Thursday, October 11, 2007




بلکا


عنوانی برای فرمانروایان و سرداران ترک . «بلکا» به معنای حکیم و دانا واژه ای است ترکی از ریشة «بیلیک » (پند واندرز و دانش ). کلمة بیلیک در عنوان اولین اثر نوشتاری ترکان یعنی قوتادغوبیلیک * نوشتة یوسف خاص حاجب که تحت تأثیر ادبیات اسلامی در قرن پنجم تألیف شده به معنای پند واندرز آمده است ( > دایرة المعارف ادبیات ترکی < ذیل «قوتادغوبیلیک ») و در شعر «بلکا ارک اذکو تتب سوزن اشت » = انسان عاقل و حکیم را نیکودار و حرفش را گوش کن بلکا به معنای فرد عاقل و صاحب حکمت است (کاشغری ص 379).

بلکا پیش از مهاجرت ترکها از آسیای میانه به ایران یکی از عناوین و القاب حکومتی آنها بوده و در زمان هونهای آسیا نیز به کار می رفته است (دونوق ص 8). به گزارش این منبع عنوان بلکا پس از نام فرمانروا یا ولیعهد می آمده و لقب یکی از نزدیکترین افراد پادشاه بوده است . ظاهرا این لقب با لقب «گوذرکین » نزد هونها ـ که بعد از نام «یبغو» (امیر غزها) می آمده ـ (ابن فضلان ص 113) و با عنوان «خاقان به » که میان خزرها به کار می رفته (همان ص 75) شباهتهایی دارد. اگر همانندی این عناوین جدی شمرده شود می توان وظایف بلکا را نیز همانند «خاقان به » فرماندهی سپاهیان در جنگ ادارة امور کشوری حل وعقد امور نواحی تصرف شده و مجازات دانست (همان ص 113).

در امپراتوری هونها عنوان بلکا (شکل چینی آن : Hien ـ (Hµien پس از تانهو بلندترین مقام کشور بود (دونوق همانجا). ترکهای اویغور نیز بلکا را به صورت «قتلغ بیلگا» عنوانی برای فرمانروایان خود به کار می بردند (گروسه ص 204).

عنوان بلکا با ورود ترکها به ایران وارد زبان فارسی شد و نخستین بار آن را در تاریخ بیهقی می بینیم . البته این اصطلاح در ایران کاربرد قبلی خود را از دست داده و تنها در ترکیب با کلمات دیگر به عنوان اسم خاص مردان به کار رفته است مانند بلکاتکین (بیهقی چاپ نفیسی ج 1 ص 174 181 183 قس چاپ فیاض «بلگاتگین » رجوع کنید به ص 58 190 197 و جاهای دیگر) بلکانویین (شبانکاره ای ص 248) بلگاخان (نسوی ص 33 159) اینانج قتلغ بلکا ایناج بلکا الغ بلکا (انوری ص 239) و الغ بلکا اعظم (بینش ص 86). کلمة بلکا در جامع التواریخ رشیدالدین فضل الله به صورت تحریف شده «بلکوتی نویان » (ج 1 ص 217) آمده است .

یکی از محققان بی ارائة سند بلکا را حافظ و پاسبان معنی کرده است (مؤید ثابتی ص 3 پانویس ) و بلکابک در بیت «قدرت آل نوح بلکابک ....» از سوزنی سمرقندی (انوری ص 239) نیز اسم خاص است نه لقب و عنوان . ظاهرا این اسم از دوران مغول به بعد در منابع فارسی متروک شده و ذکری از آن نیامده است .

منابع : ابن فضلان سفرنامه ترجمة ابـوالفضل طباطبـائی تهـران 1345 ش حسن انوری اصطلاحات دیوانی دورة غزنوی و سلجوقی تهران 1355 ش تقی بینش «سنگاب خوارزمشاهی » نامة آستان قدس ش 38 (1356 ش ) محمدبن حسین بیهقی تاریخ بیهقی چاپ علی اکبر فیاض مشهد 1350 ش همان : تاریخ مسعودی معروف به تاریخ بیهقی چاپ سعید نفیسی تهران ] 1332 ش [ رشیدالدین فضل الله جامع التواریخ چاپ بهمن کریمی تهران 1367 ش محمدبن علی شبانکاره ای مجمع الانساب چاپ میرهاشم محدث تهران 1363 ش محمودبن حسین کاشغری نامها و صفتها و ضمیرها و پسوندهای دیوان لغات الترک ترجمه و تنظیم و ترتیب الفبائی محمد دبیرسیاقی تهران 1375 ش رنه گروسه امپراطوری صحرانوردان ترجمة عبدالحسین میکده تهران 1365 ش علی مؤید ثابتی اسناد و نامه های تاریخی تهران 1346 ش محمدبن احمد نسوی سیرت جلال الدین مینکبرنی چاپ مجتبی مینوی تهران 1365 ش

Abdulkadir Dounk، I dari ve Askeri Unvan ve Terimler، Istanbul 1988; Edebiyyat Ansiklopedisi، Istanbul 1978، s.v. "Kutadgu Bilig" (by Seyit Kemal Kara Aliog § lu).

/ اسماعیل حسن زاده /

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home