نامة گيوگ خان به پاپ
رجبنيا، مسعود. "مامه فارسي گيوگ خان به پاپ". دوره 12، ش 136 و 137 (بهمن و اسفند 52): 32-39، تصوير، نقشه.
خلاصه: گوشه اي تاريخ مغول در قرن هفتم هجري، حطه به سرزمين قفقاز و استپهاي جنوب روسيه، هياتهايي كه پاپ "اينوسان چهارم" به دربار قا آن گسيل داشت، مشخصات ظاهري نامه و متن نامه به زبان فارسي، معاني بعضي از لغات.
نامة فارسي گيوگ خان به پاپ
مسعود رجبنيا
در گرماگرم تاخت و تاز مغول به هنگامي كه دو سردار مغولي جبه و سبتاي به فرمان چنگيز به دنبال جلالالدين منكبرني تا سند تاختند و نتوانستند آن شاهزادة دلير را دستگير سازند اين دو سردار بهجاي هنان كشيدن به سوي ماوراء النهر در زير فرمان جوجي يا جوشي بزرگترين پسر چنگيز راه غرب ايران پيش گرفتند و پس از غارت شهرهاي بسيار به سوي كرانههاي درياي خزر رو كردند و به گرجستان درآمدند و به استپهاي جنوب روسيه راه جستند. سرزمين قفقاز و استپهاي جنوب روسيه شاهراه ميان آسيا و اروپا و راه كهن تهاجمات بسيار و مسكن مردمي ايراني و تركنژاد بود كه عمدة ايشان آلاتها و اُستها و سازمانها و لزگيها و چركسها و تركان قيچاق بودند. قوم اخير به نام كومانها مشهور گشته بودند. مغولان اين اقوام نيمه بيابانگرد را در اندك زماني تارومار كردند و سپس در 31 مه 1223/19 ريع الآخر 620 نخستين بار با لشكريان روس كه به ياري كومانها برخاسته بودند روبرو گشتند. دراين هنگام واقعهاي رخ داد كه مغولان را به خشم آورد. روسيان سفيران مغول را كه آمده بودند تا به اميران روس تكليف تسليم كنند كشتند. اين واقعه همانند واقعه اترار بود كه در هفت سال پيش روي داد و سلطنت خوارزمشاهيان برباد رفت. مغولان قتل سفيران خودرا عمل سخت زشت ميدانستند و خود نيز با سفيران ديگران با احترام رفتار ميكردند.
در كنار رود كالكا كه امروز كالچيك خوانده ميشود جنگي با روسيان در پيوستند و 80.000 تن سپاهي روس را كه زير فرمان اميران گاليسي و كيف بودند شكستند. مستيسلاو امير كيف را كه تا سه روز در اردوي خويش ايستادگي ميكردند به تسليم مجبور ساختند و بيرحمانه كشتند. آنگاه دست به نهب و غارت و ويرانگري گشودند. با آنكه نميتوانستند در روسيه بيش از اين بمانند در آخرين فرصت تا سولداق را در كنار كريمه كه مركز تجارتي بازرگانان ژن بود غارت نكردند و ويران نساختند عنان باز نكشيدند. لشكريان جوجي از راه شمال درياي خزر و درياچة آرال بازگشتند و در بهار سال 1224م/621 ﻫ.ق به سپاه عمدة چنگيز در كنار سيردريا يا سيحون پيوستند. روسيان كه از اين لشكركشي نامنتظر و ناگهاني مغول سخت گزند و زيان ديده بودند درحيرت شدند و مؤلف ناشناس «وقايعنامة نوگورود» با شگفتي فراوان اشاره ميكند كه «تاتاران از رود دنپير رو گرداندند و نميدانيم كه از كجا آمده بودند و در كجا نهان شدند. خدا ميداند كه آنان را از كجا براي شكار جان ما فرستاده بود.» روسودان شاهبانوي گرجستان كه كشورش در زير سم ستوران مغول درنورديده شده بود و چون مسيحي بود از پاپ ياري جست و در نامهاي شرح ستمگريها و درازدستيها و كشتارهاي سنگدلانة ايشان را شرح داده است. اما شگفت آنكه اين سپاهيان پيروزمند مغول بيآنكه از خويشتن شناسايي دهند يا رد پايي بگدازند ناپديد شدند.
عكس
چهرة اكتاي قاآن، مضبوط در گالري نقاشي چهرههاي امپراطوري در پكن
در اوت 1227/ رمضان 624 چنگيز درگذشت. تا دو سال كشمكش ميان فرزندان چنگيز بر سر پادشاهي درگرفت سرانجام در سپتامبر 1229/ ذوالقعدة 627 اوگتاي پسر سوم چنگيز تاج برسر نهاد و پس از انجام دادن اصلاحاتي، در سال 1237 اشكري به سوي اروپا فرستاد تا جهانگيري مغول را پيگيري كرده باشد. زيرا چنانكه بيايد قاآنان مغول باور داشتند كه اين پيروزيها و گشودن سرزمينها تنها با ياري خدا روي مينمايد و مغول را خدا برگزيده است تا سراسر جهان را مسخر سازد. سپاه مغول از سوي سيبري به ولگا تاخت و شاخهاي هم از راه جنوب به درة دون درآمد و كومانها را تارومار كرد و گروهي از ايشان را به خدمت لشكري درآورد و بسياري هم از ايشان به مجارستان گريختند. شاخة شمالي سپاه در دسامبر 1237 به ريازان در كنار ولگا تاختند و مسكو و سوزدال و ولاديمير را گرفتند. سپس مغول با گرفتن كيف به گاليسي درآمدند و به مجارستان تاختند. بگذريم از اينكه با افتادن كيف به دست مغول، تاريخ روسيه رنگي ديگر گرفت و مركز نقل حكومت روسيه به مسكو منتقل شد. طلايههاي لشكر مغول در آغاز سال 1241 به لهستان درآمدند و ساندومير و كراكو را غارت كردند و لشكريان متحد لهستان و پهلوانان توتونيك نژاد را در والشتات درهم شكستند. سيل پناهندگان و نمايندگان اميران و بزرگان گزند ديده از دست مغول به رم سرازير شده شاخههاي شرقي مسيحيت مانند يعقوبيان و نسطوريان نمايندگاني براي پيوستن به كليساي مادر فرستادند. روسودان شاهبانوي گرجستان چنانكه گذشت با يادآوري بستگي خويش به مسيحيت از پاپ ياري خواست. به قولي حتي نمايندگاني از اسمعيليه به اروپا آمدند تا عليه دشمن مشترك همكاري بخواهند.
يك وقايعنگار لهستاني حكايت ميكند كه چگونه مغولان در والشتات نخستين بار از ابزاري بهره گرفتند كه دود ميكرد و شايد اصلاً از سرزمين چين بود و سپاه مغرب را از هم پاشيد. اين دستگاه شگفت به شكل لولة بلند بزرگي بود كه بر انتهاي آن سرريشداري بود و از دهانش بخارهاي زهرآلود بيرون ميآمد. پس از اين جنگ مغولان از هر پيكر دشمن يك گوش كندند و از آن نه كيسه انباشتند. از سيلزي به جنوب به سوي موراوي رو كردند تا با لشكريان باتو و سبتاي جهت حملة بزرگ به بودا بپيوندند. در اين ضمن جنگ سختي در موهي در كنار رود ساجو در مجارستان در پيوستند كه صد هزار سپاه مجار شكسته شد و بّلا پادشاه مجاران هم به كرواسي گريخت و دست به ياري خواستن از پاپ و ديگر اميران اروپا زد. بوهم و موراوي را غارت كردند. حتي به زدن سكه دست بردند. در روز عيد ميلاد سال 1241 لشكريان باتو از دانوب يخ بسته گذشتند و بودا را گرفتند و سوختند. تباهكاريهاي بزرگ و كشتارهاي هراسناك و هتك ناموسهاي عمومي و غارت و چپاول بيكران مغولان وقايعنامههاي لهستانيان و آثار آلبريك تروافونتن و ماتئوپاريس را لبريز ساخته است. در يكي ازاين وقايعنامهها چنين آمده است كه «اينان با سرعت باور نكردني از تندترين رودها و جنگلهاي انبوه ميگذرند … مردم را از دم تيغ ميگذرانند، از پير و جوان و از مرد و زن. جاهاي مقدس را پليد ميكنند … در آنجا با زنان خويش جاي ميگيرند و اسبهايشان را به مزار قديسان ميبندند و پيكر ايشان را در معرض جانواران و مرغان مينهند … زنانشان مسلح و سوار بر اسب بر كسي ابقا نميكنند. همچنانكه در كشور ما زني كه در بافندگي و خياطي ممتاز باشد از زنان زيبارويتر از خويش مطلوبتر است در ميان آنان هم زني كه جنگاوري بهتر كند پسنديده تر است.» با اينهمه اروپاييان و اميران و سرداران ايشان و پاپ نتوانستند لشكري بسيج كنند و به دفع مغول بپردازند. اروپا بيدفاع مانده بود. مغولان همچنان تركتازانه به هر سو ميرفتند. به دنبال بلاّ به كرواسي درآمدند و زاگرب را گرفتند. بلاّ به دالماسي گريخت و مغول در پيش شتافت تا آنكه بلاّ در اسپالانو به كشتي نشست و مانند سلطان محمد خوارزمشاه كه بيست سال پيشتر به آبسكون پناهنده شد به جزيره اي رفت.
دراين ضمن مغولان يك نيروي اكتشافي هم به اطريش فرستادند تا بدانجا حملهور شوند. لشكريان مغول در كلوسترنيرگ در چند فرسخي وين بودند كه ناگهان بيهيچ دليل آشكاري دست از حمله كشيدند و از اروپاي ميانه عقب نشستند. اين عقبنشيني اروپاييان را حيرتزده برجاي گذاشت. آن را معجزه پنداشتند. اما علت عقبنشيني مرگ اوگتاي بود در 10 دسامبر 1241/4 جماديالثاني 639. منتها چند ماهي زمان گرفت تا خبر به لشكريان مقيم اروپا رسيد. به رسم مغول همسر بزرگ قاآن توراگينا خاتون نايبالسلطنه شد تا قاآن بعدي را انتخاب كنند. او هم زني بود معتقد. ميكوشيد تا پسرش گيوگ را با همة مخالفتهاي باتو و ديگران بر تخت قاآني نشاند.
كشتارهاي مغول در اروپا پاپ را برآن داشت تا بري بهتر شناختن اين مردم دست به كارهايي بزند. از مواد قطعنامة سيزدهمين شوراي كليسايي يكي هم اقدام براي يافتن راهي بود جهت دفع تاتار. پس پاپ اينوسان چهارم چند هيئتي را از راههاي مختلف به دربار قاآن گسيل داشت. از جملة اين هيئتها يكي هيئتي بود دو نفري مركب از ژان پلان كارپن و استفان يوهمي كه شخص اخير به سبب بيماري از ادامة سفر ماند و در روسيه به رسم مغول از هيئت سفارت گروگان ايشان شد و بنواي لهستاني جاي او را گرفت. بنوا روسي و چند زبان اسلاوي ديگر ميدانست. ژان كشيشي بود ايتاليايي و از شاگردان نزديك فرانسواي قديس معروف به آسيسي كه فرقه اي در كليساي مسيح بدعت گذاشت. ژان در ساكسون و اسپانيا خدمت كرد. مردي بود در اين هنگام شصت ساله، فربه و هوشمند و آشنا به چند زبان و در امور اروپاي شرقي صاحبنظر و براي اقدام در اتحاد ارتودوكس با كاتوليك مناسب. در 1245 راه روسيه را پيش گرفت و پس از ملاقاتهاي بسياري كه براي اتحاد كليسا با سران و اميران لهستان و روسيه كرد در زمستان با همراهان رهسپار كيف شد و از آنجا در پناه مغولان و با اسبهاي گوناگون تربيت شده مغولي كه خاص دشتهاي پر برف و بيابانهاي خشك بود با استفاده از يامها يا چاپارخانههاي مغولي راه به سوي مشرق بريد. از آنجا كه نخستين وظيفة او و بنوا خبرگيري از اوضاع سرزمين قلمرو مغولان بود هيچگاه از نگاشتن و توصيف وضع آن پيرامون غفلت نكردند. تاتاران آنان را به اردوي قوروموشي از خاندان چنگيز كه فرمانده كومانها بود بردند. در آنجا نخستين بار رسم سه بار زانو زدن با تكيه بر زانوي چپ را به هنگام ورود به سراپردة خان مغول و مس نكردن آستانة در قاآن تا آن را نالايند ديدند. قورومشي هداياي آنان را گرفت و خودشان را روانة دربار باتو در ساراتو در كنار ولگا كرد.
در 4 آوريل دو كشيش و همراهان بدربار پرشكوه باتو رسيدند كه شهري بود از چادرها. به رسم مغول از ميان دو آتش گذشتند و به پيكر نمدين چنگيزخان كه در ارابهاي برپا داشته بودند سر فرود آوردند. باتو كه مردي سهمناك و چهل ساله بود با سردي ولي مؤدبانه از آنان پذيرائي كرد. اين امير با زن سوگلياش در وسط خرگاه بر نيمكتي نشسته بودند. مردان در سمت راست و زنان در سوي چپ. سفيران بنا بر رسم مغول به هنگام رفتن به دربار قاآن در سوي چپ خان كه در طرف برآمدن خورشيد و محترمتر بود و در بازگشت در سمت راست او جاي گرفتند. در هنگام خوردن موسيقي هم مترنم بود و خوراكها در ظرفهاي زرين و سيمين عرضه ميشد. و به دستور باتو نامههاي پاپ از لاتين از طريق مترجمان روسي و فارسي به مغولي ترجمه شد. چون اين نامه ها به عنوان پادشاه تاتار بود دستور داد كه هيئت سفارت را به نزد گيوگخان كه انتخابش در مغولستان در شرف وقوع بود رهنمون شوند. اين سفر سههزار ميلي براي ژان كه فربه و سنگين و سالخورده بود با اسبان سخت جان مغولي از ميان استپها و كوههاي پربرف و بيابانهاي گرم كاري بود سخت و دشوار.
سرانجام هيئت سفارت از قلمرو تركان قنقلي و شمال درياچة آرال و اترار گذشت و خوارزم ويران را كه خاموشي هولناك آن گواهي بر ماجراي هراسناكي ميداد كه تازه برآن شهر و مردمش رفته بود ديدند و از راه قلمرو سابق قراختاييان در جنوب بالخاش به قراقروم رسيدند. اينان تنها اروپايياني بودند كه نخستينبار بدبن شهر پا گذاشتند و اين گوشه از جهان را ميديدند. در سفرنامة آنان شرح جانداري از زندگي مردم و وضع اجتماعي پيرامون خويش نگاشته اند كه به واقعيت نزديك است. اما در بارة جاها و مردمي كه غير مستقيم اطلاعاتي بديشان رسيده افسانهها نگاشته اند. از مردم سگسر و مردمي كه از تنگي دهان تنها با استشمام بخار گوشت و ميوه تغذيه ميكردند ياد كردهاند. عطاملك جويني در تاريخ جهانگشا در ضمن بر شمردن اميران و نمايندگان حاضر در مجلس تاجگذاري از «ايلچيان فرنگ» نام ميبرد كه بي گمان همنها بودند. از اميران مسيحي حاضر در مجلس گران دوك ياروسلاو از اميران روسيه بود كه در همان اردو درگذشت و داود چهارم پسر روسودان شاهبانوي گرجستان و داود پنجم پسر نامشروع گرگين شاه برادر اين شاهبانو بود و امير سنباد برادر هيئوم يا حاتم پادشاه ارمنستان صغير.
گيوگخان پرقدرتترين و هراسانگيزترين پادشاه جهان را سفيران چنين توصيف كردهاند. «چهل يا چهل و پنج ساله يا بيشتر با قدي متوسط و هوش سرشار و رفتاري پر وقار.» اين خدايگان تاتار در واقع بيمار بود و از فرط ميخوارگي و زنبارگي به پيري زودرس دچار شده در اين هنگام گيوگخان در واقع چهل ساله بود.
از اقدامات مرسوم مغول به هنگام بر تختنشيني خان يكي هم پاداش دادن قاآن بود به هواخواهان و دوستارانش و كيفر دادن به دشمنان و مخالفانش. از كساني كه كيفر ديدند يكي يچيگين نويان بود كه برادر چنگيزخان باشد و عموي بزرگ گيوگخان. درزمان فترت ميان درگذشت اوگتاي و به تختنشيني گيوگخان اين مرد لشكري بسيج كرده و آهنگ گرفتن قراقورم و نشستن بر اورنگ قاآني كرده بود. ديگر زني بود فاطمه خاتون نام از مردم طوس كه به اسارت مغول درآمده و به قراقروم بده شده بود. اين زن كه نفسي گرم و گيرا داشت به دربار توراگينا خاتون مادر قاآن و نايب السلطنه دوران فترت راه يافت و مقرب شد بدانسان كه كمتر امري بيمشورت او صورت ميگرفت. چون از وي سعايتها نزد گيوگخان كردند كساني را براي آوردن او به نزديك مادرش فرستاد ولي توراگينا خاتون از سپردن او خودداري ميكرد. سرانجام او را با عنف بردند. به گفتة عطاملك جويني «منافذ علوي و سفلي وي بدوختند در نمدي پيچيده در آب انداختند.» بنابر رسم و آئين دين شمني كه دين مغولان بود ريختن خون شاهان و شاهزادگان و پيرامونيان ايشان شوم است پس براي كشتن آنان تدبير اين چنين بود. مستعصم بالله خليفة عباسي هم بدين سرنوشت گرفتار آمد.
قاآن نسبت به ژان و بنوا بدرفتار بود. چون به رسم مغول هر سفيري بايد هدايائي بياورد. هداياي ايشان را قورومشي و باتو گرفته بودند. اكتاي قاآن در ميان پسرانش گيوگ و قادان نشسته است (از نسخه خطي مصور جامعالتواريخ مضبوط در كتابخانه ملي پاريس) پس از آنكه مدتي در دربار قاآن بسر بردند آهنگ بازگشت كردند و گيوگخان براي نوشتن پاسخ از ايشان پرسيد كه پاپ در پيرامون خويش كساني را دارد كه تركي يا فارسي يا مغولي بخوانند چون شنيد كه اين زبانها در دربار پاپ رايج نيست سه وزير به نامهاي قداق و بالا و چينقاي را كه اولي و سومي مسيحي نسطوري بودند مأمور ساخت تا پاسخ او را به پاپ به زبان مغولي بنويسند و آن را كلمه به كلمه به ژان و بنوا تفهيم كنند تا ايشان به لاتين بنويسند سرانجام در آخرين فرصت نامهاي هم به فارسي نگاشته شد با همان مضامين. شايد تصور ميكردند كه چون زبان فارسي در سراسر جهان اسلامي رواج داشت در اروپا هم كساني آن را بدانند. پلان كارپن نامههاي مغولي و فارسي را در بازگشت به پاپ داد و شرح سفرش را هم با اصرار فراوان مينويساند و براي مردم ميخواند. زيرا معتقد بود كه بايد براي دفع مغول اروپاييان ايشان را بشناسند.
مضمون لاتيني نامة گيوگخان در سفرنامه ژان آمده است و چندين بار هم به چاپ رسيده است. از وجود متن فارسي كسي خبر نداشت تا آنكه در سال 1920 يكي از بزرگان دستگاه ديواني واتيكان آن را در ميان بايگاني كهن كاخ سنت آنژ با تعداي اسناد ديگر كه به خط عربي نگاشته شده بود يافت. نامة گيوگخان را كه پلپليو چينشناس فرانسوي مشهور به كمك هانري ماسه و ميرزا محمدخان قزويني خوانده است ذيلاً با مختصري از توصيفنامه با شرحي در خصوص آن درج ميشود. اين نامه با مركب سياه بركاغذ خان بالغ نوشته شده است. ابعاد آن يك متر و12 سانتيمتر است در 20 سانتيمتر. گويا دو قطعه كاغذ را بههم چسباندهاند يكي به طول 76 ميليمتر و ديگري به طول 455 ميليمتر. در سمت راست حاشيه اي است خالي به عرض 3 ميليمتر. در جانب چپ حاشيهاي نيست. اثر دو آل طمغا يا مهر سرخ به ابعاد 15 در 145 ميليمتر و 145 در 145 ميليمتر بر اين نامه هست كه به هنگام عكسبرداري آنها را برداشتند.
متن نامه كه سه سطر اول آن تركي است ذيلاً آورده ميشود.
سطر 1- منكو تنكري كوچندا
سطر 2- كور الغ اولوس ننك تالوي نونك
سطر 3- خان يرلغمر
سطر 4- اين مثاليست بنزديك پاپاء كلان فرستاده شد
سطر 5- بداند و معلوم كند ما نبشت (؟) در زفان (؟)
سطر 6- ولايتهاء كرل كنكاش كردست اوتك ايلي بندگي
سطر 7- فرستاد از ايلچيان شما شنوده آمد
سطر 8- و اگر (ﺒ) سخن خويش پرسيد تو كه پاپاء كلان با كرللان جمله بنفس خويش
سطر 9- بخدمت ما بياييد هر فرمان ياساء كي باشد آن وقت بشنوانيم
سطر10- ديگر گفتهايد كي مرا در شليم دراي نيكو باشد خويشتن را
سطر11- دانا كردي اوتك فرستادي اين اوتك ترا معلوم نكرديم
سطر12- ديگر سخن فرستاديت «ولايتهاء ماجر و كرستان را جمله
سطر13- گرفتيت مرا عجب ميآيد ايشان را گناه چيست ما را بگويد در اين
سطر14- سخن ترا هم معلوم كرديم فرمان خداي را
سطر15- چنگيزخان و قاآن هردو شنوانيدن را فرستاده فرمان
سطر16- خداي را اعتماد نكردهاند همچنان كي سخون تو ايشان
سطر17- نيز دل (؟) كلان داشتهاند گردنكشي كردهاند و رسوللان
سطر18- ايلچيان مار كوشتند آن ولايتها را مردمان را خداي
سطر19- قديم كوشت و نيست گردانيد جز از فرمان خداي كسي از
سطر20- قوت خويشتن چگونه كوشد چگونه گيرد مگر تو همچنان
سطر21- ميگوئي كي من ترسايم خداي را ميپرستم زاري ميكنم
سطر22- ميباسم تو چي داني كه خداي كي را ميآمورزد در
سطر23- حق كسي مرحمت ميفرمايد تو چگونه داني كه همچنان سخن
سطر24- ميگوئي بقوت خداي [از] آفتاب برآمدن وتا فرو رفتن جمله
سطر25- ولايتها را مارا مسلم كرد[ه] است ويداريم جز از فرمان
سطر26- خداي كسي چگونه تواند كرد اكنون شما بدل راستي بگوييت كي
سطر27- ايل شويم كوچ دهيم تو بنفس خويش برسر كرللان
سطر28- همه جمله يك جاي بخدمت و بندگي ما بيايد ايلي شما را آن وقت معلوم
سطر29- كنيم و اگر فرمان خداي و فرمان ما را ديگر كند شما را ما ياغي
سطر30- دانيك همچنان شمار ا معلوم ميگردانيم و اگر ديگر كند آنرا ما چي دانيم
سطر31- خداي داند في اواخر جماديالاخر سنه اربعه اربعين و ستمائه
سه سطر اول نامه به زبان تركي است و مظمونش چنين است: «به نيروي آسمان جاودان [ما] خان اقيانوسآساي مردم بسيار فراوان- فرمان ما»
عكس
تصوير قسمتي از متن اصلي نامه گيوگخان
مثال: به معني فرمان است.
پاپاء كلان: به معني پاپ اعظم است.
معلوم كند: به معني بشناسد و فهم كند ميباشد.
نبشت: همان نوشت است. بيان اين دبيران اويغوري و كرائيتي كه ظاهراً با فارسي چندان آشنائي نداشتند قاصر است . شايد چنانكه آشنائي نداشتند قاصر است. شايد چنانكه ميرزا محمدخان قزويني هم حدس زده است ميخواهد بگويد مضمون اين نامه را به زبان كرالها كه همان لاتيني باشد نويسانده ايم.
كرال: مقلوب كارل است كه به كارل ماگنايا شارلماني گفته ميشد و در نزد مغول به پادشاهان مجارستان و لهستان اطلاق ميشد. هنوز هم در تركي تركيه لفظ كرال به پادشاه اطلاق ميشود.
كنگاش:- لغت تركي است به معني مشاوره و رايزني. در اينجا گويا فاعل اين فعل پاپ است كه با پادشاهان رايزني كرده و نامة بندگي فرمانبرداري فرستاده است.
اوتگ:- tügö به معني «دعا» و «استدعا» است. در فارسي هرگز به كار نرفته است اما در مغولي و اويغوري بسيار آمده است. شايد ريشة آن مغولي و از ocik باشد.
ايلي:- يعني فرمانبرداري.
شليم:- به گمان پليو مغولي و به معني تعميد است.
ماجر:- همان بحار است.
كرستان:- همان خريستان مأخوذ از روس و به معني مسيحي يا كريستيان است.
زاري:- دراينجا به معني «سرزنش و عتاب و آزردن و ملامت» آنچنانكه در فرهنگ ناظم الاطبا مندرج است آمده. اين را بيگمان دو وزير مسيحي نسطوري كه با پاپ و كيش او مخالف بودهاند آوردهاند كه گويا پاپ نسبت به ديگر مردم نفرت الدريا ايشان را سرزنش و ملامت ميكند.
ضمناً بايد يادآور شد كه پيروزيهاي درخشان مغول و نيز الغاء در باريان چيني و ايراني كه اهل ديوان يا روحاني بودن خاندان قاآني را قانع ساخته و بديشان ثابت كرده بود كه نمايندة خدا هستند و خدا به جدشان چنگيز و اولادش مأموريت داده است كه سراسر جهان را بگيرند و پايداري در برابر ايشان و كشتن سفيران ايشان مخالفت و دشمني آشكار است با فرمان خدا. با آنكه در نامه پاپ به هيچ روي سخني از فرمانبرداري نرفته است قاآن چنان خودبين و مغرور بودند كه چنين ميپنداشتند. ضمناً مغول پاپ را شاه شاهان اروپا ميدانست.
مضمون كلي قسمت فارسي نامه چنين است:
اين فرماني است از قاآن به عنوان پاپ اعظم تا بداند و بفهمد. ما به زبان ولايتهاي اروپا نامه نويسانديم. تو (پاپ) كه با پادشاهان رايزني كرده و استدعاي ايلي و بندگي فرستادي سفيران به ما گفتند. اگر بخواهيد به آنچه گفتهايد رفتار كنيد بايد تو كه پاپ اعظم هستي با پادشاهان به خدمت بياييد و هر فرمان كه باشد بر حسب ياسا حضوراً به شما گفته ميشود. ديگر آنكه گفتهايد كه اگر من تعميد بيابم براي من نيكو است و بدينگونه خويشتن را دانا پنداشتي. ديگر آنكه گفتيد «سرزمينهاي مجاور و سرزمين مسيحيان را گرفتيد و درشگفتم كه اين مردم چه گناهي داشتند. آن را به ما بگوييد.» به تو ميگويم كه چنگيزخان و قاآن (مقصود اوگتاي قاآن است) هر دو فرمان خداي را فرستادند و ايشان اعتماد و بدان اعتنا نكردند و گردنكشي كردند و سفيران مغول را كشتند و مردم اين سرزمينها را در واقع خداي لايزال كشت و نابود كرد. چگونه ممكن است كه كسي بيياري خدا چنين مردمي را بكشد تو ميگويي كه من مسيحي هستم و خداي را ميپرستم و ديگران را سرزنش ميكني (؟). تو از كجا ميداني كه خدا بر كه ميآمرزد و بر كه رحمت ميفرمايد. تو چه داني كه چنين سخن ميگويي. به نيروي خدا است كه سراسر زمين از جاي سرزدن خورشيد تا فرورفتن آن مسخر ما شده است كه چنين كاري جز با ياري و تأييد خدا چگونه ممكن ميشود. اكنون از سر صدق و راستي فرمان ما را گردن بنه و با پادشاهان به درگاه به فرمانبرداري بيا. آن زمان فرمان خويش را به شما ميگوييم. اگر به فرمان خدا گردن نهيد و به فرمان ما نياييد ما شما را ياغي و سركش ميدانيم و آن وقت كيفر خود را ميبينيد كه خدا ميداند چه خواهد شد. در اواخر جماديالاخر سال ششصد و چهل و چهار.
هر دو مهر گيوگخان كه در شش سطر و به زبان مغولي و خط اويغوري است متحدالمضمون است: «به نيروي آسمان جاودان از قاآن مردم بسيار فراوان مغولان، اينك فرمان، اگر برسد به مردم فرمانبرداري كنند و به مردم عاصي سپاس او را بدارند و از او هراسان باشند!»
عكس
مسير سفر ژان پلانكارين از ليون تا شيرا اردو
پاورقيها
1- Mestislav.
2- Novgorod Chronicle.
3- Wahlstadt.
4- بودا وپست دوپارهاند از يك شهر كه بوداپست باشد.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home