Tuesday, October 02, 2007




تانري



تنری (در فارسی به صورت تنگری )

نام خدای آسمان در زبان ترکی قدیم . در زبان مغولی tجgri وامواژه ای از زبان ترکی است به همین معنی و بعدا تنها به معنای «خداوند» شده است ( د. اسلام چاپ اول ذیل ماده ). نزد ترکان متأخر علاوه بر صورتهای تانری و تاری به معنای خدا معانی دوم و سوم آسمان و بهشت را نیز پیدا کرده است (همانجا). تنری نخستین بار در کتیبة کول تگین از مجموعه کتیبه های اورخون دیده شد. این مجموعه که در ساحل رودخانة اورخون در 65 کیلومتری شهر قراقروم کشف شده متعلق به نیمه اول سدة دوم / نیمه سدة هشتم است و به ترکی باستانی و به خط رونیک (مشتق از آرامی ) نوشته شده است (نیز رجوع کنید به تگین * تصویر کتیبه ). همه جا در این کتیبه ها تنری به معنای «قدرت الاهی » به کاررفته است .

در زبانها و میانی در این واژه خیشومی شده است ولی در لهجه هایلهجه های ترکی شرقی صدای اوغوزی (ترکی عثمانی آذربایجانی و ترکمنی ) تلفظ غنه ندارد چنانکه در لهجه های ta و در چوواشی در واژة §tura نیز چنین است (دورفر ج 2قدیمی یاقوتی در واژة ara ص 578 ـ579).

از روی بعضی اسامی و جاینامها معلوم می شود که تنگری برای هرچیز بزرگ و عظیم الجثه به کار می رفته است مانند تنگری ـ تاغ (کوه تنگری = کوه آسمانی ) که همان تین شان است و بلندترین قلة آن «خان تنگری » است و نیز تنگری نور (نام مغولی : نام ـ تسو ) دریاچة تنگری در مغولستان ( > دایرة المعارف دین < ذیل "Tengri" ). کاشغری صاحب دیوان لغات الترک (ج 3 ص 377) نیز به این موضوع اشاره کرده است .

قبایل شمن پرست آلتایی به ربالنوع خود «تنگره قایراخان » (خدای بخشندة آسمان ) می گفتند ( > دایرة المعارف دین < همانجا). پس از تسلط قبیله های ترک بر پیروان مذاهب دیگر واژة تنگری به صورت نامی برای ربالنوع این مذاهب در آمد. برای نمونه در یک اثر مانوی به ترکی اویغوری به نام خواستوانیفت (اعترافنامه و توبه نامه ) عبارت «خرمزته تنگری » (خدای اهورمزدا) آمده است ( خواستوانیفت ص 39 43).

در متون کهن ترکی بودایی تنگری نظیر دوای سنسکریت است ( د. اسلام چاپ دوم ذیل ماده ). این واژه در زبان فارسی معادل الله و خدا به کار رفته است (دورفر ج 2 ص 580): «آنکه بر لوح زبانها خط اول نام اوست / این همی گوید اله آن ایزد و آن تنگری » (انوری ج 1 ص 473).

در ترکی مسیحی تنگری به معنای «خداوندگار» تنگری اوغلی به معنای «پسرخدا» و مشیکاتنگری به معنای «مسیح خدا» ه کار رفته است ( د.اسلام چاپ اول همانجا). از متون رکی شرقی اسلامی می توان دریافت که واژه های فارسی و عربی خدا و الله بتدریج جای تنگری را گرفته اند. گر چه هنوز در ازبکی امروزی هر سه کلمه به کار می رود ( د. اسلام چاپ دوم همانجا). اسامی خاص مثل تنگری بردی / تاری بردی (تاری وردی ) و تنگری قلی به احتمال قوی از وی الگوی نامهای ایرانی مانند خداداد و خدابنده ساخته شده اند (همانجا).

منابع : علی بن محمد انوری دیوان چاپ محمدتقی مدرس رضوی تهران 1364 ش خواستوانیفت ترجمة کتایون مزداپور در یادیار : مجموعة مقالات در بارة آسیای مرکزی دفتر اول به کوشش مسعود مهرابی تهران : موسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی 1372 ش

Gerhard Doerfer، Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen ، Wiesbaden 1963-1975; EI 1 ، s.v. "Ta•ri" ، (by V.F.Bدchner); EI 2 ، s.v. "Ta•ri"، (by V.F. Bدchner and G. Doerfer); The Encyclopedia of religion Mircea ed. Eliade، New York 1987، s.v. "Tengri" (by Jean-Paul Roux); Mah ¤mu ¦d b. H ¤usayn Ka ¦s ¢h ¢g ¢h ¢ar ¦â، Diva ¦nد Lأgat-it-Tدrk Tercu mesi ، tr. Besim Atalay، Ankara 1985-1986.

/ ایرج پروشانی /

1 Comments:

Blogger A-B-B said...

سلام مهران عزیز وبلاگ شمار ادیدم مشتاق هستم ارتباط بیشتر در مورد ایلمان داشته باشیم من امیر بهارلو و ایمیل من
mrbaharloo@gmail.com

1:57 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home