Friday, September 28, 2007



تركهاي باستاني پچنك

پچنگها

اتحادیه ای از قبایل ترک اوراسیای مرکزی و غربی در قرون وسطا که بنابر مآخذ موجود ظاهرا از تبت برخاسته اند. بچنگ در عربی ـ فارسی بجناک بجاناک بجینه در گرجی Pacanik-i در ارمنی innak § Pac در یونانی t Ê i ¦ P Ê t z i n Ê c i c o i ¨ P Ê t z i n Ê در روسی eneg § Pec در لاتینی Pizenaci، Bisseni، Bysseni، Bessi، Beseneu در لهستانی Pieczyngowie و در مجاری ¯ Besenyo (برگرفته از Beshenجgh ) = enجk § enجk/Bec § Pec صورتهای دیگر نام این قوم است . ریشة این واژه با اندکی تردید (قس پریتساک ص 211 بازین ) صورتی از nak ° i badjanak/badj «پیوند سببی » (که واژة Pashenog در زبان دینی اسلاوی کهن مأخوذ از آن است ) به معنای «تیره یا طایفه ای با پیوند سببی » دانسته شده است .

تاریخ ظهور و خاستگاه پچنگها روشن نیست . برخی ایشان را همان قوم پی ـ جو (= wok ¢ zi ¨ k-n P * در چینی میانه = پچنگ (؟) به عقیدة پلیو ص 226 ش 1) مذکور در سوئی ـ شو مأخذی چینی متعلق به سدة اول / هفتم میلادی دانسته اند که از قبایل تیه لو ساکن در کنار ان ـ چو (انغور ؟) و آ ـ لان (آلانها) است . ولی درستی این نظریه قطعی نیست . گزارشی که در ترجمه ای تبتی از مأخذی اویغوری متعلق به سدة دوم / هشتم دربارة «اقوام شمالی » آمده و از نبردهای بچنگها با هر (اغوز ] = غز [ )ها احتمالا در ناحیة سیردریا (باکو ص 147 لیگتی 1971 ص 170 172 175ـ176) خبر می دهد قابل اعتمادتر است . روایتهای اغوزها (قس رشیدالدین فضل الله 1969 ص 24ـ 25 ابوالغازی بهادرخان ص 41ـ42) مؤید این امر به نظر می رسد. حضور در اتحادیة فرعی (پورفیروگنیتوس ص 170ـ 171) قنگر / کنگر ( g g Ê r ¨ Ê K ) نیز شاید حاکی از پیوندی با این منطقه باشد. قنگر با کنگرهای مذکور در سنگ نبشتة کول تگین و بدویان کنگرایا (برگرفته از خنگرایی فرضی ) ساکن ماورای قفقاز پیوند داشته است . اینها نیز شاید به نوبة خود با کنگوتربن که نامی است ترکی برگرفته از ناحیه ای به همین نام و کنگ ـ چو ی چینی (اصطلاحی که معرف سیردریای میانه و سرزمینهای مجاور آن است رجوع کنید به کلیاشتورنی ص 156ـ 178) و کنغه در ایران باستان مرتبط باشند. پریتساک (ص 212ـ214) نام این قوم را مشتق از واژة فرضی تخاری کانک به معنای «سنگ » می داند (قس تاشکند ترکی «شهرسنگی » Kengeres k> n ¦ +ka i o s Aop <' ¨ vrs ¦ a * rs < ¦ s و بر این باور است که آنها تخاری زبان بودند و در شهر ـ واحة تجاری (تاشکند) سکونت داشتند. مشکل این است که کنگ و مانند آن ممکن است با کانک فرضی مربوط باشد ولی اس نمی تواند از s Aop ¨ ' (= آاروشا ی ایرانی که اورس / ارس از آن گرفته شده اند) مشتق شده باشد. علاوه بر این پریتساک احتمال می دهد که ائتلاف اغوز ـ قرلق ] = خلخ [ ـ کیماک کنگرها را به سوی استپ راند و بدینگونه آنها بادیه نشین شدند و اتحادیه ای متشکل از تخاریها ایرانیان شرقی و ترکان بلغاری به وجود آوردند. بیرونی (ص 21) به ارتباط آنان با اقوام ساکن در مشرق ایران اشاره کرده است . وی می نویسد: «قوم آلان و آس اینان هستند که زبانشان آمیخته ای از خوارزمی و بجناکی است .» این مطلب در ترجمة روسی قدیمی از یوسفوس فلاویوس (ص 454) نیز بدین صورت منعکس شده است : «قوم یاس همانگونه که مشهور است از قبیله / طایفة ´ هستند».

با وجود این نمث که لیگتی نیز از وی پیروی کرده براساس آثار زبانشناختی پراکندة پچنگها می گوید که آنها به زبان مشترک ترکی گفتگو می کردند (به احتمال بسیار قپچاق رجوع کنید به نمث ص 16 50 ـ51 لیگتی 1986 ص 362 506 گیورفی ص 170ـ191). آنا کومننا (ج 2 ص 142) می گوید که پچنگها (که او آنها را سیثین ها می خواند) به همان زبان کومان ها (قومان ـ قپچاق ) گفتگو می کنند. با وجود این محمود کاشغری (ج 1 ص 84) ظاهرا آنها را با بلغارها و سوار ها یک جا گرد می آورد که همگی به زبان ترکی منحصر به فردی صحبت می کردند که در آن پایانه های واژگان حذف می شد. اطلاعات زبانشناختی موجود بیشتر به قپچاق اشاره دارند. این امکان که پچنگها زبان ترکی را پذیرفتند نباید کنار گذاشته شود.

جغرافیدانان مسلمان ( رجوع کنید به اصطخری ص 10 مسعودی 1894 ص 180ـ181) می دانستند که پچنگها با مهاجرتهای پی درپی به استپهای اوراسیای غربی آمده اند و این امر موجب شد که دیگر نویسندگان اسلامی دربارة زیستگاه اصلی پچنگها دچار اشتباهاتی شوند. این اشتباه با کاربرد نام قوم بسجرت / بشجرت و مانند آن در اشاره به بشکر (بشقرت )ها و مجارها در زادبوم آنها بشکیر ] باشقیرستان [ (ماگنا هنگریا ) و پانونیا بیشتر شد. جنگ با اغوزها (که برخی از آنها را به خود جذب کردند قس کلمة اغوزی پچنه ) قرلقها و کیماکها پچنگها را از آسیای مرکزی به سرزمینهای واقع در میان دو رود ولگا ـ اورال / یاییق راند و بعدها در اواخر سدة سوم / نهم با افزوده شدن فشار خزرها * (پورفیروگنیتوس ص 166ـ167) به استپهای پونتیک رانده شدند. در اینجا پچنگها از دن تا دانوب در حرکت بودند. همان گونه که کاشغری بیان می کند (ج 1 ص 92) آنها از همة اقوام ترک زبان به روم نزدیکتر بودند. نویسندگان مسلمان بدون اشاره به محل اقامت آنها می گویند که خزرها بورداس / بورطاس ها و همسایگان دیگر پچنگها هر ساله (برای برده و غنیمت ) به آنان هجوم می بردند (ابن رسته ص 140 گردیزی ص 35ـ36 حدودالعالم ص 87 158 191 که می نویسد بردگانی که از خزر به سرزمینهای اسلامی آورده می شدند «عمدتا از اینجا هستند» یعنی «پچنگهای خزری » بکری ص 42). با وجود این گردیزی (ص 35) احتمالا با استفاده از اطلاعاتی دربارة زادبوم اولیة آنها می نویسد که آنان صاحب ستوران و گوسفندان فراوان بودند و ظروف «زرین و سیمین بسیار باشد ایشان را و سلاح بسیار دارند و کمرهای سیمین دارند».

رومیان شرقی در دورة کنستانتین پورفیروگنیتوس (متوفی 959) در نظر داشتند که از پچنگها برای نظارت بر ورودیهای استپ به قلمرو خود استفاده کنند. به گفتة وی اتحادیة پچنگها ترکیبی از هشت قبیله (تحت اللفظی m a t a ¨ q e «ایالتها») بود که «شاهزادگان بزرگ » رهبری آن را به عهده داشتند و در هر سوی رود دنیپر چهار قبیله می زیستند (که نشان دهندة دودستگی ویژة ترکها اصول سازمانی چپ ـ راست بود). این هشت قبیله نیز به چهل «بخش » ( r h m e ) طایفه (؟) تقسیم می شدند. این تشکیلات داخلی همانند دیگر شیوه های حکومت در استپ پویا بود. از همین روست که سدرنوس (ج 2 ص 581ـ582) از سیزده قبیله در سدة پنجم / یازدهم خبر می دهد. نام هشت قبیله از دو بخش تشکیل می شد: معمولا از رنگ اسب و احتمالا جز چند مورد استثنا از القاب حکمرانان آن طوایف برای نمونه ¨ c o b o u e i u - g u l Ê قابوقشین ـ یولا «قبیلة یولا با اسبان قهوه ای » h ¨ o u l p e -x S u r o u سوروکول بی «قبیلة کول بی با اسبان خاکستری ». همچنین کنستانتین پورفیروگنیتوس نامهای «شاهزادگان بزرگ » (مقامهای موروثی که از عموزاده ای به عموزادة دیگر منتقل می شد) را هنگامی که در حدود 276/889 از موطن اصلی خود ولگا ـ اورال / یاییق بیرون رانده شدند ذکر کرده است (ص 166ـ 169 نمث ص 50 ـ51 لیگتی 1986 ص 507 ـ511). هیچیک از منابع معاصر (بیزانسی روس یا اسلامی ) به وجود قدرت اجرایی عالی در این اتحادیة قبیله ای اشاره نمی کند. حدودالعالم (ص 87) صرفا ذکر می کند که یک «مهتر» بر آنها حکومت می کرد و شهری نداشتند. ابوالفداء (متوفی 1331) به نقل از ابن سعید (متوفی 1286) می نویسد که آنها شهری به نام بجناکیه داشتند و خاقانی بر آنان حکومت می کرد (ص 205). پچنگها همانند بیشتر حکومتهای صحرانشین در استپهای اوراسیای غربی خانه به دوش بودند.

تزار بلغاری سیمئون (280ـ315/ 893 ـ927) در جنگ با روم شرقی (281ـ283/ 894 ـ896) برای شکست دادن متحدان مجاری آنها از پچنگها استفاده کرد. روابط رسمی با روسها در 302/ 915 برقرار شد به گونه ای که پچنگها که در این هنگام با روم شرقی متحد بودند توانستند به بلغارستان حمله کنند. پس از 308/ 920 روابط پچنگها با روسها بسیار خصمانه شد. گهگاه پچنگها در عملیات روسها به عنوان سربازان مزدور به خدمت گرفته می شدند (برای نمونه یورش 332/ 944 ایگور به روم شرقی > مجموعة سالنامه های روسی < ج 1 فصول 42 43 45). گاهی آنها به عنوان «هم پیمان » به مبارزات مربوط به تاج و تخت روس کشیده می شدند. آنان هرگز غلبة دایم روسها را نپذیرفتند. رومیان شرقی در جنگهای بالکان اسویاتوسلاو که به حملة غافلگیرانه و سرنوشت ساز آنها به حکمران روس در 361/ 972 انجامید پچنگها را به خدمت گرفتند (همان فصول 72 73). روابط با روسها در دورة ولادیمیر اول (978ـ 1015) تیره تر شد و به چند دهه جنگ (378ـ ح 397ـ 398/ 988ـ ح 1006ـ1007) انجامید. یاروسلاو حکمران کیف در 427/ 1036 آنها را بسختی شکست داد و پچنگها پس از آن (زیر فشار روسها اغوزها و قومان ـ قپچاقها) به سوی رود دانوب در مرز روم شرقی رانده شدند (همان ج 1 فصول 150ـ151 دیاکنو ص 39ـ49) که به نخستین ناحیة تجمع آنها تبدیل شد. شکست نظامی و کمبود چراگاه به درگیریهای درونی و حرکت آنها به داخل سرزمینهای روم شرقی انجامید و امپراتوری تضعیف شدة روم شرقی نتوانست آنان را از این مناطق بیرون براند. شکست روسها از اغوزهای غربی (452/ 1060) و ورود قومان ـ قپچاقها به استپ پونتیک فشار بر پچنگها را افزایش داد و پچنگها نیز با غارتگری انتقام گرفتند. امپراتور روم شرقی الکسیوس اول (1081ـ 1118 میلادی ) به یاری قومان ـ قپچاقها در 484/ 1091 در لوونیون ضربه ای سهمگین به نیروی نظامی پچنگها وارد آورد. برخی از پچنگها زیر سلطة قومان ـ قپچاق درآمدند و دیگران به عنوان مرزبان روم شرقی پادشاهی مجارستان ــ که در آنجا ساکن نیز شدند ــ و پادشاهی روس به خدمت گرفته شدند. در روسیه در شمار نیروی بادیه نشین ترک چرنی کلوبوتسی («قوم کلاه سیاهان » مذکور در رشیدالدین فضل الله 1980 ج 2 بخش 1 ص 162ـ163) درآمدند و تحت امر فرمانروایان کیف قرار گرفتند.

پچنگها در دوران اوج خود با روسیه (که در آنجا اسب گاو و گوسفند می فروختند) و جهان اسلام روابط گستردة بازرگانی داشتند. مسعودی به حضور بازرگانان خزر قفقاز شمالی (باب الابواب آلان ) و جاهای دیگر اشاره می کند (پورفیروگنیتوس ص 48ـ51 مسعودی 1965ـ1979 ج 1 ص 237). گهگاه پچنگها مسیر وارانگیان به سوی یونانیها را تهدید می کردند (پورفیروگنیتوس ص 56 ـ63) ولی هرگز به طور جدی بر تجارت تأثیر نگذاشتند.

اطلاعات ما دربارة فرهنگ و آداب و رسوم پچنگها اندک است . ادریسی (ج 8 ص 918) می گوید که پچنگها همانند روسها مرده های خود را می سوزاندند. «برخی از آنها ریش خود را می تراشیدند و برخی آن را می بافتند. آنها جامه های کوتاه می پوشیدند.» یک منبع روسی متأخر ( > وقایع نگاری نیکون < در > مجموعة سالنامه های روسی < ج 9 ص 57 64) آشنایی پچنگها با مسیحیت را در اواخر سدة چهارم / دهم می داند (تغییر کیش متیگای و کوچوک به راهنمایی ولادیمیر که خود نیز نوکیش بود در 988 و 991 میلادی ). برونوی کرفوری (اوایل سدة پنجم / یازدهم ) مسیحیت لاتینی را تبلیغ کرد ولی نتایج این اقدام روشن نیست . با وجود این بکری (ص 43) می نویسد که پچنگها مجوسی بودند ولی در 400/1009ـ1010 زیر نفوذ یک فقیه اسیر به اسلام گرویدند و این امر موجب وقوع درگیریهای خونینی شد که مسلمانان در آن پیروز شدند. همچنین از منطقة بالکان مانویت همراه با مسیحیت ارتدکس به میان آنها راه یافت ( رجوع کنید به واسیلوسکی ص 38ـ43).

منابع : 1. منابع دست اول : ابن رسته الاعلاق النفیسة چاپ دخویه لیدن 1892 ابن سعید مغربی کتاب الجغرافیا چاپ اسماعیل عربی بیروت 1970 ابن فضلان رسالة ابن فضلان چاپ سامی دهان دمشق 1960 ابوالغازی بهادرخان شجرة تراکمه چاپ آ. ن . قونونوف مسکو 1958 اسماعیل بن علی ابوالفداء کتاب تقویم البلدان چاپ رینودودیسلان پاریس 1840 ] ابوریحان بیرونی کتاب تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن ترجمة احمد آرام

تهران 1352 ش [ محمدبن محمد ادریسی کتاب نزهة المشتاق = Opus geographicum چاپ بومباچی و دیگران ناپل 1970ـ1984 ابراهیم بن محمد اصطخری المسالک و الممالک چاپ دخویه لیدن 1870 1927 ] حدود العالم من المشرق الی المغرب چاپ منوچهر ستوده تهران 1340ش [ رشیدالدین فضل الله جامع التواریخ چاپ علیزاده و دیگران باکو مسکو 1980 علی بن حسین مسعودی کتاب التنبیه و الاشراف چاپ دخویه لیدن 1894 همو مروج الذهب و معادن الجوهر چاپ شارل پلا بیروت 1965ـ1979

J. Bacot، "Reconnaissance en Haute Asie septentrionale par cinq envoyإs ouفgours au VIIIe siةcle"، JA ، ccxl â v (1956)، 137-153; Bakr ¦ â ، in Izvestiya al-Bekri i drugikh avtorov o Rusi i slavyanakh ، ed. and trans. by A. Kunik and V.Rozen، 102 (pt. 1 supplement to the Zapiski Imperatorskoy Akademii Nauk ، XXXII [1876]); George Cedrenos، Georgii Cedreni compendium historiarum ، ed. I. Bekker، Bonn 1893; E. Chavannes، Documents sur les Tou-kiue (Turcs) Occidentaux، recueillis et commentإs suivi de Notes Additionelles ، St. Petersburg 1903، 1904، repr. Paris، 1941، Taipei، 1969; Anna Comnena، Alexiade ، ed.and trans. by B. Leib، â - â â â ، Paris 1937-1945; Josephus Flavius، in N.A.Meshc § erskiy، Istoriya yudeyskoy voyn i ° iosifa flaviya v drevnerusskom perevode ، Moscow- Leningrad 1958; ـ Abdal-H ¤ ayy b. D ¤ ah ¤ h ¤ a ¦ k Gard ¦ â z ¦ â ، Zayn al-akhba ¦ r ، in V. V. Bartol'd (Barthold)، Otc § et o poezdke v Srednyuyu Aziyu s nauc § noy tsel'yu 1893-1894 gg .، in Zapiski Imperatorskoy Akademii Nauk ، ser. VII، t. I، 74-175. Pers. text and Russ. trans. repr. in Soc § ineniya ، Moscow 1963-1973، VIII، 23-62; Mah ¤ mu ¦ d b. H ¤ usayn Kashghar ¦ â ، D i ¦ wa ¦ n lugha ¦ t al-turk ، Russ. trans. by Dankoff; Mau-tsai Liu، Die chinesischen zur Geschichte der Ost- Türken (T'u-kدe) ، Wiesbaden 1958; Polnoe sobranie russkikh letopisey ، St. Petersburg/ Petrograd/ Leningrad- Moscow 1841- ; Constantine Porphyrogenitus، De administrando imperio ، ed. Gy. Moravcsik، tr. R. Jenkins، Washington، D. C. 1967; Rash ¦ â d al-D ¦ â n Fad ¤ l Alla ¦ h، Die Geschichte der Og uzen des Raى i ¦ d al-D i ¦ n ، ed. and trans. by K. Jahn، facs. ed.، Vienna 1969.

2. مطالعات :

L. Bazin، A © propos du nom des Petchإnةgues ، in Passإ turco-tatar، prإsent soviإtique. ـtudes offertes ب Alexandre Bennigsen ، Louvain-Paris 1986، 66-77; K. Czeglإdy، "A kangarok (Besenyo ¯ k) a vi. szؤzadi szصr forrؤsokban"، in A magyar tudomؤnyos akadإmia nyelv إs irodalomtudomؤnyi ostؤlyؤnak kخzlemenyei ، V/1-4 (1954)، 243-276; P. Diaconu، Les Petchإnةgues au Bas-Danube ، Bucharest 1970; H. Gخckenjan، Hilfsvخlker und Grenzwجchter im mittelalterlichen Ungarn ، Wiesbaden 1972; P. B. Golden، "Aspects of the nomadic factor in the economic development of Kievan Rus"، in Ukrainian economic history ، ed. I. S. Koropeckyj، Cambridge، M. 1991، 58-102; idem، An introduction to the history of the Turkic peoples ، Wiesbaden 1992، 264-270; idem، "The migrations of the Og § uz، Archivum Ottomanicum ، IV (1972)، 45-84; idem،"The people nwkrda"، Archivum Eurasiae Medii Aevi ، I (1975)، 21-35; idem، "The peoples of the South- Russian steppes"، in The Cambridge history of early Inner Asia ، ed. D. Sinor، Cambridge 1990، 256-284; Gy. Gyخrffy، A Besenyo ¯ k nyelve ، in Besenyo ¯ k إs Magyarok ، in A Magyarsؤg keleti elemei ، Budapest 1990; S. G. Klyashtorn ° â y، Drevnetyurkskie runic § eskie pamyatniki kak istoc § nik po istorii Sredney Azii ، Moscow 1964; A. N. Kurat، Pe µ enek tarihi ، Istanbul 1937; L. Ligeti، A magyar nyelv tخrok kapcsolatai a hongfoglalؤs elo ¯ tt إs az àrpؤd- korban ، Budapest 1986; idem، "à propos du rapport sur les rois demeurant dans le Nord"، in ـtudes tibetaines dإdiإes ب la mإmoire de Marcelle Lalou ، Paris 1971; Gy. Nإmeth، Die Inschriften des Schatzes von Nagy-Szent- Miklئs ، Budapest 1932; A. Pؤlئczi Horvath، Pechenegs، Cumans، Iasians. Steppe peoples in medieval Hungary ، Budapest 1989; P. Pelliot، Notes sur l'histoire de la Horde d'Or suivies de Quelques noms turcs d'hommes et de peuples finissant en-ar ( -جr ) ... ) Oeuvres posthumes ، II)، Paris 1949; O. Pritsak، "The Pec § enegs: a case of social and economic transformation"، Archivum Eurasiae Medii Aevi ، â
(1975)، 211-235; L. Rؤsonyi، Hidak a Dunؤn ، Budapest 1981، Turkish. trans. Tuna kخprدleri ، Ankara 1984; A. N.Shc § erbak، "Znaki na keramike i kirpic § akhiz Sarkela- Beloy Vez § i"، Material i ° i issledovaniya po arkheologii SSSR ، no. 75 (1959); E. Tryjarski... et al .، Hunowie europejscy، Protobutgarzy، Chazarowie، Piecyngowie ، Wroclaw-Warszawa-Gdan ¨ sk 1975; V. G. Vasil'evskiy، Vizantiya i Pec § enegi ، in idem ، Trud i ° ، â ، St.Petersburg 1908.

/ پ . ب . گولدن ( د.اسلام ) /


1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

top [url=http://www.001casino.com/]001[/url] check the latest [url=http://www.casinolasvegass.com/]casino las vegas[/url] manumitted no set aside hand-out at the chief [url=http://www.baywatchcasino.com/]baywatchcasino.com
[/url].

10:00 AM  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home