمني dolı، خلج tuolo و اشكال مشابه از ريشه tôli در تركي مادر).
eki (در تركي تركيه و آزري و تركمني iki)، اما اشكال مختص به لهجه ها در آزري ekki، تركمني eki).
yığlamak گريستن (تركي تركيه و آزري ağlamak، تركمني ağlamak ، اما كلمه yığlamak در بسياري از شيوه هاي ديگر تركي كلمه اي شناخته شده است. شكل باستاني آن نيز yığla است).

همانطور كه از مثال فوق الذكر ديده ميشود، خراساني در بعضي موارد, -h –ه را حفظ نموده است. اما اين وضعيت مانند آنچه كه در زبان خلج ديده ميشود ثابت و پايدار نيست. (مقايسه شود با آزري hol و غيره. اما در تركمني ől).

اين زبان خصوصيات بسيار ديگري نيز دارد، ملزمه جمع آوري شده در مقاله ديگري چاپ خواهد شد، فعلا بدين مقدار بسنده ميشود (آيا اين زبان با زباني كه در F. A. Abdullayev, Fonetika Chorezmskich Govorov, Taşkent 1967 تحت نام اوغوز-اوزبك تصوير ميشود و در واقع ميبايست اوزبك-اوغوز باشد رابطه اي دارد؟)

----

طبقه بندي زبانهاي اوغوز كه تاكنون در سه گروه انجام ميگرفت، اكنون بايد با گروه بندي چهارگانه زير تعويض شود:

١- اوغوز غربي
تركي تركيه
تركي آزربايجاني
٢- اغوز شرقي
تركي خراساني
تركي تركمني

در اين طبقه بندي زبانهاي ١ و ٢ به هم و زبانهاي ٣ و ٤ به يكديگر نزديكتراند به گونه اي كه هر دوتاي آنها يك زيرگروه را ميتوانند تشكيل دهند. از سوي ديگر تركي آزربايجاني از بعضي لحاظ گذر از تركي تركيه به اوغوز شرقي را نشان ميدهد. (مثلا حالت مفعول پس از مصوت ni–ني، در تركي تركمني kişi-ni، تركي تركيه –يي kişi-yi). به موازات اين خراساني نيز در بعضي موارد گذار از تركمني به اوغوز غربي را نشان ميدهد. مثلا ايلان ilan مانند تركي آزري، در تركي تركيه yılan ييلان). بدينگونه ترتيب ١ و ٢ و ٣ و ٤ نيز تائيد ميشود.

خلاصه كنم، تدقيق و بررسي زبانهاي تركي در ايران، تابلوئي از منطقه عمومي زبانهاي تركي را كه امكان بدست آوردن آن تاكنون فراهم نبوده است بدست ميدهد. بدون انجام اين بررسي، بنيانگذاري توركولوژي مكمل و بي نقص امكان ندارد. قدمهاي بزرگي به سوي ليبريزاسيون در كشور (ايران) برداشته ميشود. بيشك اين جريان ليبريزاسيون منحصر به محدوده اجتماعي نبوده (مانند كاهش فاصله طبقاتي) در حيطه ملي (كاهش تنشهاي معين بين ملل مختلف در ايران) نيز آثار خود را نشان خواهد داد. تنشهاي موجود و قبل از هر چيز تشكل ايران از ملل مختلف (از سوي دولت ايران نيز) نبايد به صورت مسئله اي كه وجود ندارد انكار شود. (Litt: “Nicht wegsehen, sondern hinsehen macht die Seele frei” مشاهده كردن، نه خود را به نديدن زدن است كه روح را نجات خواهد داد). اما نشانه هاي خوبي از كاهش اين تنشها وجود دارد. بيشك طبقات پائين مردم ايران فهيم و با دركند و پيشداوري اي بر عليه زبانها و انسانهاي بيگانه ندارند. اين رفتار كم كم در دواير دولتي نيز جايگزين ميشود. ايران با ملل داراي حقوق برابرش، كه صاحب فرهنگ و زبانهاي متفاوتند، ميتواند به صورت سوئيس شرق درآيد و آن موقع است كه زمان بررسي دقيق ملل مختلف ساكن در ايران از جهات مختلف فرارسيده است. و بدينگونه علم فيلولوژي و توركولوژي به مقياسي كه از امروز نميتوان آنرا تخمين زد، غنيتر خواهد شد.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home