Thursday, October 11, 2007




باش / باشی


(در حالت اضافی : باشی )، لفظی در اول یا آخر ] یا هر دو بخش [ پاره ای اسامی منصبهای دولتهای ترک . این لفظ همانند معادل آن «سر * » در ترکیبات متعددی به کار رفته است . در دولتهای قدیم ترک بویژه دولت عثمانی نام منصبهایی که با این لفظ ساخته شده فراوان دیده می شود چنانچه در اسامی رؤسای نهادها و صاحبمنصبان عثمانی ذکر شده در «قانون نامة فاتح » یعنی قاپوجی باشی (سردربان دربار) چاووش باشی (سرکردة محافظان تبرزین دار سلطان ) کیلرجی باشی (رئیس آبدارخانة سلطان ) اوداباشی (سرکردة تعدادی از افراد ینی چری / رئیس پیشخدمتهای حرمسرا) و خزینه دارباشی (رئیس خزانه داری ) این لفظ به صورت ترکیبی به کار رفته است . همچنین مسئول امور اسکان «اسکان باشی » مأموران امنیت شهر «صوباشی و سگبان باشی و عسس باشی و بوجک باشی » متصدیان امور دربند (= دژهای نظامی سر گردنه ) «دربندباشی و پاندور باشی و مارتولوس باشی » (مارتولوس : ملاح مسیحی دانوبی مزدور در قلعة ترکها)مافوق مارتولوس باشی و سرکردة افراد بانفوذ واحدهای مارتولوس «حرامی باشی » و سرانجام کدخدای (رئیس ) عشایر مأمور محافظت دربند «بلوکباشی » خوانده می شدند. جبه جی باشی (رئیس اسلحه سازان ) طوپجی باشی (سرپرست توپخانه ) یایاباشی (فرماندة پیاده نظام ) دلی باشی (فرماندة سواره نظام نامنظم ) مهترباشی (رئیس دستة موزیک ) قوچی باشی (رئیس ارابه رانان ) بستانجی باشی (فرماندة حفاظت سلطنتی ) قاپوجی باشی بین باشی (همان مین باشی سرکردة هزار تن ) و جز آن نیز از درجات نظامی بود. علاوه بر این نمایندگان طلا ب مدارس علوم دینی «کمرباشی » نامیده می شدند.

با آوردن «باش » در اول پاره ای از کلمات واژه های مرکبی هم ساخته شده است مانند باش بوغ (یا باش وبوغ ) که در روم ایلی همان چری باشی (فرماندة دسته ) و در آناطولی مرادف عشیرت بیگی (رئیس عشیره ) است . باش خلیفه (سرمنشی ) باش چاووش (فرمانده بلوک پنجم ینی چری ) باش یازیجی (سرمنشی خزانة همایونی ) باش مقاطعه جی (متصدی تیولها و اقطاعات سلطنتی ) باش لالا (رئیس لله های شاهزادگان ) باش دفتردار باش باقی قولی (سرمفتش امورمالی ) باش افندی (رئیس منشیان مسئول دفترهای عواید و مخارج خزانة همایونی ) باش آلقیشجی (فرماندة محافظان مأمور دعا و ثناگویی سلطان ) باش معمار (معمارباشی ) باش محاسبه جی و جز آن از سمتهای دولتی اند.

گاهی «باش » و «باشی » در اول و آخر ترکیبی واحد مشاهده می شود مانند «باش بلوکباشی » که سرفرماندة بلوک (دسته )های صاروجه (چریک ) و سگبان (نگهدارندة تازیهای سلطان ) است و «سرچشمه » نیز نامیده می شود همچنین «باش اوداباشی » (رئیس سرایداران ) و «باش بین باشی » (فرماندة مین باشیان ). «باش » در ترکیبهای حکیمباشی قصاب باشی پازارباشی (نگهبان بازار) دیکیجی باشی (رئیس نصب کنندگان چادر) چیزمه جی باشی (رئیس صنف چکمه دوزان ینی چری ) کورکچی باشی (مأمور نگهداری پوستینهای سلطان ) ییگیت باشی (مأمور اجرای مقررات صنفی ) به معنی رئیس صنف است . این لفظ امروز نیز در اول یا آخر برخی عنوانها می آید مانند باش وکیل * باشباقان (باشباگان : نخست وزیر) اونباشی (سرجوقه ) یوزباشی (سروان ) و بین باشی (سرگرد) که عنوان منصبهای سیاسی نظامی و اداری اند.

منابع : عثمان نوری ارگین مجلة امور بلدیه استانبول 1338/1922 ج 1 ص 900ـ901 باش وکالت آرشیوی شکایت دفتری نمرة 10 ص 120 همو کامل کپه جی تصنیفی نمرة 220 ص 52 همو مالیه دن مدور دفتر نمرة 9956 ص 178 همو مهمة دفتری نمرة 37 حکم 2900 شمس الدین سامی قاموس ترکی استانبول 1317 ذیل «باش » حسین کاظم قدری تورک لغتی ج 1 استانبول 1928 ذیل «باش »

"Ba í "، I A ، II،328; Feridun M.Emecen، "Tہrih-i Lebرbہ'ya Dہir"، Tدrk Dili ، no.33 (1982)، 247; "Kanunname-i ¢l-i Osman: Sأret-i hatt- â humہyأn- â Sultہn Mehemmed Hہn" ed.Abdدlkadir عzcan، Tدrk Dili ، no.33 (1982)،31-32،34، 35; M.Altay Kخymen، Alparslan ve Zaman i ، Ankara 1983، II،42-43; Cengiz Orhonlu. Osmanl i I mparatorlug § u'nda A í iretleri I skہn Te í ebbدsد (1691-1696) ، Istanbul 1963،8، 46،48،50; idem، Osmanl i I mparatorlug § u'nda Derbend Te í kilat i ، Istanbul1967،70-71، 85; M.C. ì ehabeddin Tekindag § ، Berkuk Devrinde Memlأk Sultanl i g § i (XIV. Yدzy i l M i s i r Tarihine Dair Ara í t i rmalar) ،Istanbul 1961،147;Uzunµar â í l â ، Medhal ، 37،85،103، 431-432; idem، Saray Te í kilہt i ; 400،468،504،508.

/ د. ا. د. ترک / یوسف خلج اوغلی

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home