مقامات عربي و فارسي و جايگاه مَقامة تركي «البُرُخ» (البويوروق)
نوت: بو يازي، طرفيميزدن –يازيم باخيميندان- ائديت ائديلميشدير. مئهران باهاري
(البويوروق از رسائل قارا مجموعه است)
دكتر حسينفيضالهي وحيد
كسانيكه رسالة «البرخ» (البويوروق = فرمايش) از رسائل «قارامجموعة» منتسب به شيخ صفي الدين اردبيلي - جد سلسله صفوي- را كه جناب محمد زادة صديق (استاد دانشگاه) با تلاش قابل تقدير تدوين و نشر كردهاند ديده باشند حتماً متوجه شده اند كه رساله «البرخ» يك رسالة معمولي نيست بلكه متعلق به رشته اي از ادبيات تصوف است كه اصطلاحاً به آن «مَقامه» ميگويند كه جمع آن «مقامات» ميباشد.
«مقامه» يك لغت عربي است كه در فرهنگهاي مختلف به معني«مجلس، روايت»(1)، «جاي نشستن، گروهي از مردم، خطبه، روايت مطلبي كه در انجمن خوانده شود»(2) و «كنايه از مراتب و قواعد و حكايات عربيه»(3) است و تا رسيدن به معني اراده شدة آن در ادبيات تصوف راه دور و درازي طي كرده است و بارها تغيير معني داده است.
«مقامه» قبلاً به سخنراني و سخنوري در مقابل بزرگان و حكام و خلفا و سلاطين اطلاق ميشد كه در حالت «ايستاده» سخنراني ميكردند و بعدا" حالت «ايستادگي» از مقامه حذف و به «نفس سخنراني» مقامه گفته شد با اين شرط كه سخنراني داراي «آرايه هاي ادبي» باشد و اين شرط از شروط لاينفك مقامه از بدو تاسيس آن بوده است. طبيعي است سخنوراني كه در مقابل حكام و خلفا و سلاطين براي عرض تبريك و تهنيت يا تسليت و يا خير مقدم گويي حاضر ميشدند از طبقة «اشراف» بودند و طبقات پست اجتماعي كسي را به بارگاههاي شاهي راهي نبود تا چه برسد به عرض تهنيت يا تسليت. لذا در اين مرحله مقامه داراي دو شرط بود يكي ايراد «سخنراني با آرايه هاي ادبي» و ديگري از طبقه «اشراف» بودن فرد سخنور. كم كم مقامه گويي از اين مرحله نيز عبور كرده و با مقاومت قشرهاي پايين اجتماع «قهرمانان مقامه» تغير موضع اجتماعي داده و از حالت «اشرافي» به نازلترين قشر اجتماعي يعني «گدائي» سقوط كرد ولي نقش «آرايه هاي ادبي» همچون اساس مقامه گويي در آن حفظ شد.
مقامات عربي و فارسي
مقامه نويسي براي اولين بار در بين ملت عرب توسط يك عرب ايراني [آزربايجاني] بنام «بديع الزمانهمداني» بوجود آمد و به همين جهت او را پايه گذار همين رشته از ادبيات ميدانند با اينكه اين امر با تسامح و تساهل صورت ميگيرد چه قبل از او استادش «ابن فارس» و نيز استادِ استادش «ابن دريد» بصورت پراكنده مقاماتي را به رشتة تحرير در آورده بودند ولي به هر حال تاريخ ادبيات عرب «بديع الزمان همداني» را پايه گذار مقامه نويسي ميداند و بيشتر مقامه نويسان بعدي نيز منجمله «حريري» بر همين مسئله تاكيد دارند.
«بديع الزمان» براي اين رشته از ادبيات دو صفت قايل شد كه بعداً از طرف اكثر طرفداران او رعايت شد اول اينكه براي مقامه هاي خود يك «راوي» تعيين كرد كه قهرمانيها، شگردها، حقهبازيهاي «قهرمان» مقامه را بعينه در شهرهاي مختلف كه او «گدايي» كرده است ديده و حالا براي «جمعي در مجلس» روايت مي كند.
دوم. قهرماني كه اكثراً از مشاغل پست اجتماعي و بويژه گدايان انتخاب شده كه با سخنان «سجع و قافيهدار» مردم را مجذوب خود نموده و از آنها اخاذي مينمايد.
غير از اين دو ركن اساسي يك ركن سوم نيز بعنوان «سنت مقامه نويسي» نيز بوجود آمد كه تعداد مقامهها را به «پنجاه داستان يا روايت» يا «پنجاه مقامه» ميرساند و بيشتر مقامه نويسان درحفظ اين سنت كوشش وافر داشتند.
از خصوصيات ديگر مقامه ها اين بود كه چون قهرمان داستان يعني «گدايي شياد با هنر و سخنور» در شهرهاي مختلف دست به اعمال و رفتار شگفت و اراية هنرهاي مخصوص ميزد تا از مردم اخاذي كند لذا هر مقامه به نام همان شهر و منطقة «وقايع اتفاقيه» ناميده ميشد چناچه در «مقامات حريري» مقامه چهلم بنام «مقامه تبريزيه»(4) و مقامه ششم بنام «مقامة مراغيه» و در «مقامات حميدي» مقالة چهارم بنام مقامة «آزربايجانيه»(5) ناميده شده است.
در «مقامة مراغيه» قهرمان مقامه كه «ابوزيد» نام دارد به ديوان مكاتبات مراغه ميرود و با دبيران ديوانخانه به بحث و گفتگوي هنري ميپردازد و براي نشان دادن هنر خود در «آرايه هاي ادبي» رساله اي مينويسد كه كلمات آن يك در ميان با نقطه و بي نقطه بودند و از اين طريق دبيران مراغه را سر كيسه ميكند(6) البته اين مقامات تقسيم بنديهاي ديگري نيز دارد كه كاري به آنها نداريم ولي به هر حال موضوع مقامه نويسي در ادبيات عرب كه با «كديه» (گدايي كردن) آغاز و اكثر آنها توسط بديع الزمان در «نيشابور» به رشتة تحرير در آمد بزودي پيروان خود را پيدا كرد اولين كسي كه از راه و روش بديع الزمان پيروي كرد شاعر دربار سيف الدوله حمداني بنام «ابونصر عبد العزيز عمرالسعدي» از شاعران قرن چهارم بود و بعد اين طريق پيروان خاص خور را به دست آورد و مورد استقبال نويسندگان عرب و عجم قرار گرفت و در بلاد اسلامي منتشر شد و كم كم با تغيير ماهيت و شغل قهرمانان اصلي از گدايي به مشاغل ديگر تغيير محتوايي عميق در سيستم مقامه نويسي بوجود آمد يعني در حاليكه سبك و روش همان سبك و روش سابق بود ولي بعضي ها خود را مقيد به حفظ آن نمي دانستند بدين ترتيب بزودي با تغيير ماهيت يا بدون تغيير هويت قهرمان در اقصا نقاط جهان نويسندگان روي به مقامه نويسي آوردند و ادبايي همچون «ابوطاهر اشتر كوتي» از كشور اسپانيا مقامة «المقامات سر قسطيه»، «قاضي حميد الدين بلخي» از ايران [افغانستان] مقامة «مقامات حميدي»، «ابومحمد قاسم ابن عثمان الحريري البصري» از عراق مقامة «مقامات حريري»، «نصيف يازجي» از لبنان مقامة «مجمع البحرين»، «عبدالله پاشافكري» از مصر مقامة «المقامة الفكريه الباطنيه»، «ابراهيم بن محمد الهدوي الوزير الزيدي» از عربستان مقامة «المقامة النظريه و الفقهية الخيريه»، «محمد بن عفيف الدين التلمساني» از سوريه معروف به «الشاب الظريف» مقامة «مقامات العشاق» و از تركهاي كرت (از يونان ؟) [عثماني] فردي بنام «احمد بن ابراهيم الرسمي» مقامة «مقامات الزلاليه البشاريّه»(7) را به تقليد از بديع الزمان همداني - چناچه گفته شد با تغيير ماهيت و هويت قهرمانان ـ به رشتة تحرير در آوردند.
از بين اديان و مذاهب مختلف نيز ميتوان به تقليد نويسندگان يهودي، مسيحي، سرياني،شيعي و سني، اشاره كرد كه از طرف اشخاصي مثل «ابن جوزي» در مقامه «المقامات الجوزيه فيالمعاني الوصفيه»، محمد الصقل در مقامه «مقامات زينبيه»، احمد بن محمد بن المعظم الرازي در مقامه «المقامات الاثني عشره»، اليهود الرباني يهود بن شلوما الحوري در مقامه «سفرتحكموني» و عبد يشوع مطران نصيبي در مقامه «اخنوع» و «مقامه الياس » (در سرياني) و ابوالعباس يحيي بن سعد ماري مسيحي در «مقامات المسيحيه» به پيروي از سبك مقامه نويسيآثاري به رشته تحريري در آوردند.
دنياي تصوف نيز به زودي به اخذ شيوه و سبك «مقامه نويسي» پرداخت و صوفيان طريقتهاي مختلف به نگارش مقامه هاي صوفيانه روي آوردند مثلا" «شهاب الدين سهرودي» [آزربايجاني] مقامة «مقامات الصوفيه»، «غزالي» مقامة «مقامات العماء بين يدي الخلفا و الامراء»، «احمد بن محمد القسطلاني» مقامة «مقامات العارفين» را در سبك و شيوة مقامه نويسي پديد آوردند(8)
در زبان فارسي اولين مقامه نويسي با تاخير دويست ساله از بدو پيدايش آن در زبان عربي توسط حميد الدين بلخي [افغانستاني] در قرن ششم نوشته شد. كه اين مقامه بنام خود نويسنده به «مقاماتحميدي» معروف شد. از ديگر مقامه نويسان فارسي «اديب الممالك فراهاني» [آزربايجاني] است كه مقامة خود را با نام «مقامات اميري» نوشته است(9) وغير از اينها مقامه به معني اصلي آن كم است.
چناچه قبلا" نيز اشاره شد مقامه نويسي داراي خصوصياتي است كه اكثر مقامه نويسان خود را ملزم به رعايت آن نمودهاند و سعي كرده اند اسكلت و استخوان بندي مقامه نويسي را مراعات نمايند و چناچه اشاره شد از پايه و اساس مقامه نويسي يكي داشتن «قهرمان داستان» و ديگري وجود «راوي» است كه اعمال آن قهرمان داستان را بعينه ديده و حالا در «مجلسي» براي «گروهي از مردم» نقل ميكند چنانچه اشاره شد از سنتهاي قديمي آن نيز وجود مقامه به تعداد «پنجاه عدد مقامه» بودن است.
براي تقارن ذهن ميتوان از مقامات حريري مثال آورد كه تعداد مقامه هاي آن «پنجاه عدد» ميباشد كه داراي يك راوي بنام «حارث بن همام» است كه اعمال و رفتار فردي بنام «ابوزيد سراجي» را كه قهرمان و شخصيت اصلي مقامه است تعريف ميكند يا در «مقامات الهنديه» ابوبكر العلوي، كه در «پنجاه مقامه» تدوين شده است يك نفر راوي بنام «الناصر بن فتاح» ماجراهاي شخصيت اصلي داستان بنام «ابو المظفر الهندي السياح» را نقل ميكند.(10)
در مورد نقش و جايگاه تصوف و ادبيات آن در بين تركان ميتوان گفت كه اين رشته از علوم ومذاهب اسلامي خيلي زود جايگاه خود را در بين تركان باز كرد. تصوف بويژه با ظهور «شيخاحمد يسوي» و سروده شدن «ديوان حكمت» بزبان تركي و اخذ لقب «آتا يسوي» يعني «بابا يسوي»(11) راه خود را بسوي تكامل گشود و بزودي «احمد يسوي» از سوي بزرگان تصوف ايران مثل شيخ عطار نيشابوري به «پير تركستان» معروف گرديد و به دنبال آن انواع و اقسام طريقتهاي تصوف مثل مولويه، نقشبنديه، سهرورديه، حروفيه، بكتاشيه(12) و غيره ظهور كردند كه كتب بسياري بزبان تركي در مسائل اعتقادي به رشتة تحرير درآوردند كه كتابهاي «وحدت نامة» مقيمي، «مفتاح الغيب» و «فيض نامه» مثالي، «كشف نامه» محيطي، «عشق نامه» و «آخرت نامه» عبد المجيد فرشته (13) از آن جمله اند.
با پيدايش تصوف در بين عربها و شناخته شدن ابو هاشم كوفي (161 ه) در كوفه(14) بعنوان اولين صوفي و تبليغ تصوف از سوي ايشان بزودي تصوف از ميان عربها به ميان ايرانيان و تركان در ماوراءالنهر و خراسان رسيد و همزمان رقابت مثلث عراق (كوفه) - خراسان - آزربايجان شروع گرديد. اين رقابت در تركيه در دورة مغول به اوج خود رسيد و تصوف خراسان به سرطريقتي بهاء الدين و بعد فرزندش جلال الدين بلخي تا قونيه پيشروي كرد. سيل صوفيان خراسان كه از پيش لشكريان مغول ميگريختند بسوي قونيه - مركز و پايتخت بعضي از سلاطين سلجوقي روم ـ سرازير گرديد كه در بين مردم به «خراسان ابداللاري» (ابدال خراسان) معروف گرديدند. اين صوفيان خراسان تاثير بسياري در مسلمان شدن مسيحيان آناطولي داشتند و سرزمينهاي مفتوحه تركان را از نظر ايده لوژي اسلامي تقويت و پشتيباني ميكردند ولي با اينهمه هنوز رقابت خراسانيان و تركان آزربايجان ادامه داشت تا اينكه مريد «ابوبكر سله باف تبريزي» با نام «شمس تبريزي» - كه نماينده تصوف تركان آزربايجان بود نماينده تصوف خراسان يعني مولانا جلالالدين بلخي را در يك روند نشستن «مريد» خود نمود و از نظر عقيدتي مكتب خراسان را از دور رقابت خارج كرد و «صوفيان خراسان» ناباورانه با عدم پذيرش شمس تبريزي و تاسف بر «مريدي مرشد» خود عكسالعملهاي مختلف نشان دادند چناچه صوفيي در مجمع مشايخ گفته بود كه «دريغا نازنين پسر بهاء ولد بلخي (يعني جلال الدين رومي) مُتابِع تبريزي بچهاي شد، خاك خراسان، متابعت خاك تبريز كند؟!»(15)
حاصل اين متابعت «خاك خراسان» از «خاك تبريز» پيدايش بنيانگذار ادبيات تصوف ترك تركيه يعني «سلطان ولد» فرزند «مولانا جلال الدين رومي» بود كه باعث ترك شدن «ابدال خراسان» گرديد و ادبيات ترك تصوف تركيه را بنياد نهاد و نيز سروده شدن «مثنوي معنوي» و «ديوان شمس تبريز» از طرف مولانا جلال الدين رومي بود.
با روي آوردن تركان به تصوف و ادبيات و نوشته شدن صدها كتب تركي در زمينههاي مختلف «مقامهنويسي» نيز از طرف تركان مورد استقبال قرار گرفت چناچه «احمد بن ابراهيم الرسمي» كه از تركان كرت (يونان؟) [عثماني] بود مقاله اي با نام «المقامه الزلاليه البشاريه» به رشتة تحرير در آورد.
با ظهور سلسله صفويه و رسمي شدن زبان تركي آزربايجاني در دربار ايران مقامه نويسي نيزسرعت گرفت و مقامههايي در رابطه با شيخ صفي اردبيلي جد اعلاي سلسله صفويه از طرف صوفيان يا پيروان آنها كه در حلقه درس شيخ صفي الدين حضور داشتند به رشتة نگارش در آمدكه رساله «البُرُخ» (البويوروق) از آن جمله است.
«بويوروق» به معني «فرمايش و دستور» است ولي در تركي گاهي بعنوان اسم نيز بكار رفته چنانچه «بويوروق خان» فرزند «ساوه شاه» به همراه پدر در زمان «هرمز ترك زاد» پادشاه ايران به ايران لشكر كشيد. فردوسي عوض آوردن اسم اصلي بويوروق خان ترجمه نام او را به شكل «پرموده» يعني «فرموده» در شاهنامه بكار برده است و رزم پرموده را با بهرام چوبين به نظم كشيده است.(16)
در رساله بويوروق تمام خصوصيات «مقامه نويسي» صوفيانه مراعات گرديده است چه همانطوريكه گفته شد وقتي مقامه نويسي بعنوان يك سبك ادبي وارد ادبيات تصوف گرديد آنها بلافاصله با حفظ سبك بسرعت محتواي آن را كه «كديه» (گدايي كردن قهرمان داستان با اشعار و سخنان منثور و مسجع) بود با اعلاءترين درجه صوفيه يعني با «جايگاه مرشد و مراد كامل» خود عوض كردند و سوال و جواب «قهرمان داستان» را كه بر مبناي رعايت سجع و قافيه بود نگهداشته و در حالت «پرسش و پاسخ» يك «راوي» و يك «مرشد» (بعنوان قهرمان داستان) گذاردند و بدين ترتيب پرسش و پاسخها نيز جنبه اعتقادي و مذهبي به خود گرفت. در رساله «البُرُخ» (البويوروق) ـ كه آن را احد الصراف از ميان تركان قزلباش باج آلان منطقه موصل جمعآوري و با ترجمه عربي و ايضاحات لازم چاپ و نشر نموده است ـ همين اساس مقامه نويسي نيز رعايت شده است مثلاً به نوشتة مقدمه كتاب كه از طرف دكتر صديق به رشتة تحرير در آمده است به صراحت آمده است كه «اثر 50 بولومده دير»(17) يعني «اثر از 50 مقامه تشكيل شده است».
در اين مقامه «قهرمان داستان يا روايت» مرشد كامل «شيخ صفي الدين اردبيلي» و «راوي» داستان فرزندش «شيخ صدرالدين» ميباشد. در اين مقامه شيخ صدرالدين در مورد اعتقادات صوفيان سوالاتي از قبيل سجده، وفا، صدق و اعتقاد، تصديق قلب، رضاي شيخ، مُردن بدوناعتقاد، نَفَس استاد، طريق اداره اهل و عيال و... ميپرسد و شيخ صفي الدين اردبيلي با تكيه بر آيات و احاديث نبوي به آنها پاسخ لازم را ميدهد.
در رساله «البُرُخ» (البويوروق) علاوه بر رعايت اسكلت بندي اصلي يعني داشتن شخصيتي كه از آن «سوال» ميشود و «راوي» يعني «سوال كننده» و كميت مقامه به تعداد 50 فصل ساختمان اساسي مقامه نيز مراعات شدهاست يعني همانطوريكه ميدانيم در مقامه، آوردن جملات و كلمات سجع و قافيهدار، داشتن اشعار، حكايت، قصه و هدف و منظور (در كديه گدايي كردن و جمع آوري پول و در تصوف ارشاد مريدان) از جمله شروط مقامات است كه در اين مقامه نيز رعايت شده است. براي سجع و قافيهدار بودن اثر به يك جمله از متن كفايت ميشود:
آنجا كه شيخ صدر الدين در مورد سجده ميخواهد بپرسد چنين سوال ميكند: «سجده نه ايچوندور؟ بير خوش دوشون بيان ائيله... موشكلوموزو حلل ائديب عيان ائيله»(18) و براي بيان مقصود و تفهيم آن از طريق استفاده از «شعر» نيز چنين آمده است :
«شعر من شيخ صفي عليه الرحمه :
عئشق يولوندا اودور پهلوان
گوشده معشوق يولوندا نيشان
سئوه ره م دئمكله آساندير بورهان»(19)
با نشر رسالة «البرخ» (البويوروق = فرمايش) توسط جناب دكتر حسين محمد زاده صديق در قالب «قارا مجموعه» يك موضوع بسيار مهم نيز بر تاريخ ادبيات آزربايجان روشن ميشود كه شايد خود جناب دكتر صديق نيز با تمام تلاش قابل تقديري كه در نشر آن به عمل آوردهاند ولي گويا با «غمض عين» از آن گذاشتهاند و آن مسئلة «ناقص» بودن رساله «البرخ» (البويوروق) ميباشد چه همانطوريكه ذكر شد بر اساس «رسم و سنت مقامه نويسي» مقامه هاي شيخ صفيالدين اردبيلي ميبايست در «پنجاه مقامه» تنظيم ميشد كه با كسر مقدمه - كه از طرف خود دكتر نوشته شده است - كميت مقامه ها به 37 عدد ميرسد و با توجه به اينكه «مقامه 37» نيز كلا" شعري از شاه ختائي در رابط با تفسيري از سخنان شيخ صفي الدين اردبيلي است و بالاستقلال نمي تواند جزء يك مقامه قرار گيرد تعداد مقامه ها به 36 مقامه تقليل مييابد كه در اين صورت بايد گفت ما در رساله «موجود» حدود «14 مقامه» مفقود داريم.
از طرف ديگر خود جناب دكتر صديق در مقدمة رساله با قاطعيت تمام اشاره كردهاند كه رسالة «البرخ» (البويوروق) در «50 بؤلومده دير»(20) يعني رسالة البويوروق در پنجاه مقامه است در صورتيكه مقامه هاي چاپ شده 36 مقامه است بدون اينكه از طرف مشاراليه توضيحي در اين رابطه داده شود. احتمالا" دكتر صديق بفرمايند كه «احد حامد الصراف» نيز براي اولين بار اين رساله را چاپ و نشر كرده است همين تعداد را از ميان تركان قزلباشيه موصل گرد آوري كرده اند و «موجود» همان 36 مقامه و «مفقود» 14 مقامه ميباشد كه اگر چنين باشد در اين صورت بايد اذعان كرد كه دقت كافي جناب «احد حامد الصراف» ـ اولين گرد آورنده متن مقامه ـ از خود مبذول نداشتهاند، چه رساله در همان پنجاه مقامه «تدوين» گرديده منتهي اين پنجاه مقامه بر طبق اصول مقامه نويسي «تنظيم» نگرديده است براي روشن شدن مطلب ميتوان عرض كرد كه «مقامه 17» با نام «استاد نفسي» نه يك مقامه بلكه متشكل از سه مقامه و «مقامه 24» متشكل از دو مقامه و... ميباشد و مقامه نويس «فرمول» تقسيم و تنظيم «مقامه ها نيز با واژة «و داهي» يعني «و ديگر ]اين كه[ » نشانه گذاري كرده است و اگر آنها را بصورت مقامة مستقل در نظر بگيريم جمع مقامات به پنجاه ميرسد و بدين ترتيب روشن ميشود كه مقامه نويس اوليه اين رساله نيز بر طبق «سنت و رسم» مقامه نويسي اين رساله را در پنجاه مقامه تنظيم كرده است.
با تشكر از زحمات جناب دكتر صديق در نشر آثار زبان تركي و به اميد نشر و انتشار بيشتر متون اساسي زبان تركي آزربايجاني و به اميد اينكه هزاران هزار كتب زبان تركي كه در اقصا نقاط جهان در كتابخانه هاي مختلف پراكندهاند بزودي چاپ و نشر گردند و روزي شاهد چاپ «مين بير تمل اثر (هزار و يك اثر اساسي) تركي در كشورمان باشيم. همانطوريكه در كشور تركيه سري كتابهاي «هزار و يك اثر بنيادين تركي» چاپ و نشر گرديدند.
پاورقي:
1- فرهنگ فارسي خرد، م.سعيدي پور - آذينفر،انتشارات خرد، بي جا، بي تا، ذيل مقامه
2- فرهنگ فارسي صبا، محمد بهشتي، زمستان هفتاد، انتشارات صبا، ذيل مقامه
3- غياثاللغات، غياثالدين محمد، بكوشش منصور ثروت، موسسه انتشارات اميركبير، 1363، ذيل مقامات
4- شرح مقامات الحريري «شرح الشريشي»، چاپ قاهره، 1372 - 1953، ذيل مقامة التبريزيه
5- مقامات حميدي، قاضي حميدالدين، به تصحيح محمد حسين متخلص به اديب، طهران، چاپ سنگي
6- همانجا، همان مقامه
7- ايسلام آنسيكلوپئديسي (دايرة المعارف اسلام)، نشر ميللي ائييتيم باكانليغي (وزارت فرهنگ و هنر=M.E.B) جلد هفتم، ذيل مقامة نوشتة بروكلمان
8- همانجا، ذيل مقامه
9- همانجا، ذيل مقامه
10ـ همانجا، ذيل مقامه
11ـ تاريخ تركهاي آسيا ميانه، و. بار تولد، ترجمة دكتر غفار حسيني، انتشارات توس، تهران، 1376 ص162
12ـ سلسلههاي صوفية ايران، نور الدين مدرسي چهاردهي، انتشارات بتونك، خرداد 1360، ص 5
13ـ فهرست متون حروفيه، عبد الباقي گولپينارلي، ترجمة دكتر توفيق هـ. سبحاني، نشر سازمان چاپ و انتشارات وزارت و فرهنگ و ارشاد اسلامي، بهار 1374، تهران، ص 119 - 111
14ـ تصوف در يكصد پرسش و پاسخ، عبدالباقي گولپينارلي، ترجمة دكتر توفيق ه. سبحاني، نشر دريا، تهران، ص32
15ـ مقالات شمس تبريزي، گفتار عارف بزرگ مولانا شمس الدين محمد بن ملك داد تبريزي، تصحيح و تعليقات احمد خوشنويس، تهران، خرداد 1349، موسسه مطبوعاتي عطايي، ص يو
16ـ شاهنامة فردوسي، بتصحيح فروغي، انتشارات جاويدان، جلد چهارم، صص 465 ـ 464
17ـ قارا مجموعه، شيخ صفيالدين اردبيلي، تدوين كننده دكتر حسين محمدزاده صديق، چاپ اول، تهران، 1380ص 56
18ـ قارا مجموعه، رساله البرخ (البويوروق)، ص64
19ـ همانجا، ص73
20ـ قارا مجموعه، ص 56
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home